راهپیمایی برای حقوق بشر و دموکراسی یکشنبه ۱۰ جون

پیام بهاره هدایت از زندان: در مقابل این سرکوب سکوت نکنید!

 

شهروند ـ فرح طاهری: «”خیابان” و حضور خیابانی مردم در تاریخ معاصر همیشه نقشی تعیین کننده و جهت‌دهنده در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشته است…. «خیابان» نهادی از نهادهای جامعه دموکراتیک است. اگر مطبوعات و رسانه‌ها را رکن چهارم دموکراسی بدانیم بی‌شک «خیابان» رکن پنجم آن است. خیابان جایی است که مردم چشم در چشم، شاد یا غمگین، هم‌دیگر را می‌یابند و به طور ملموس هدف مشترکشان را پی‌می‌گیرند. در جشن‌های خودجوش مانند وقتی تیم‌های ورزشی برنده می‌شوند یا برای اعتراض به سیاستی خاص وقتی مردم به خیابان می‌آیند قدرت خود را تجسم یافته در جلوی چشمانشان می‌بینند و این همیشه برای کسانی که قدرت خود را به رخ مردم می‌کشند هراس‌آور است…. پاسخ به حضور میلیونی مردم تهران در ۲۵ خرداد سال ۸۸ در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری فقط یک چیز بود قانع کردن آن‌ها. وقتی حکومتی برای به خانه برگرداندن مردمی که در خیابان هستند، و با صلح و آرامش هم در خیابان هستند، دست به اعمال خشونت می‌زند یعنی توان اقناع کردن مردم را از دست داده است و حکومتی هرچقدر هم که «حق» باشد اگر نتواند مردمی که در خیابان هستند را قانع کند و دست به خشونت بزند «حقانیت» خود را از دست می‌دهد…. به هر حال آن‌چه مهم است این است که مردم «خیابان» را از دست ندهند و همیشه بدانند تا «خیابان» را دارند، حتا وقتی تهدید به خیابان آمدن می‌کنند، هیچ قدرتی نمی‌تواند در مقابلشان برای مدتی طولانی مقاومت کند.»

جملات بالا از مقاله ای ست با عنوان “در ستایش خیابان” نوشته همکار و همشهری مان مصطفی عزیزی. لینک مطلب را در پایین پیامش گذاشته ام تا همه ی آن را بخوانید و اینجا به همین مختصر بسنده می کنم که جان کلامش است.

هفته ی پیش نوشتم، سه سال از خیزش جنبش سبز، جنبش مردم ایران، گذشت. سه سال پیش، ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد و با تقلبات گسترده، نام محمود احمدی نژاد از صندوق ها بیرون آمد. مردم در بهت و حیرت این تقلب آشکار، به خیابان ها آمدند تا رای خود را طلب کنند. این حضور میلیونی و غیرخشونت آمیز مردم در تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران، به مذاق سردمداران حکومت سرکوبگر اسلامی در ایران خوش نیامد و به شدت تمام با آن مقابله کردند.

از لحظه ای که آخرین نگاه ندا به چشم های ما خیره ماند، تا بعدتر که ده ها تن از جوانان ما را در کوچه و خیابان و زندان کشتند، شکنجه دادند، تجاوز کردند، و همچنان ده ها تن را در زندان ها بی هیچ دلیل محکمه پسندی نگه داشته اند، سه سال می گذرد.

اگر فقط آن نگاه را در خاطر داشته باشید، باید بدانید که تنها چیزی که آن نگاه می خواست این بود که فراموش نکنیم بر سرزمینمان چه رفته است. 

“اتحاد برای پیشبرد سکولار دمکراسی در ایران”، “جبهه متحد دانشجویی ـ کانادا”، نشریه شهروند و “کمیته همبستگی با مردم ایران” به همین مناسبت روز یکشنبه دهم جون ۲۰۱۲ برنامه راهپیمایی ترتیب داده اند. این پیاده روی از ساعت دو و نیم بعدازظهر از مقابل موزه رویال انتاریو شروع خواهد شد و ساعت چهار و نیم در میدان دانداس به پایان خواهد رسید.

جلد شماره ۱۳۸۹ شهروند

 

گلوریا یزدانی کارگردان و بازیگر تئاتر ایرانی ـ کانادایی ساکن تورنتو، قرار است در این راهپیمایی نمایشی با عنوان “سرزمین سرفراز من” اجرا کند.

