شهروند ۱۱۸۱ ـ ۱۲ جون ۲۰۰۸
گونتر والراف   از نقشه عجیبی برداشت که قصد داشت همراه با سلمان رشدی
در ایران اجرا کند، اما به دلیل مخالفت سلمان رشدی موفق به آن نشد. والراف، به گفته خودش، به سلمان رشدی پیشنهاد کرده بود که به همراه هم، تغییر چهره دهند، لباس آخوندی بپوشند، به ایران بروند و در بازگشت مشاهدات خود را منتشر کنند! پاسخ سلمان رشدی این بود که من برای چنین ماجراجوئی‌هائی ساخته نشده ‌ام.
پرده دری های والراف
گونتروالراف، به دلیل ماجراجوئی‌های پر سروصدایش، شاید در تاریخ مطبوعات جهان نظیر نداشته باشد. او، در دوران جوانی، پس از تغییر چهره، با نام جعلی علی، به عنوان کارگر معدن، به استخدام کارفرمایان هم‌میهن خودش درآمد، مدت‌ها در یکی از معادن به کار بسیار سخت پرداخت و بعد، کتابی با عنوان “در اعماق” منتشر کرد که پرده از استثمار کارگران ترک و بدرفتاری با آن ها در آلمان بر می‌داشت. انتشار این کتاب، وجدان بسیاری از آلمانی ها را به درد آورد.

کار بعدی والراف، تغییر چهره و مشخصات، برای استخدام در روزنامه پرتیراژ “بیلد تسایتونگ” بود. او، موفق شد به تحریریه روزنامه ‌ای راه یابد که هیچوقت یک روزنامه نگار منتقد به آن راه نیافته است. والراف، پس از مدتی کار در این روزنامه، پرده از خبرسازی‌های دروغین، بند و بست‌های سیاسی پشت پرده و طرح‌های سردبیران این روزنامه دست راستی، برای گمراه ساختن افکار عمومی برداشت و این اسرار را منتشر کرد. اطلاعات و نمونه‌ هائی که این روزنامه ‌نگار ماجراجو از بیلدتسایتونگ بیرون کشید، چنان ضربه ‌ای به اعتبار آن زد که مدیران روزنامه از وی شکایت کردند، اما موفق به محکوم ساختن او نشدند، زیرا توانست همه آنچه را که درباره فساد حاکم بر روزنامه انتشار داده بود با مدرک و سند ثابت کند.

در مرحله بعد، روزنامه نگار آلمانی، باز هم پس از تغییر چهره توانست به عنوان راننده به استخدام مدیر یک شرکت بزرگ درآید که کارش واسطه گری نیروی کار بود و از این طریق فروش کارگران نیازمند به شرکت ها، به میلیون ها دلار ثروت دست یافته بود. والراف، پس از مدتی، اسرار پنهان این مدیر را، که در عین حال به معامله زنان روسپی نیز می پرداخت، انتشار داد و باز جنجالی بزرگ آفرید.

جائی دیگر، والراف باز هم با تغییر چهره به استخدام مک دونالد درآمد و اسرار تکان دهنده ای را درباره عملکردهای غیرانسانی این کنسرن برملا ساخت. از جمله استثمار کارگران، شرایط سخت کار و دستمزد پائین آنان، ترویج خبرچینی در میان آن ها، ترس دائمی شان از اخراج و همچنین تکرار مصرف مواد غذائی که باید دور ریخته شود. او از جمله این نکته را فاش ساخت که شعبه های مک دونالد، شب ها، روغن هائی را که همه چیز در آن سرخ شده است، در یک ظرف بزرگ می ریزند، منجمد می کنند و صبح روز بعد، دوباره به مصرف سرخ کردن مواد می رسانند.

یکی دیگر از کارهای ماجراجویانه گونتر والراف، سفر به ژاپن و تهیه گزارشی نوشتاری و تصویری درباره وضعیت خراب کارگران ایرانی مقیم این کشور بود. این سفر در دهه نود میلادی، هنگامی انجام شد که سیل داوطلبان کار سیاه از ایران به سوی ژاپن جاری بود و در آنجا با کارگران ایرانی به همانگونه رفتار می‌شد که در آلمان با کارگران ترک شده است. والراف، در ژاپن خود را به عنوان یک کارگر ایرانی جا زد و کوشید شباهت‌های رفتاری کارفرمایان ژاپنی و آلمانی را به تصویر بکشد.

روخوانی آیه های شیطانی در مساجد کلن!

گونتر والراف در شهر کلن آلمان زندگی می‌کند. جائی که بیش از بیست و پنج درصد ساکنان امروزش را خارجیان و بخش عمده آنان را ترک ها تشکیل می‌دهند. در این شهر و شهرهای کارگری دیگر استان وستفالن آلمان، اکنون سال‌ها است بسیاری از مساجد ترک‌ها، به عنوان محل رفت و آمد بنیادگرایان اسلامی تحت نظارت سازمان امنیت آلمان قرار دارد.

