نوشته: آندرس سُمه هامِّر

در شماره پیش نظر مطبوعات آمریکا و بخصوص نیویورک تایمز را در مورد سرنوشت نیروهای آمریکایی در صورت ادامه ی جنگ در افغانستان خواندید و اکنون نظر کسانی را می خوانید که از جنگ خسته و بیزارند، اما برای امرار معاش مجبورند تن به همکاری با نیروهای طالبان و القاعده بدهند.

در حالی که اسامه بن لادن مردم را به مردن و شهادت تشویق می کند، وظیفه دولت است که با اقدامات عملی و نه فقط حرف و قول، آنها را به آینده ای روشن و زندگی شرافتمندانه امیدوار کند. مردم اگر کار داشته باشند، زندگی را بر مرگ در کنار نیروهای طالبان که ارمغان اصلی شان شهادت است ترجیح می دهند.
رهبر آخوند، یکی از کسانی است که سال ها در کنار طالبان با نیروهای شوروی سابق و ائتلاف آمریکا و اروپا جنگیده است. او در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری رسمی نروژ (ان. ت. ب) می گوید: “مردم از جنگیدن خسته شده اند، بخصوص از همراهی با طالبان. اگر به مردم امکان مالی مناسب ارائه شود که بتوانند کار و کسبی برای خود دست و پا و معاش خانواده را تأمین کنند، مطمئن باشید که همه ی آنها مثل من که اسلحه را زمین گذاشته و به صیفی کاری مشغولم، طالبان را رها می کنند و به زندگی عادی روی می آورند”. سال پیش او همراه با شورشیان طالبان به سربازان افغانی یورش می برد و حالا سبزی می کارد و در بازار میوه و سبزی می فروشد.
برای دومین بار است که آخوند اسلحه بر زمین گذاشته و زندگی معمولی را بر جنگ ترجیح می دهد. او از وفاداران طالبان از آغاز شکل گیری جنبش طالبان در دهه ی ۱۹۹۰ بوده است تا سقوط دولت طالبان توسط آمریکا در سال ۲۰۰۱ .
حمید کرزای به دنبال سقوط دولت طالبان، قدرت را در دست گرفت و در همان روزهای نخستین از نیروهای وابسته به طالبان خواست که دست از برادرکشی و دشمنی با یکدیگر بردارند و با مردم آشتی کنند. رهبر آخوند هم تحت تأثیر قول هایی که کرزای داده بود از طالبان جدا شد و اسلحه بر زمین گذاشت. او می گوید: “حمید کرزای قول هایی که داده بود را عمل نکرد و من و صدها نفر مثل من ناراضی از عدم وفای به عهد، باز هم برای کسب معاش به طالبان پیوستیم. فقر و فلاکت ما را مجبور می کند که در کنار طالبان و علیرغم میل باطنی مان با سربازان افغانی در ستیز باشیم”. آخوند در ادامه می گوید: “تعداد زیادی از دوستانم که با اعلام عفو عمومی، اسلحه زمین گذاشته بودند، توسط نیروهای تحت فرمان حمید کرزای دستگیر، زندانی و شکنجه شدند. این عدم وفای به عهد، من و دوستانم را ناراضی و مجبور کرد که باز هم به مردم خود پشت کنیم. قول داده بودند که اگر سلاح را تحویل دهیم، در امان خواهیم بود. اما چنین نشد که هیچ، شکنجه و آزار هم نصیب مان شد و بازگشت به سوی نیروهای طالبان برای تکه نانی که خانواده مان از گرسنگی نمیرند را اجتناب ناپذیر کرد”. آخوند همراه با پانصد شورشی طالبان، سه سال در منطقه ی پنجوای در ولایت قندهار جنگیده است. پنجوای در واقع محل تولد طالبان است در دهه ی ۱۹۹۰ و به طور معمول محل درگیرهای طالبان با نیروهای افغان و ائتلاف.
در پاسخ این پرسش که در کنار طالبان، اوضاع مالی شما چگونه بود؟ آخوند می گوید: “در کنار طالبان که باشی، سقفی بر سر داری و پولی برای امرار معاش خانواده که زندگی معمولی و فلاکت باری داشته باشند. ما که کاخ نمی خواهیم. خوشی ما لقمه نانی است برای زن و فرزندان مان”.
در مورد تأمین سلاح نیروهای طالبان، آخوند می گوید، نیروهای طالبان به همه نوع سلاحی؛ چه قدیمی و چه مدرن دسترسی دارند. در درگیری ها با نیروهای ائتلاف از تفنگ قدیمی برنو و ام یک استفاده می شود تا موشک های مدرن امروزی. طالبانی ها می گویند با به کارگیری این سلاح های مدرن و کهن، بار دیگر اصول دین و شریعت اسلام امور اداره ی کشور را در اختیار خواهد گرفت.
به گزارش خبرگزاری نروژ، آخوند، سر در گریبان می کند و دست بر محاسن خود می کشد و آرام می گوید: “از جنگ خسته شده ام”. سال پیش نماینده کمیسیون صلح و آشتی افغانستان برای جذب نیروهای طالبان به قندهار رفت و در گفتگو با رهبر آخوند از او خواست که سلاح بر زمین نهد و در عوض دولت به او زمین می دهد تا بتواند از راه کشارزی و شرافتمندانه امرار معاش کند. آخوند تأکید می کند که فقط من از جنگ خسته و بیزار نیستم، بخش بزرگی از نیروهای طالبان اگر بدانند که سقفی بالای سر دارند و راهی که شرافتمندانه معاش خانواده شان را تأمین می کند، حتما مثل من عمل خواهند کرد، اما اعتمادسازی گام نخستینی است که دولت باید بردارد. اعتماد سازی هم با حرف تأمین نمی شود. چنانچه گفتم خیلی از سربازان جیره خوار طالبان منتظرند که ببینند سرانجام من و امثال من چه می شود تا آنها هم طالبان را ترک و برای لقمه نانی حلال به کار مشغول شوند و جنگ را کنار بگذارند.

