نازنین افشین‌جم بدون شک یکی از شناخته‌شده‌ترین ایرانیان کانادا اگر نه جهان (خارج از ایران) است. و این شهرت از کجا آمده؟

پاسخ ساده این است:‌ اول، در سال ۲۰۰۳، از طریق پیروزی در یکی از مسابقاتِ ملکه زیبایی در کانادا و دوم شدن در سطح جهان؛‌ و سپس، چند ماه پیش، از طریق ازدواج با پیتر مک‌کی، وزیر دفاع دولت محافظه‌کار کانادا.

اما طرفه آن‌جا است که نازنین دل خوشی از هیچ یک از این دو عنوان،‌ که از عوامل اصلی شهرتش هستند، ندارد گرچه چنان‌که خود می‌گوید دوست دارد از شهرتی که آن‌ها به دست می‌دهند استفاده کند. او می‌گوید اولا پیش از آن‌که در مسابقه ملکه زیبایی شرکت کند، در صلیب سرخ، فعالیت بشردوستانه می‌کرده و فقط برای این‌که پلاتفرم بهتری برای ادامه فعالیت‌های اجتماعی‌اش پیدا کند وارد این مسابقه شده. ثانیا دوست ندارد به او تنها به عنوان «همسر وزیر دفاع» اشاره شود انگار که خودش نام و شخصیت ندارد.

این دوراهی‌ای است که نازنین باید با آن سر کند: از یک طرف تمام شهرتش را از این دو واقعیت و بخصوص دومی می‌گیرد و از طرف دیگر دوست دارد فعالیت خود را به عنوان آن‌چه خود «فعال بین‌المللی حقوق بشر» می‌نامد ادامه دهد و این احتمال دارد او را در تضاد با منافع شوهرش بگذارد. بخصوص که رئیسِ شوهرش، استفن هارپر، نخست‌وزیر محافظه‌کار، بیش از هر چیز با انضباطش شناخته می‌شود و نمی‌خواهد هیچ صدای مخالف‌خوانی از اردوی دولتش شنیده شود.

نازنین افشین جم و کتاب تازه اش

 

هفته‌ی پیش، نازنین طعم این دوراهی را، شاید برای اولین بارِ جدی پس از ازدواج پر سر و صدایش، تجربه کرد.

قضیه از این‌جا شروع شد که او برای صحبت در جلسه‌ای از «حزب محافظه‌کار پیشروی جزیره‌ی پرنس ادوارد» به این کوچکترین استان کانادا رفته بود. تعجبی نیست که حضورش خبرساز بود و همین بود که روزنامه‌ی گاردینِ جزیره خواهان گفتگویی با او شد. گفتگو قرار بود بیشتر در مورد کتابش، «داستان دو نازنین»، باشد که اخیرا منتشر شده است. اما، چنان‌که هر روزنامه‌نگاری از جمله صاحب این قلم می‌داند، نمی‌توان مصاحبه را با این وانمود پیش برد که نام خانوادگی‌ای که افشین جم به تازگی به نام خود افزوده، «مک‌کی»، وجود ندارد. و این بود که خبرنگار، جیم دی، صحبت را به پرونده‌ای کشید که به موضوع فعالیت حقوق بشری افشین جم، یعنی وضعیت کودکان، باز می‌گردد.

جیم دی نظر نازنین را در مورد عمر خدر پرسید، نوجوان کانادایی که در ۱۵ سالگی توسط ارتش آمریکا در افغانستان دستگیر شد و اکنون تنها زندانی کانادایی در زندان گوانتانامو است. انواع و اقسام فعالان حقوق بشر چندین سال است خواهان بازگرداندن عمر به کانادا و رهایی اش از آن زندان مخوف هستند، اما دولت محافظه‌کار هیچوقت در این زمینه همکاری نکرده است. راست‌گرایان حامی این دولت به عمر برچسب «تروریست» می‌زنند و او را «خطری برای امنیت ملی» کشور می‌دانند.

نازنین البته می‌توانست به جیم دی بگوید نمی‌خواهد نظرش در این مورد را ابراز کند. عبارت معروف «نظری ندارم» (No Comment) را برای همین روزها گذاشته‌اند. اما احتمالا این کار برای او که فعالیت در زمینه حقوق کودکان از زمینه‌های اصلی فعالیتش بوده است، دشوار بود. همین بود که نه تنها سئوال دی را پاسخ داد که موضع محکم و مشخصی گرفت.