والراف مدتی است به این می‌اندیشد که برای ایجاد تفاهم میان بومیان و مسلمانان منطقه، دست به اقداماتی خاص خودش بزند. از جمله در شبکه‌ های تلویزیونی اعلام کرده است که به مساجد ترک ها خواهد رفت و بخش‌ هائی از آیه های شیطانی سلمان رشدی را خواهد خواند تا آن ها دریابند که در این کتاب، برخلاف تبلیغات دامنه داری که علیه آن شده، تابوشکنی مهمی نشده است! با این که دوستان والراف به او هشدار می دهند که این کار می‌تواند خطرناک باشد، او حاضر نیست حرفش را پس بگیرد.

مخفی گاه سلمان رشدی در کلن

سلمان رشدی، زمانی که به دلیل صدور فتوای قتلش از سوی آیت‌الله خمینی زندگی مخفی پیشه کرده بود، مدت نسبتا زیادی در خانه گونتر والراف پنهان شده بود. والراف یکی از نخستین روزنامه نگاران و نویسندگان اروپائی بود که برخلاف آنه ماری شیمل، اسلام شناس محافظه کار آلمانی، صدور فتوای قتل رشدی را با شدیدترین لحن محکوم کرد و برای جمع آوری امضاهای نویسندگان سرشناس جهان بسیار کوشید. در جریان همین اقدامات بود که میان او و سلمان رشدی دوستی یی عمیق ایجاد شد.

برخورد انتقادی مسلمانان با اسلام

گونتر والراف، در گفت وگوی اخیر خود با روزنامه تاگس تسایتونگ از مسلمانان خواست که با دیدگاهی انتقادی با اسلام برخورد کنند. در روزهای سی و یکم مه تا اول ژوئن امسال، او در همایشی با عنوان “کنفرانس انتقادی اسلام” که در برلین تشکیل شد، حضور یافت. پیش از آن، تاگس تسایتونگ از او پرسید که چرا در این کنفرانس شرکت می کند؟ او در پاسخ گفت: ” چون که من دعوت شده ام و از عقیده و موضع خودم دفاع می کنم. من این را لازم می بینم که مسلمانان مقیم آلمان، برخوردی انتقادی با دین خود پیش گیرند، زیرا خیلی چیزها در یک فضای تحمل نادرست پیش می رود و خیلی چیزها نادیده گرفته می شود. با این همه، من با بسیاری از شرکت کنندگان در کنفرانس هم نظر نیستم”.

درباره مسجدی که مسلمانان می کوشند ساختمان آن را در کلن آغاز کنند، گونتر والراف گفت: “قانون اساسی ما بر آزادی مذهب تاکید می ورزد. علاوه بر این، هم اکنون مسلمانان، در ساختمانی محقر با یکدیگر دیدار می کنند. من خواستار یک مسجد کارتونی نیستم، بلکه معتقدم که مسجد مسلمانان کلن باید یک جاذبه توریستی باشد”.
گونتر والراف، افزود:”ما می خواهیم افکار عمومی مسلمانان اینجا را، نسبت به گسترش اسلامگرائی حساس کنیم. در مکتب های قرآن، کودکان شستشوی مغزی و دختران و دگراندیشان، تحقیر می شوند”.
مصاحبه گر به والراف گفت: “اگر می خواهید به روشنگری در میان مسلمانان بپردازید، لباس ملاهای ترک را بپوشید و به مساجد بروید. شاید اینطور بتوانید نمونه های سخت را بهتر نشان بدهید”.
در اینجا بود که گونتر والراف افشا کرد:”من به دوستم سلمان رشدی پیشنهاد کردم که به اتفاق هم لباس آخوندی بپوشیم، تغییر چهره بدهیم و به ایران سفر کنیم، اما او گفت که اهل این کارها نیست. حالا شما ایده تازه ای را در من زنده می کنید”!

وقتی خبرنگار پرسید چه ایده ای، والراف گفت: صبرکنید تا غافلگیر شوید.
در پایان مصاحبه، خبرنگار تاگس تسایتونگ، خطاب به والراف گفت: “هایو فریدریشس (روزنامه نگار سرشناس آلمانی) زمانی گفت: یک روزنامه نگار خوب، به خاطر هیچ چیزی تن به ننگ جنجال آفرینی نمی دهد، حتی به خاطر یک چیز خوب. شما روزنامه نگار بدی هستید”؟
گونتر والراف در پاسخ توضیح داد: “هایو فریدریشس، خودش هم، به حق پابند این نظر نماند. او، در سال ۱۹۷۸ درباره برگزاری مسابقات فوتبال جام جهانی، در آرژانتین تحت سلطه دیکتاتوری نظامی، گزارش داد و از حقوق هزاران زندانی سیاسی دفاع کرد. بعد بیلد تسایتونگ علیه او دست به تبلیغات گسترده زد و او را به عنوان یک آژیتاتور سیاسی به باد ناسزا گرفت. من، در مرز باریک میان روزنامه نگاری و مستند سازی حرکت می کنم. بعضی وقت ها کارگر کارخانه، مدافع حقوق مصرف کنندگان و یا فعال حقوق بشر هستم. من خیلی چیزها هستم”.

منتظر باشیم و ببینیم این بار، آنطور که گونتر والراف به خبرنگار تاگس تسایتونگ گفته است، در کدام پوشش به سراغ اسلامی خواهد رفت که این روزها جهان غرب تنها جنبه های افراطی و خشونت بارش را می شناسد.