این هفته فیلم چی ببینیم؟

 آیا حاضرید برای خوشحال کردن یا روحیه دادن به کسی که دوست دارید، همه کار بکنید؟

دروغ بگویید، خودتان را کوچک کنید و یا حتی از خوشبختی خودتان بگذرید؟

فیلم “Beautiful Lies” ، فیلمی فرانسوی است که این موضوع را خیلی قشنگ به تصویر می کشد. داستان فیلم درباره تاثیر عشق و نیاز به دوست داشته شدن است – حتی درمیانسالی و در سنی که ملاک خوشحالی آدم ها لزوما قرار نیست “عشق” باشد.

پوستر فیلم

 امیلی به تازگی با دوستش آرایشگاهی باز کرده اند و برای یک سری کارهای برقی و تخصصی، مرد جوانی به نام ژان را استخدام می کنند. ژان مدتی است که عاشق امیلی است و بالاخره تصمیم می گیرد که نامه عاشقانه ای به صورت ناشناس بنویسد و برای امیلی پست کند. یک روز که ژان در دفتر امیلی کار می کرد، متوجه می شود که امیلی دارد نامه اش را می خواند و بعد شاهد آن است که امیلی با لبخندی بی تفاوت نامه را در سطل آشغال می اندازد.

 آن روز امیلی برای ناهار با مادرش قرار داشت. مادرش – مدی – زنی زیبا ولی به شدت افسرده است. از چهار سال پیش که پدر امیلی او را برای زنی بیست سال جوان تر، ترک کرده بود روحیه اش را از دست داده بود و کوچک ترین علاقه ای به چیزی از خود نشان نمی داد. امیلی نگران مادرش بود. برایش کادو می خرید، بیرون می بردش و می گفت باید به خودش برسد و کسی را پیدا کند تا تنها نباشد، ولی مدی اصلا حاضر نبود به حرف هایش گوش دهد و با عصبانیت به امیلی گفت که برود و بگذارد که او با خیال راحت با غم و بدبختی اش کنار بیاید. از طرفی پدر امیلی طلاق می خواهد، چون معشوقه جوانش حامله است و قصد دارند ازدواج کنند، ولی امیلی نمی گذارد که پدرش با مادرش تماس بگیرد و می گوید خودش خبر را به مدی می دهد. پدر به امیلی می گوید که می داند او دلش می خواهد بین همه صلح باشد ولی یک زخم هایی هرگز خوب نمی شوند.

امیلی که دیگر نمی دانست چه کند و چطور به مادرش کمک کند، یک دفعه تصمیم می گیرد که نامه عاشقانه ای را که دریافت کرده بود برای مادرش بفرستد، بلکه مادرش با تصور این که کسی پنهانی دوستش دارد، دوباره احساس خوشحالی کند. برای همین اسم مادرش را جای خودش می گذارد و نامه را تایپ می کند و برای مدی پست می کند.

عکس العمل مدی فراتر از آن چیزی است که امیلی خوابش را هم می دید، انگار مادرش یک شبه چندین سال جوان تر شده بود. فقط مشکل جدید این بود که مدی از این که بعد از چنان نامه عاشقانه ای دیگر خبری از عاشق اسرارآمیزش نشده بود، داشت دیوانه می شد و امیلی مجبور می شود بنشیند و برای مادرش باز هم نامه عاشقانه بنویسد! در این میان امیلی کاملا تصادفی متوجه می شود که ژان فارغ التحصیل هاروارد است و شش زبان می داند و به تازگی از سازمان ملل اخراج شده و حالا دارد برای او کار می کند. امیلی با فهمیدن این موضوع به شدت احساس می کند که سطحش از ژان پایین تر است و دیگر راحت نیست که با او حرف بزند یا در سالن ببیندش برای همین او را دنبال کارهای پیش پا افتاده به بیرون می فرستد و در ضمن از او می خواهد که نامه هایش را پست کند. ژان که برای پست نامه ها تمبر کم می آورد تصمیم می گیرد یکی از نامه ها را که آدرسش نزدیک بود خودش ببرد، که همان نامه عاشقانه ای بود که امیلی برای مادرش نوشته بود.

وقتی ژان نامه را در خانه مدی می اندازد، مدی با پای برهنه او را تعقیب می کند و وقتی می بیند ژان وارد سالن امیلی می شود، می رود و به امیلی می گوید که فهمیده عاشق اسرارآمیزش ژان است و حتما او را آنجا دیده ولی به خاطر امیلی نمی تواند عشقش را ابراز کند چون می ترسد! امیلی که دیگر کاملا درمانده شده بود پیش ژان می رود و به او می گوید حاضر است بهش پول بدهد تا او مدتی تظاهر کند که عاشق مادرش است و او را ببرد بیرون. ژان هم که خودش عاشق امیلی است تصور کنید که چه حالی می شود …

من فیلم کمدی دوست ندارم ولی این فیلم طنز خیلی قشنگی دارد و گاهی صحنه هایی که وادارت می کند بلند بلند بخندی، بدون آن که احساس بدی بکنی و در عین حال زیر لایه های طنزش هدف عمیق تری را دنبال می کند.

آیا دخالت در زندگی  دیگران حتی اگر هدف کمک به آنها باشد، درست است؟ آیا دروغ گفتن مصلحتی واقعا کارمان را راه می اندازد یا بعدا گلویمان را می گیرد؟ آیا این که همیشه قوی باشیم و با همه مسائل محکم برخورد کنیم کمک مان می کند یا خوب است گاهی هم گام هایمان را شل کنیم و از زندگی لذت ببریم و مسائل را کمی آسان بگیریم؟

و در نهایت این که واقعا برای کسی که دوستش داریم حاضریم تا کجاها پیش برویم و به چه قیمتی؟ شما حاضرید هرکاری بکنید تا مادرتان را به زندگی برگردانید؟

اگر خوشحالی مادرتان به قیمت خوشبختی خودتان تمام شود چطور؟

انتخابتان چیست؟

خودتان را انتخاب می کنید یا مادر را؟

 * مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.