افشین جم به گاردینِ جزیره‌ گفت: «عمر خدر زمانی درگیر جنگ بود که با تعریف سازمان ملل،‌ کودک به حساب می‌آمد. پس ما باید از قوانین و مقررات بین‌المللی تبعیت کنیم، چنان‌که همین انتظار را از سایر کشورها داریم.»

او افزود: «من نمی‌گویم نباید او را در زندان نگاه داشت، اما بدون شک وقتش رسیده به کانادا بازگردانده شود. او شهروند کانادا بود و می‌تواند این‌جا محاکمه شود و یا در این‌جا تصمیم بگیریم زندانش چقدر باید باشد و سرنوشتش چه می‌شود.»

برخلاف شلوغ‌بازی‌های معمولی که رسانه‌ها در پی این ماجرا ایجاد کردند، این موضع آنقدرها هم مخالف موضع هارپر نبود. دولت محافظه‌کار با وجود ساییدن دندان‌هایش روی همدیگر بالاخره این‌که خدر باید «روزی» به کانادا پس فرستاده شود را پذیرفته است. اما نفس این‌که زنی در جایگاه نازنین نظرش را ابراز می‌کرد به جنجالی بزرگ انجامید. تیتر روزنامه‌ی گاردینِ جزیره «همسر وزیر دفاع خواهان بازگشت عمر خدر شد» بلافاصله در تمام رسانه‌های متنی و تصویری کشور تکرار شد.

دولت یا مک‌کی البته واکنشی علنی نشان ندادند اما واکنش خود نازنین به مخابره‌ی این خبر چنان بود که مبالغه نیست اگر بگوییم جای پای تاکتیک‌های هارپری در آن دیده می‌شود.

نازنین روی فیس‌بوک خود یادداشتی منتشر کرد که عنوانش گویاتر از هر چیز بود: «می‌دانید؟ من خودم اسم دارم.»

او در این یادداشت گله‌ کرد که روزنامه‌نگار مذکور «از من یک سئوال هم راجع به کتاب نپرسید و به وضوح می‌کوشید مرا به بحثی در انتقاد از دولت بکشاند. من هنگام پاسخ مشخصاً گفتم که هر چه می‌گویم دیدگاه‌های شخصی من است.» نازنین سپس مدعی شده که دیدگاه‌های او را تحریف کرده‌اند و تنها گواهش هم این است که تیتر و پاراگراف مقاله، او را «همسر وزیر دفاع» خوانده‌ به جای این‌که مستقیما به نامش اشاره کنند. او در آخر این یادداشت کوتاه نوشته است: «من مطمئنم آقای خدر به کانادا بازگردانده خواهد شد. بگذارید این را به دست دولت‌های کانادا و آمریکا بسپاریم که تمام واقعیات و جزئیات در مورد این ماجرا را دارند تا دست به اعمال صحیح و در زمان خود بزنند.»

آیا نازنین این حرف‌ها را به صرف خواست شخصی خود و در واکنش به گزارش روزنامه‌ی گاردینِ جزیره زده است؟ برخورد پیتر مک‌کی با شریک زندگی‌اش پس از ماجراهایی که در پی این اظهار نظر جنجالی آمد چگونه بوده است؟

در پاسخ به این سئوال باید به خاطر داشته باشیم که استفن هارپر معروف به این است که تمام تلاشش را می‌کند تا از دولت و اطرافش تنها یک صدا بلند شود. حتی به شوخی می‌گویند او روی دهن وزرای کابینه‌اش چسب زده و هیچ یک از آن‌ها حق ابراز وجود مستقل و ارائه نظراتی که دقیقا مشابه نظرات دولت نباشد، ندارند. به جای نمایندگان محافظه‌کار و وزرا، که همه منتخب مردم هستند، قدرت واقعی دولت در دست آدم‌های پشت پرده و کارمندان بی‌نام و نشان دفتر نخست‌وزیر است. در چنین دولتی خیلی سخت نیست تصور کنیم که هارپر دل خوشی از این نداشته باشد که همسر یکی از ارشدترین وزرایش، که رقیب درون‌حزبی خودش هم به حساب می‌آید، دیدگاه‌هایی خلاف دولت ابراز کند.

