نامه خوانندگان

 جناب آقای عزیزی بنی طرف

مقاله شما را در شماره اخیر هفته نامه شهروند خواندم و شدیداً متأسف و آزرده خاطر شدم و در نتیجه بر آن شدم که نظرات خود را درباره برخی مطالب مقاله شما در این یادداشت به استحضار شما برسانم.

قبل از پرداختن به اصل مطلب لازم می دانم به استحضار شما برسانم که من سلطنت طلب و طرفدار نظام پادشاهی نیستم و ذکر این نکته از این جهت ضروری است که یک وقت جنابعالی تصور نفرمائید که مطالب بنده در جهت طرفداری و حمایت از سلطنت است.

رضاشاه به همراه ولیعهد با سوار شدن بر اولین قطار ایران راه آهن سراسری را افتتاح کرد

اولین مطلبی که مایلم در مورد مقاله جنابعالی مطرح کنم اطلاق واژه دیکتاتور به رضاشاه است. در این مورد ایرادی به شما وارد نیست و منهم معتقدم که رضاشاه یک دیکتاتور بود. ولی تفاوت تفکر بنده با تفکر جنابعالی در اینجا در این است که من معتقدم شرط انصاف را در همه حال باید رعایت کرد. شرط انصاف در قضاوت بدین معناست که از قضاوت فله ای و صددرصدی بپرهیزیم و در قضاوت خود شرایط زمان و مکان و نیز همه اعمال شخص را مد نظر قرار دهیم. این یعنی رعایت شرط انصاف.

استحضار دارید که رضاشاه پس از کودتا و به دست گرفتن زمام امور وارث جامعه ای عقب مانده و فاقد همه چیز بود. جامعه ای که بیش از نود در صد از افرادش بیسواد بودند، جامعه ای که سیاستگزاران و سیاستمدارانش یا نوکر روس و یا جیره خوار انگلیس بودند، جامعه ای که دائماً مورد تهدید ایلاتی ها و خان های قدرتمندی نظیر شیخ خزعل و امثال آن قرار داشت. حال جناب بنی طرف در شرایط رعایت انصاف به بنده بفرمائید آیا رضاشاه می توانست در یک چنین جامعه ای انتخابات انجام دهد و اصول جامعه دمکراسی را آنگونه که اکنون در جوامع پیشرفته و آزاد امروزی وجود دارد، در ایران آن دوران برقرار نماید؟

اینجاست که اگر بخواهیم شرط انصاف را رعایت کنیم باید بگوئیم که در آن شرایط زمانی و مکانی رضاشاه چاره ای نداشته جز اینکه به تصمیم خود قاطعانه عمل کند و امروز بنده و جنابعالی آن را دیکتاتوری می نامیم.

حال بار دیگر شرط انصاف به ما حکم می کند که دقیقاً ببینیم این “دیکتاتوری” در طول حکومت خود چه کارهائی کرده است:

ــ در آغاز زمامداری رضاشاه، تمام مراکز تلگرافخانه (مخابرات) در دست کارشناسان و عمال انگلیس بود. اولین اقدامی که این “دیکتاتور” کرد این بود که همه این کارکنان انگلیسی را از تلگرافخانه های سراسر ایران اخراج کرد و به جای آنها کارکنان ایرانی قرار داد. حال آقای بنی طرف با رعایت شرط انصاف، بفرمائید آیا این اقدام “دیکتاتور” شما اقدامی بدی بود؟

ــ در آغاز زمامداری رضاشاه، تمام ادارات و معابر مرزی گمرکی ایران در دست بلژیکی ها و سایر اتباع خارجی بود که “دیکتاتور” شما همگی آنها را مرخص و به جای آنها از کارکنان ایرانی قرار داد.

ــ ایران به هم ریخته ای که فاقد هرگونه نهاد و سازمان ارتشی بود، به دست و به فرمان همین زمامدارانی که شما او را “دیکتاتور” می نامید، به ارتشی کاملآً سازمان یافته و منظم در بخش های نیروی زمینی، نیروی دریائی و نیروی هوائی مجهز شد.

ــ توسعه قابل توجه راه ها و پل ها و احداث راه آهن سراسری از اقدامات بسیار ارزشمند و ضروری بود که به دست زمامداری که شما او را “دیکتاتور” می نامید به مورد اجرا گذارده شد.

ــ ایجاد و توسعه سیستم بانکی در سراسر کشور با کارکنان ایرانی و با پول و سرمایه ایرانی.

ــ تأسیس دانشگاه تهران و مراکز آموزش عالی.

ــ ایجاد سیستم قضائی مطابق سیستم قضائی کشورهای پیشرفته و بالاخره ده ها طرح و برنامه عظیم دیگر.

خلاصه کلام جناب آقای بنی طرف خواهش می کنم با رعایت شرط انصاف به بنده بفرمائید “دیکتاتوری” که در یک دوره کوتاه پانزده ساله این همه گام های بنیادی و مهم برای کشورش برمی دارد آیا قابل ستایش هست یا نیست؟

آیا درست است که رضاشاهی را که یک تنه دست به انجام کارهائی چنین بنیادی و عظیم زده است تحقیر کنیم و او را “رضا خان بانی فرایند معیوب” بنامیم.

دوست عزیز، شما چطور دوران پهلوی را یک عارضه سیاه در تاریخ می نامید. حتی در دوران محمدرضا شاه نیز علیرغم “دیکتاتوری” مردم در نهایت رفاه و آسایش و نعمت زندگی می کردند.

جناب بنی طرف، بنده در دوران محمد رضاشاه، کارمند عادی و معمولی بانک بودم. من که یک کارمند عادی بودم با چهار ماه حقوقم یک دستگاه پیکان صفر کیلومتر نو از کارخانه خریدم. دقت کنید فقط با چهار ماه حقوقم !!

باز هم من که یک کارمند عادی بودم با مبلغ ۱۲ هزار تومان که معادل سه ماه حقوق اینجانب بود به اتفاق همسرم به اروپا سفر کردیم و بیست روز در اروپا بودیم. ملاحظه می فرمائید جناب بنی طرف، اینها مثال های زنده ای بود از رفاه و آسایش مردم در دوران پهلوی.

جناب بنی طرف باز هم خدمتتان عرض می کنم که من نه سلطنت طلب هستم و نه طرفدار رژیم های پادشاهی و آنچه خدمتتان عرض کردم صرفاً به رعایت شرط انصاف بود یعنی اینکه یک انسان پای بند اخلاق اگر بد را می گوید باید خوب را نیز بازگو کند.

 

 

mandorimo13@gmail.com