به گزارش سازمان ملل، در سال جاری بیش از هفتصد نفر غیرنظامی افغان در حملات نیروهای ائتلاف جان باخته اند که نسبت به سال گذشته افزایش چشمگیری داشته است. همین گزارش حاکی است که در ماه جون امسال چهل و دو سرباز وکوماندوی نیروهای امنیت بین المللی به رهبری آمریکا، کشته شده اند که این هم بزرگترین رقم کشته شدگان نیروهای ائتلاف از سال ۲۰۰۱ می باشد.
آقای لالایی ولی، نماینده کمیسیون صلح و آشتی افغانستان به خبرگزاری نروژ می گوید: “دو راه برای رسیدن به صلح و آرامش وجود دارد؛ یکی این که جهان، پاکستان را وادار کند که به نیروهای طالبان مستقر در خاک آن کشور حمله ور شود و آنها را از پای درآورد و راه دوم این که دولت افغانستان خود نیز با نیروهای طالبان وارد مذاکره شود. آقای ولی از جمله افغانی هایی است که معتقدند طالبان اکثر نیروهای خود را از پاکستان تأمین می کند. در ادامه آقای ولی می گوید: البته مذاکره در صورتی امکان پذیر و سودمند است که پاکستان نیروهای طالبان را تشویق به صلح و آشتی کند.
در گزارشی که در ماه جون سال جاری وزارت دفاع آمریکا منتشر کرد، آمده است که حملات نیروهای طالبان در مناطق جنوب و شرق افغانستان رو به افزایش و طالبان قوی تر شده است. همین گزارش حاکی است که احتمال توسعه ی حملات طالبان در آینده نیز زیاد می باشد.
شهر قندهار واقع در جنوب افغانستان مرکز عصبی جنگ کنونی طالبان و نیروهای ائتلاف است. همین شهر مرکز عملیات نیروهای طالبان در زمانی که کنترل کشور را در دست داشتند، بوده است. در سال جاری دو بار خطر سقوط شهر قندهار را تهدید کرده است که بار دوم در ماه جون بود که نیروهای ناتو به همراه سربازان افغان شورشیان طالبان که در چند کیلومتری قندهار کمین کرده بودند را مورد حمله قرار دادند و موفق شدند شهر را از سقوط حتمی نجات دهند. به گزارش ارتش افغانستان بیش از صد شورشی طالبان در این عملیات کشته شدند. درست قبل از شروع عملیات نیروهای ناتو و افغان، شورشیان طالبان به زندان شهر قندهار حمله کردند و بیش از هزار زندانی و از جمله ده ها زندانی وابسته به طالبان را فرار دادند. اتوبوس های آماده در خارج از محوطه ی زندان بی هیچ مقاومتی از سوی نیروهای دولتی، زندانیان آزاد شده را به خارج از شهر و به محل استقرار نیروهای طالبان هدایت می کردند.
سید آقا سقیف، رئیس پلیس شهر قندهار در گفتگو با خبرنگار روزنامه داگس آویزن نروژ می گوید: “بی عملی دولت پاکستان عامل اصلی توانایی طالبان در حمله به شهرهای افغانستان است. سید آقا سقیف با اصرار و تأکید می گوید: “جامعه ی جهانی باید متوجه این مهم باشد که پلیس افغانستان باید منابع و نیروی کافی در اختیار داشته باشد تا بتواند نظم و قانون را در شهرهای کشور برقرار کند.” او در ادامه می گوید:”ایجاد امنیت قبل از بکارگیری نیروهای نظامی برای بازسازی اقتصادی از اهمیت خاصی برخوردار است. چرا که بدون امنیت رشد اقتصادی بی معنا است”.
پلیس افغانستان به شکل منظم و رسمی همه ی دوایر پلیس در سراسر جهان نیست که فقط شبه نظامیانی در اختیار دارد که اغلب وظیفه ی آنها مثل سربازان ارتش و منظم است. به همین خاطر هم آنها در عملیات نظامی، در کنار نیروهای ارتش شرکت می کنند. این در حالی است که نیروهای شبه نظامی پلیس، از آموزش و حقوق و دستمزد کمتری نسبت به سربازان ارتش برخوردارند. هم چنین شایع است که نیروهای پلیس برای اجرای وظایف خود رشوه خواری می کنند.
چند هفته بعد از گفتگو با روزنامه ی داگس آویسزن نروژ، سید آقا سقیف دستگیر و به جرم همراهی با شورشیان در عملیات حمله به زندان قندهار تحت پیگرد قانونی قرار گرفت.

