شماره ۱۲۱۷ ـ پنجشنبه ۱۹ فوریه ۲۰۰۹
مفصل مصنوعی

نه! یادگاری ات را اشتباه نیامده ای
دیوار مادری ام کوتاه تر شده
و این مفصل که هوای مصنوعی اش گرفته
و این بلند بالا که هوای خمیدگی اش
دوباره تن به خارش افتاده
هزار موی تازه رسته از ساق پا بالا می خزد
با من بگو یوحنا!
مسیح تو بر شانه های کدام بی گناهی دوباره مصلوب می شود
که میخ ها بر استخوان مادری ام کوبیده این بار

له می شوم در فشار این پروتز که هوای تورمش گرفته
مادر در هوای خالی شدن از هر چه در پروتز
تشنگی اش گرفته
هوای نماز خواندنش
هوای دوباره ایستادن
از درد رانش زمین
تا رگه رگه شدن چاک چاک بدن
از ساق پا بالا
تا این زانو که پرانتز می شود
نه! یادگاری ات را اشتباه نیامده ای
این دیوار کوتاه تر شده
و این استخوان ها که از پروتز خلاصی ندارد

لیلی (۲)


در و دیوار پر بود از غبار لیلی
گوشه گوشه درد
گوشه گوشه قاب

گوشه گوشه مرگ بر نقش عرب چه فاتحه ای ست نستعلیق
و فوت می کنی بر غبار دیوار
در کاغذ مصری دور می شوی
دود می شوی
لای “لاترجی” گم
و “لیلی” از میان من گذشت
برایم “و ان یکاد” آورده است
و در را فراز
با خط و خال بادیه
با این صراطی که به مستقیم راه نمی رود
عذرم را نخواهید خواهران حوا، که به راه می شویم از راه پیراهنش
و بی راه می شود از راه پیراهنم

پاره
پاره
پاره
این پیراهن سُر می خورد در سَرسَرا

و لیلی خانه به عشق پرداخته
روبند خویش را گشوده
می پیچد به دور هر چه در جهان
عَشَقه یعنی من
و می آیی
پس دست خونین می شود به بوی ترنج
وان یکاد خونین می شود به بوی ترنج
در بسته
لای لاترجی گم
و این صراط مستقیم نمی شود به بوی ترنج