شهروند ۱۲۵۴ ـ پنجشنبه ۵ نوامبر ۲۰۰۹
در ماه ژوئن ۲۰۰۹، کتاب جدید نویسنده شناخته شده ی ایرانی، امیر حسن چهلتن، به زبان آلمانی در آلمان منتشر شد. این اولین کتاب اوست که پیش از آنکه به زبان اصلی یعنی فارسی درآید، به زبانی غیر از فارسی و در اروپا منتشر شده است. استقبال خوانندگان آلمانی از این کتاب بسیار خوب بوده است و نویسنده کتاب با حضور در نمایشگاه جهانی کتاب در فرانکفورت به معرفی آن پرداخت. در زیر برگردان مقاله ای از استفان وایدنر در زمینه بررسی این کتاب می آید که در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه شماره ۲۳ در تاریخ ۱۳ اکتبر چاپ شده. این مقاله خلاصه دقیق و فشرده ای از محتوای این کتاب را به دست می دهد و برگردان آن برای خواننده ایرانی خالی از لطف نخواهد بود.

جامعه بی پدر
جراحی اخلاق: رمان ایرانی امیر حسن چهلتن

فتاح پزشکی میانه سال است که ازدواج نکرده و تخصص او آن چیزی ست که در ادبیات علمی به آن تعمیر پرده بکارت می گویند. این شغلی است که در ایران و سایر کشورهای اسلامی دنیا در حال شکوفائی است، نه جراحی زیبائی، بلکه جراحی اخلاق: بدان معنا که پرده پاره شده بکارت دوباره به هم دوخته می شود. ولی کار در این کلینیک نیست که فتاح را به ثروت رسانده است، بلکه آنچه موجب ثروت او شده است، فعالیت های افزاینده او به عنوان کمک داوطلبانه به انقلاب ایران است. او همان کسی است که در زندان مخوف اوین در هنگام پاکسازی سیاسی در اوائل سال های هشتاد میلادی، آخرین تیر خلاص را به قربانی می زد. او به همراه دو تن از یارانش که بخشاً به همین کار مشغول هستند، هر هفته همدیگر را در حمام سونا ملاقات می کنند و پس از خوردن جرعه ای ودکا از رفتار حق به جانب اسلامی خود مطمئن می شوند.
در این دنیای بسته، مهم آن نیست که مناسب روح اسلام رفتار شود، بلکه مهم آن است که عقاید سیاسی دیگران را مورد سرزنش و تحقیر قرار داد و هرگونه انحرافی را سرکوب کرد. تمام شخصیت هائی که امیرحسن چهلتن در این رمان به کاوش روحشان می پردازد، همگی از عناصر وفادار به حکومت اسلامی هستند. این گونه افراد عناصر سرسپرده رژیم نیستند، بلکه در واقع تجسم واقعی خود این سیستم هستند. طرز تفکر آنان، آلمان اواخر دوره نازیسم را به یاد می آورد. چنانچه کسی بخواهد عمق جامعه کنونی ایران را درک کند، نمی تواند خواندن این کتاب را نادیده بگیرد. به این لحاظ این اثر، یک اثر متعلق به ادبیات اصیل و برجسته محسوب می شود.
امیرحسن چهلتن برای خوانندگان این روزنامه به عنوان یک گزارشگر شجاع حوادث بزرگ و غیر مترقبه ی ایران شناخته شده است. او در سال ۱۹۵۶ متولد شده و یکی از بهترین نویسندگان نسل میانی ایران است. سرگیجه سیاسی ناشی از سرنگونی رژیم شاه، به خوبی در زندگینامه او منعکس است. ولی او به عنوان نویسنده، چگونه به زبانی مناسب برای شرح وقایع فاجعه آور و بحرانی در ایران دست می یابد؟ چهلتن پیرو سبک ادبی هوشنگ گلشیری است (۲۰۰۰-۱۹۳۷)، کسی که با توصیف و شرح مکالمه درونی آخرین ولیعهد قاجار در ایران، در اثرش به نام “شازده احتجاب”، در سال ۱۹۶۹ معروفیتی کسب کرد.