اغلب ساکنان قندهار مدام در این هراسند که هر لحظه ممکن است قربانی یکی از بمب هایی شوند که به طور پی در پی در شهر منفجر می شود، اما نعمت ارقندآبی نه تنها چنین فکر نمی کند که ترسی هم ندارد که در شهر زندگی کند.
نعمت ارقندابی می گوید: در شرایطی که نیروهای طالبان حاضرند برای اهداف شان جان خود را فدا کنند، همه ی افغانی هایی که در آرزوی جامعه ای آزاد و صلح آمیز هستند به محض دیدن نیروهای طالبان، فرار را بر قرار ترجیح می دهند. پس من نگران طالبان نیستم، بلکه بیشتر نگران وضع دیگر افغانی هایی هستم که برای ساختن آنچه آرزویش را دارند، حاضر به مبارزه نیستند.
نعمت ارقندآبی در هنگامه ی اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی سابق جوانی بود که در دهه ی هشتاد به عنوان مجاهد علیه دشمنان روس می جنگید. اکنون او می گوید: “آن روزها ما هم مثل نیروهای امروزین طالبان دیوانه بودیم و جنون شهادت داشتیم”.
ارقندآبی معتقد است که پیمان صلح با طالبان بی فایده است. دولت افغانستان و نیروهای ائتلاف باید به جای قرارداد صلح در هجومی همه جانبه، نیروهای نظامی طالبان را شکست داده و از روی زمین پاک کنند. مگر نه این است که طالبان می گوید برای مرگ آماده است، پس ما هم باید با حمله ای همه جانبه آنها را کمک کنیم تا بمیرند و افغانستان نجات پیدا کند.
سید آقا سقیف اما می گوید: “این نیروهای طالبان نیستند که قوی تر شده اند، بلکه نیروهای دولت افغانستان است که به خاطر بی برنامه گی ضعیف تر شده اند”. او از خبرنگار آژانس خبری نروژ می پرسد: چرا کسی باید برای رئیس جمهور کرزای بمیرد؟ اقدامات او به نفع چه کس یا کسانی است؟ مگر نه این که همین هفته اعلام شده است که علت برکناری رئیس دادستانی کل کشور این است که او در پی این بوده است که پرونده ده ها قاچاقچی تریاک را فعال کند و آنها را به جامعه ی جهانی معرفی کند؟ خوب چه شد؟ در نامه ای که کرزای به او نوشته است از دستگاه قضایی خواسته شده که دست از ادامه ی این پیگیری بردارند و بگذارند آنها زندگی و کار خود را بکنند. کرزای نه اصول دین را در کشور جاری می کند و نه از باور سیاسی معینی که مردم هم به آن معتقد باشند برخوردار است، به همین سبب هم مردم فکر می کنند که مردن برای کرزای که حامی سرمایه داران و صاحبان اصلی مزارع کشت تریاک است، حماقت محض است.

ارقندآبی که اخیرا از انگلیس برگشته است، می گوید: “در حالی که اسامه بن لادن مردم را به مردن و شهادت تشویق می کند، وظیفه دولت است که با اقدامات عملی و نه فقط حرف و قول، آنها را به آینده ای روشن و زندگی شرافتمندانه امیدوار کند. مردم اگر کار داشته باشند، زندگی را بر مرگ در کنار نیروهای طالبان که ارمغان اصلی شان شهادت است ترجیح می دهند.”