گلوریا درباره این نمایش می گوید: من قرار است یک نمایش تک نفره، به صورت بدیهه سازی، به مدت ۱۵ دقیقه اجرا کنم. زمان و مکانش هنوز مشخص نیست که آیا در آغاز راهپیمایی خواهد بود یا در پایان آن. این نمایش در مورد ایران است و در آن تماشاگران چه ایرانی و چه غیرایرانی نیز درگیر خواهند بود، چون هم به فارسی ست و هم انگلیسی. در این نمایش ایران به عنوان نوزادی نشان داده می شود که به بلوغ رسیده ولی سدی جلوی راهش قرار گرفته که امکان رشد بیشتر را از او گرفته و حالا مردم ایران باید کمک کنند تا او از این مرحله و از این سد بازدارنده عبور کند

گلوریا ادامه می دهد: نمایش با ترانه ی دوباره می سازمت وطن که سروده ی بانوی شعر ایران سیمین بهبهانی ست و داریوش خواننده مردمی آن را اجرا کرده، به پایان می رسد که البته در این بخش تماشاگران نیز در خواندن همراهی خواهند کرد. این را هم به فارسی و هم به فارگلیسی نوشته ایم و بین مردم پخش می کنیم تا همه بتوانند همراهی کنند.

گلوریا در پایان گفت و گوی تلفنی مان می گوید: توصیه می کنم دوستانی که در این راهپیمایی شرکت می کنند این ترانه را تا آن روز تمرین کنند تا با صدایی رسا و با خشت جانمان دوباره وطن را بسازیم.

 

هفته ی گذشته پیام های جمعی از وکلا، اساتید دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان و کنشگران اجتماعی که از این برنامه حمایت کرده اند را خواندید. این هفته پیام های بیشتری برایتان آماده کرده ایم.

 

قبل از اینکه پیام های ایرانیان تورنتو را بخوانید، به پیام بهاره هدایت از زندان خطاب به دانشجویان خارج از کشور توجه کنید: «می خواهید در گوشه ای از این جهان هستی شعله مبارزه و مشعل آزادی خواهی همچنان روشن بماند؟ پس در مقابل این سرکوب سکوت نکنید.»

و پیام مهدیه گلرو که به تازگی از زندان آزاد شده است:«ما تحت هیچ فشاری کم نمی آوریم و … »

 

چرا در راهپیمایی یکشنبه دهم جون۲۰۱۲، سومین سالگرد خیزش مردم ایران، شرکت می کنی؟

 

فرزاد:

به نظر میرسه بزرگترین مشکل بعضى از دوستان که از ایران گریخته اند فقط خریدن ماشین بنز بوده و حالا که جاشون سفت شده حاضر نیستند حتى براى وطنشون از خونه بیرون بیایند. کجا بودید که ببینید چگونه ماشین هاى خود را در برابر چوب و چماق بسیجی هاى وحشى سد می کردیم و کجا بودید ببینید مقابل اسلحه، باتوم، گاز اشک آور … از جانمون می گذشتیم و به خیابانها میومدیم. شما را چه می شود به خود آیید ایران مال همه ماست .بیایید نگذاریم به تاراج ببرند خانه پدرى را.

***

منوچهر بهرامیان:

به خون خواهی باید شتافت. به بیداد فریاد کرد. سکوت گناه است گناه.

***

میترا. ن:

دلم می خواد بیام. به خاطر اینکه به جمهوری اسلامی، به مردم ایران و به خصوص به خودم بگم که هنوز دفاع از انسانیت و دفاع از آزادی در من نمرده. من هنوز هستم. من هنوز به زندانی بودن یک انسان در هر کجای دنیا به خاطر ابراز عقیده اش اهمیت می دهم. هنوز برای من ایران و ایرانی مهم است. من از یاد نبرده ام… و هنوز زنده ام!