آیا نازنین میتواند مستقل باشد؟

 

چنان‌که گفتیم ماجرای خدر مورد بزرگی به حساب نمی‌آید. اما اگر نازنین بخواهد فعال حقوق بشری بودن خود را جدی بگیرد بعید نیست که بر سر مسائلی در مقابل دولت راست‌گرای هارپر قرار بگیرد. یکی از مهمترین این مسائل، مثلا، برخورد با ایران است. گرچه او از تحریم‌های اقتصادی علیه ایران حمایت کرده است، اما چند باری گفته مخالف هرگونه حرکت نظامی علیه ایران است. هارپر اما تندترین موضع را در این زمینه دارد و وزرایش، که بیش از هر دولت دیگری به اسرائیل نزدیک هستند، مدام با زبانی خشونت‌بار علیه ایران صحبت می‌کنند. آیا اگر اوضاع به این سمت رفت، نازنین می‌تواند مستقیما در مقابل تصمیمات شوهر و دولتش بایستد؟

ماجرای نازنین باعث شده بیشتر رسانه‌های کانادا بحثی در مورد همسر شخصیت‌های سیاسی و احتمال ایفای نقش مستقل توسط آن‌ها به راه بیاندازند.

سیلیویا باشکوین، استاد علوم سیاسی دانشگاه تورنتو که کارشناس زنان و سیاست است، در این‌ زمینه گفت نیروی مستقل بودن از مک‌کی برای نازنین ممکن اما بسیار نادر است. باشکوین در نقد نقشی که از همسران سیاستمداران انتظار می‌رود گفت: «از همسران سیاستمداران در نظام انگلیسی-آمریکایی به طور سنتی انتظار می‌رود با وظیفه‌شناسی کمپین کنند و به موقع لبخند بزنند و دست بزنند.»

باشکوین افزود: «در حال حاضر ما در دوره‌ی مشخصی هستیم که معلوم نیست خود وزرای کابینه تا چه حد اجازه دارند نظری که به تایید نخست‌وزیر نرسیده باشد، بیان کنند.»

نانسی پکفورد، مدیر اجرایی سازمان «صدای برابر»، سازمانی چند حزبی که هدفش انتخاب زنان بیشتر به تمام سطوح سیاسی در کانادا است، در این زمینه اشاره کرد که سه چهارم نمایندگان مجلس کانادا مرد هستند و معمولا همسران‌شان افرادی حرفه‌ای با سابقه و حرفه و نظرات خود هستند و نمی‌توان انتظار داشت تمام این‌ها را کنار بگذارند.

پکفورد در ضمن به نمونه‌ای در ۳۰ سال پیش اشاره کرده که همه چیز را عوض کرد و اگر نازنین بخواهد استقلال خود را دنبال کند می‌تواند از او الگو بگیرد.

او مارین مک‌تیر است، همسر جو کلارک، نخست‌وزیر سابق محافظه‌کار. مارین نه تنها هرگز حاضر به تغییر نام خود نشد که نگذاشت در هیچ زمینه‌ای زیر سایه‌ی شوهرش برود. او که وکیل و نویسنده و فعال مسائل بهداشتی بود در تمام سال‌های پرتلاطم زندگی سیاسی شوهرش، حرفه‌ی خود را حفظ کرد. او در ضمن مواضع سیاسی خود را نیز تغییری نداد از جمله دفاعش از حق زنان برای سقط جنین که به جنجال‌های بسیاری درون حزب وقت محافظه‌کار انجامید.

مک‌تیر بعدها نام کتاب خاطرات خود را گذاشت «به اسم خودم». او در این کتاب می‌نویسد: «من کاملا واقفم که خودداری‌ام از تسلیم به تعاریف حقیر جامعه از همان ابتدا به من برچسب فردی جنجالی زد.»

حالا نازنینِ ۳۳ ساله که تمام «فعالیت حقوق بشری»اش هم هنوز ساده و ابتدایی بوده است باید از خود بپرسد که حال که به آن شهرتی که می‌گفت برایش وسیله و نه هدف بوده است، رسیده، از آن چگونه استفاده خواهد کرد؟ آیا می‌تواند فعالی مستقل باشد و یا نوار چسب‌های معروف هارپر جلوی دهان او را هم خواهد گرفت؟