نامه خوانندگان

 وقتی صحبت از کشتار ارامنه به دست لشگریان خونخوار عثمانی می شود سرتیز قلم یکی از هم میهنان آذری ما به طرف ما نشانه می رود و هر ساله در همین زمان ایشان مطالب خود را راجع به این رویداد ننگین تاریخی به چاپ می رسانند که تمام اسناد و مدارک آن نیز از کتاب بی ارزش و غیر مستند کاچازونی برداشت می شود چون این هم میهن آذری محترم حاضر به خواندن کتاب هایی که عکس آنرا ثابت می کنند نیستند زیرا که آن را دروغ محض می خوانند. نمی دانم ایشان از به سینه زدن سنگ لشگر خونخوار عثمانی چه عایدش می شود که بر موضوعی که صدها کشور پیشرفته جهان بر آن صحه نهاده اند خط بطلان می کشد و به خود جرئت می دهد خون هزاران هزار انسان بی گناه و بی دفاع را پایمال کند، البته جواب اینگونه اشخاص که گرفتار تعصب بیش از حد می باشند خاموشی است، ولی من که مادر مرحومه ام یکی از شواهد زنده این کشتار بود نمی توانم خاموش بمانم.

آن زمان مادرم که شش ساله بوده از روزنه کوچکی که برای ورود هوا به مخفیگاهش بود با چشمانی بیگناه شاهد سربریدن والدینش توسط این خونخواران بود و زن بیچاره گهگاهی با چشمانی که اشک در آن حلقه می زد با من و برادرم و خواهرانم از آن سخن می گفت و خاطراتش را از دارالایتامی که به دست میسیونرهای آمریکایی در بیروت (لبنان) برای سرپرستی کودکان بازمانده از این جنایت هولناک برپا شده بود تعریف می کرد (عکس های مستند این مکان با عکس کودکان را می توانید در رایانه ببینید و مادرم یکی از آن کودکان بود) و مادرم تمام عمرش را با آن کابوس تا روز مرگش سپری کرد. اینجانب قصد توهین به هموطنان آذری خود را ندارم و طرف صحبت من نویسنده مقاله است. آقای عزیز وجدانت را اقلاً به خاطر تعصب بیش از حد و بیجایی که دارید زیر پا نگذارید. شما با این کار باعث نفرت مردم از خود می شوید و چه بسا عده بیشماری از آنها هموطنان آذری هستند که با شما هم عقیده نیستند و البته ناگفته نماند تعصب در وجود هر انسانی از هر قومی و مملکتی وجود دارد تنها فرقش مقدار ضعف و شدت آنست که در بعضی ها به قدری شدید است که به بیماری تبدیل می شود، مانند آن آقای شفیعا که به خاطر تعصب ناموسی سه دختر جوان و زنش را به قتل رسانید که باعث تأسف است و امروزه مردم درست را از نادرست تشخیص می دهند و اهمیتی به گفته های یک شخص بیش از حد متعصب نمی دهند. بیهوده کاغذ سیاه و قلم تباه نکنید، چون واضح است داوری یک شخص بیش از حد متعصب خالی از غرض نیست.

آقای عزیز در این غربت که برای زندگی تحت فشارهای روحی شدید و گرفتاری های دیگر کمرشکن قرار داریم همین باقی مانده که با ندانم کاری و بی فکری و با اعمال نادرست بر این بارگران بیافزاییم. ما آن چیزها را که در دانشگاه نیاموخته ایم می توانیم از مردم در اجتماع بیاموزیم، اما به علت خودخواهی و خودپسندی آنها را نادیده می گیریم و با اینکه معیوب هستیم هیچکدام از عیوب خود را نمی بینیم تنها به قاضی می رویم و راضی برمی گردیم.

با کمال احترام