تهران، خیابان انقلاب ادبیاتی است که از حیطه ایدئولوژی و برنامه های مرامی و حزبی پا فراتر می گذارد؛ این اثر می کوشد به شرح وقایع نامعمول و غیر مترقبه پرداخته و آن را از زاویه منطق درونی خودشان بررسی کند و از این طریق به دنیای واقعی آنها آنقدر نزدیک شود که در نظر خواننده همانند عدسی شفافی جلوه می کند، که آنچه که بیگانه بوده و قابل فهم نبوده را کاملاً روشن و واضح به معرض عموم بگذارد. خواننده نمی خواهد با هیچکدام از شخصیت های رمان چهلتن خود را هم هویت بیابد، ولی در آخر با تمامی شخصیت های داستانش ناگزیر ارتباط شخصیتی پیدا می کند.
دختری که در صفحات اولیه کتاب، دکتر فتاح با دوختن پرده بکارتش شرافت او را تضمین می کند، شهرزاد نام دارد، همانند قصه گوی رمان هزار و یک شب. ولی درست بر خلاف خواهرخوانده اش در هزار و یک شب، این دختر در وضعیتی قرار ندارد که همانند او قصه بگوید و از این طریق زندگی اش را نجات دهد. او به نحو گریزناپذیری شبیه خواننده پاپ مشهور ایران، گوگوش است، شخصیتی که واقعاً وجود داشته است. همان شخصیتی که فتاح در دوران جوانی اش خاطرخواه او بوده، ولی همیشه برایش دست نیافتنی بوده است؛ با وجود آنکه فتاح توانسته بود در اواخر دوران حکومت شاه هنگام تحویل مشروب در محله ثروتمندان پایتخت، گوشه چشمی به او در استخر بیاندازد. در خیال فتاح، این دختر همان گوگوش به نظر می آید، و او را مورد تجاوز قرار میدهد (اگر دلت خواست دوباره می دوزمش برات) و می خواهد که با او ازدواج کند. چهلتن موفق می شود که این وقایع مشمئز کننده را توصیف کند بدون آنکه آنها را در قالبی کاریکاتوری و مسخره بیان کند.

ولی فتاح تنها داوطلب ازدواج با شهرزاد نیست، بلکه مصطفی که تقریباً یک نسل جوانتر است، رقیب اوست: او بچه ی انقلاب است با همان سابقه ی زندگی ساده و بی پیرایه، ولی به شدت دگم و قشری. او در بخش زنان زندان مخوف اوین کار می کند. ولی خانواده شهرزاد موافق ازدواج او با مصطفی نیست. جهت بررسی گذشته مصطفی و جدی بودن او در امر ازدواج و مقام و موقعیت کاری او، عموی شهرزاد که در شهرستانی دیگر زندگی می کند، مأمور می شود که سابقه مصطفی را مورد تحقیق قرار دهد. شهرزاد پدر ندارد و عموی بدبخت بدون آنکه بداند پای به محلی می گذارد که در عین حال که او را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد، همچنین شدیداً او را می ترساند، بخصوص وقتی که در مقابل رئیس از خود راضی مصطفی قرار می گیرد، او می خواهد به نوعی حفظ آبرو کند. در اینجا انسان با صحنه هائی تاثیرگذار و در عین حال گروتسگ روبرو می شود که درون غیر انسانی و ظالمانه این سیستم را به خوبی برملا می سازد.
در مقابل ثروت مادی فتاح و منش زورگویانه و خشن او، مصطفی بدون قدرت به نظر می رسد، ولی شهرزاد به او دل بسته است. جهت به دست آوردن شهرزاد، مصطفی او را به عنوان یک ضد انقلابی معرفی کرده و باعث دستگیری شهرزاد توسط پاسداران می شود، با این قصد که با ورود به زندان، بتواند به همراه او از آنجا فرار کند. ولی آن نیروهائی که اکنون از بند رها شده اند، دیگر در دستان کارآمخته این ایرانی ساحر قابل کنترل نیستند.
این کتاب کوچکترین سطری در مذمت اسلام و یا حتی کلمه ای انتقادی به حکومت ملایان ندارد. ولی نشان میدهد سیستم حکومتی که تمامی راههای دمکراتیک و باز شدن جامعه را بسته است، چگونه مجبور می شود به خاطر منیت و خودمحوری، به صورتی ناگزیر پوک و بی محتوا شود. بهترین تمثیل برای چنین حالتی، بی پدری و یتیمی است، که در زبان فارسی در عین حال فحشی برای حرامزادگی است. فتاح، مصطفی و شهرزاد همگی پدرانشان را از دست داده اند. عاقبت روانی این بی پدری، فقدان خودآگاهی در جهت حق و حقوق و قانون است.
چنانچه احمدی نژاد که دوباره به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده است، بخواهد در اعلام مبارزه اش علیه بی قانونی و فساد جدی باشد و همین طور درخواست خود جهت زنده کردن ارزش های واقعی اخلاق اسلامی، می بایستی به سرعت دستور چاپ چنین کتابی را صادر کند. ولی این کتاب نخستین بار به زبان آلمانی و با ترجمه عالی سوزان باغستانی درآمده است، و این اثر قبل از هر چیز یک اثر ادبی جهانی است.

۲۶ اکتبر ۲۰۰۹