شهروند ۱۱۴۹
جنب و جوش دوباره دانشجویان در ماه سپتامبر و ترافیک سنگین حول و حوش محوطه دانشگاه، مرا نه به یاد هیاهوی مهر ماههای تهران و طنین “یار دبستانی من” می اندازد، و نه به یاد رنج مشق شب و وسوسه رج زدن. بلکه بی اختیار به یاد خواهران و برادران بهایی ام در ایران می افتم که قریب ربع قرن از تحصیل در مدارس عالی و دانشگاهی محروم مانده اند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، بهائیان به دلیل امتناع ورزیدن از کتمان عقیده قادر به ثبت نام در دانشگاهها نبودند تا آنکه چندی پیش اولیای جمهوری اسلامی اظهار کردند که درهای دانشگاهها به روی همگان باز است و ذکر دین در تقاضا نامه ها فقط به منظور تنظیم دروس مذهبی دانشجویان است.
از این رو، جمعی از داوطلبان دانشجویی بهایی درآزمون سراسری ۱۳۸۵ شرکت کردند و حدود ۲۰۰ نفر موفق به ثبت نام در دانشگاهها شدند، اما دولت این پذیرشها مستعجل بود.
پیرو نامه محرمانه اصغر زارعی، مدیر کل حراست مرکزی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، که به ۸۱ دانشگاه ارسال شده بود، دانشگاهها موظف به اخراج دانشجویان بهایی سال تحصیلی ۸۶- ۸۵ گردیدند. در این نامه آمده است که “اشخاص بهایی چنانچه در حین ورود به دانشگاه و یا حین تحصیل مشخص گردد که بهایی هستند می بایست از دانشگاه اخراج گردند.” طبق آخرین آمار مندرجه، از ۲۰۰ دانشجوی بهایی پذیرفته شده، تاکنون ۱۲۸ نفر اخراج شده اند. در نامه زارعی به نامه سال ۱۳۶۹ حجت الاسلام سید محمد گلپایگانی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، استناد شده است. این نامه که به تأیید آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، رسیده، علنا اظهار می دارد که “در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد {که دانشجویان} بهایی اند از دانشگاه محروم شوند.”
صاحبنظران بر این باور هستند که پذیرش اولیه بهائیان در آزمون مزورانه سال ۱۳۸۵تنها ترفندی برای فرو نشاندن اعتراضات بین المللی به وضعیت بهائیان ایران بوده است.
در سال تحصیلی جاری نیز (۸۷ – ۸۶) جامعه آزموده و آبدیده بهایی ایران بار دیگر مورد امتحان متصدیان امور قرار گرفت. این دفعه سازمان سنجش “نقص پرونده” را دستاویزی قرار داد تا از پذیرش ۸۰۰ دانشجوی بهایی که در آزمون ۸۶ شرکت کرده بودند، ممانعت ورزد. هنگامی که دانشجویان بهایی برای دریافت نتایج آزمون به تارنمای سازمان سنجش رجوع کردند پیام خطابی به ایشان اطلاع داد که پرونده آنها تکمیل نشده است، اما هنگامی که دانشجویان شخصا به دفتر سازمان سنجش در تهران رفتند به آنها گفته شد که بهایی بودن و نه وضعیت پرونده، دلیل عدم پذیرش ایشان بوده است.
طبعا جمهوری اسلامی اعمال تبعیض علیه دانشجویان بهایی را همواره انکار کرده است. از جمله حمید رضا عارفی، کاردار سفارت ایران در لندن، اظهار داشت که “با وجودی که بهائیت {دیانت بهایی} یک مذهب رسمی شناخته نمی شود ولی بهائیان بر طبق قانون از حقوق مساوی برخوردارند …….. هیچ فردی در ایران، صرفا به خاطر عقاید خویش از دسترسی به تحصیلات عالی محروم نیست.” معلوم نیست که دم خروس را باید باور کرد یا قسم حضرت عباس جناب عارفی را.
تبعیض حکومت ایران علیه دانشجویان بهائی موجی از اعتراض در سرتاسر جهان به همراه داشته است. به عنوان نمونه، در نامه اعتراض آمیزی که به امضاء ۱۵ استاد دانشگاه در فرانسه، از جمله دو برنده جایزه نوبل، رسید و در لوموند چاپ شد، این حرکت دولت ایران محکوم شده است. در کانادا نیز شماری از دانشگاهها و همچنین اتحادیه دانشجویان کانادایی، که نماینده نیم میلیون دانشجو در کشور است، مراتب انزجار خود را از این هالوکاست فرهنگی به دولت آقای احمدی نژاد ابلاغ نمودند و خواستار احراز حقوق دانشجویان بهایی شدند.
در جهان امروز که برخی متفکران مسئله هویت را معضل جو پسا مدرن می دانند، جوانان جامعه پویای بهایی ایران با ایستادگی بر باورهای قلبی بر شناسنامه بهایی ـ ایرانی خود مهر تأیید می زنند چرا که درس عشق در دفتر نباشد.
علی رغم آزار و اذیت یکصد و پنجاه ساله بهائیان، آنهم در فضایی دایی جان ناپلئونی که بهائیان را جاسوس روس و انگلیس و آمریکا و اسرائیل انگاشته اند، مرکز جهانی بهائی، بهائیان را تشویق کرده که “دست اندر دست” و “دوش به دوش” دیگر شهروندان آن سرزمین مقدس برای ترویج امور عام المنفعه جهد و کوشش نمایند.
صندلیهای خالی مهرماه دانشگاههای ایران، یادآور ستم وارده بر تنی چند از نخبه فرزندان آن مرز و بوم، ذره ای از مهر بهائیان ایرانی و غیر ایرانی نسبت به کشور عزیز ایران نمی کاهد. ولی سبب بدبینی مردم جهان و طرفداران انسانیت و اخلاق نسبت به ایران می شود. کشوری که هزاران سال پیش از پیشگامان و طرفداران حقوق بشر در جهان بوده است.