 

مصطفی عزیزی:

مهم نیست در کشوری دموکراتیک یا دیکتاتوری زنده‌گی می‌کنید همیشه تحول از حضور در خیابان سرچشمه می‌گیرد مردمی که به‌ خیابان آمدن و اعتراض کردن را فراموش کنند تن به برده‌گی خواهند داد. من این شانس را داشتم که در جنبش سبز در ایران باشم و در روزهایی مانند روز قدس، ۱۳ آبان، تشییع آیت‌الله منتظری، و سرانجام عاشورایی که بخش وسیعی از تهران آزاد شد، و مردم سراز پا نمی‌شناختند، حضور داشته باشم. امسال هم مانند سال گذشته در بزرگداشت آن روزها و به امید تکرارش شرکت خواهم کرد. راه دیگری نمی‌بینم یا مردم ایران به دستان خودشان و در خیابان دیکتاتوری را سرنگون خواهند کرد یا آینده‌ی تیره‌وتاری مانند اشغال نظامی در انتظارشان خواهد بود.
همان زمان‌ها در وب‌لاگم مطلبی نوشتم به نام «در ستایش خیابان» خوشحال می‌شوم بخوانید.

http://mostafazizi.net/2010/06/07/street

 

***

فرزاد. د:

تورونتو را سبز خواهیم کرد با هر عقیده و مرام به حمایت از مبارز ات مردمى.

 

***

پروانه مرادی:

رهبران سیاسی من آقایان موسوی وکروبی نیستند و با دیدگاه های سیاسی من فرق دارند، اما درشرایطی بسر می بریم که میتوان صدای مردم ایران بود. بنابراین هرصدایی هرچند کوچک موثر خواهد بود. در این سال های اخیر مقاومت و ایستادگی مردم عزیزم و زندانیان ستودنی است…پس در راه پیمایی شرکت خواهم کرد.

***

رویا. ق:

من راهپیمایی می کنم برای ایران

برای آزادی

برای عدالت

برای ایران رها از خرافات.

من راهپیمایی می کنم برای نویسندگانی که در زندان هستند.

من راهپیمایی می کنم برای قلم – قلم هایی که با خون خود نوشتند آزادی.

من راهپیمایی می کنم برای هنرمندانی که در پشت میله های زندان آزادی را نقاشی می کنند.

من راهپیمایی می کنم برای بانوان کشورم – شیرزنانی که پشت میله های لچک و چادر اجباری زندانی هستند.

من راهپیمایی می کنم برای مادرم – برای مادرانی که در راهروهای طلاق کودکان خود را به دندان می کشند و با خروارها تهمت و تحقیر و بی پناهی از این اتاق به آن اتاق دنبال حقوق از دست رفته خود می گردند.

من راهپیمایی می کنم برای کودکانی که به جای نشستن در کلاس درس در کوچه و خیابان ها به دنبال یک لقمه نان می گردند.

من راهپیمایی می کنم برای جوانان کشورم. جوانانی برومند که از کمترین امکانات زندگی برخوردارند و دیو اعتیاد سایه سنگین خود را بر سر همه آنها افکنده است.

من راهپیمایی می کنم برای مردان کشورم – مردانی که چه ناجوانمردانه و چه وحشیانه در دادگاه های دو دقیقه ای انقلاب اسلامی به مرگ محکوم شدند.

من راهپیمایی می کنم برای هوای وطنم – هوایی که به جای عطر بهاری و سوسن و سنبل پر از گرد و غبار و آلودگی است.

من راهپیمایی می کنم برای سبزه ها و جنگل ها و دریاچه های کشورم … چه کردند این نامردها با طبیعت ایران زمین؟

من راهپیمایی می کنم برای قربانیان تجاوز – برای زنانی که از سر درماندگی خودسوزی می کنند.

من راهپیمایی می کنم برای شهیدان و معلولان جنگ ۸ ساله- هیچکس به ما نگفته بود “اسلام خون تازه می خواهد. “

من راهپیمایی می کنم برای تاریخ کشورم… برای اینکه یاد بگیرم درس تاریخم را خوب بخوانم تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنم…

من راه می پیمایم تا یاد بگیرم پای خود را در راه درست بگذارم… من راه می پیمایم تا بگذرم از هر چه پلیدی و فقر و بدبختی که در کشورم سایه افکنده.

راه می پیمایم تا برسم به سرچشمه عدالت و آزادی

راه می پیمایم تا جایی که نترسم خودم باشم.

 

***

سیما تاجدینی:

هر چه جمهوری اسلامی شاخ و برگ‌هایمان را بیرحمانه هدف تعدی و تعرض قرار می دهد، درختی که نشانده ایم ریشه می دواند، پویاتر و بالنده تر می شود. راهی‌ بس پر فراز و نشیب‌ در مسیر استقرار آزادی، عدالت و انسان مداری را پیموده ایم که بهترین هایمان سنگینترین بها را برایش پرداخته اند و هر روز می پردازند. همچنان گام برمی داریم و از پای نخواهیم نشست تا رسیدن به ایرانی آزاد و آباد.