با تشکر از گردانندگان نشریه شهروند که امکان طرح این بحث و دلایل استعفای امضاءکنندگان زیر از هیأت مدیره ی کنگره ی ایرانیان کانادا را در اختیار ما قرار دادند و بنا به ضرورت روشنگری و تکمیل و ختم این پرونده، متن مختصر پیوست ارائه می شود. لازم به ذکر است که بر اساس روند رایج، پیشنهاد نشریه شهروند و انتخاب هر سه اعضای مستعفی سعی بر این بودکه این گفت وگو، و یا گزارش، با حضور اعضای باقیمانده انجام گیرد و تنظیم شود، روندی که حدود دو ماه طول کشید، اما ممکن نشد. طی چند هفته گذشته و در زمانی که ما در ضمن کمک گرفتن از مدارک موجود، از جمله مکاتبات الکترونیکی و برخوردهای شفاهی، سعی در تنظیم دقیق و مستند این گزارش داشتیم مصاحبه ی هیأت مدیره ی کنونی با نشریه شهروند و اظهارات بی شبهه ی آقای اسدپور در توضیح خروج ما از این سازمان این وظیفه را به نحو احسن انجام داد که بابت آن از ایشان بسیار سپاسگزاریم.

لازم به توضیح است در حالی که هیأت مدیره ی قبلی برای برگزاری مجمع عمومی و انتخابات، در تاریخ ۲۹ آپریل، آماده می شد، دوستانی به ما مراجعه کردند و از ما خواستند که نامزدی افراد مشخصی را که بر طبق اساسنامه فاقد شرایط لازم برای شرکت در انتخابات بودند بپذیریم. با این که هیأت مدیره قبلی فعالیت های خود را کاملا در چهارچوب اساسنامه محصور و محدود کرده بود، پس از نشست ها و مذاکرات مکرر به جهت حفظ یک پارچگی فعالان جامعه تصمیم گرفت این تغییر را در روز انتخابات به رأی اعضای شرکت کننده بگذارد و در صورت تصویب بر آن اساس عمل کند، که چنین شد. در طول این گفت وگوها، و در ادامه ی آن در روز انتخابات که ۷ نامزد انتخاباتی خود را معرفی کردند و نهایتا ۵ تن با رای حاضران به عضویت هیأت مدیره درآمدند کوچک ترین اشاره ای به ارتباط و توافق این افراد، به عنوان یک “تیم” از پیش تشکیل شده، مطرح نشد. حال آن که آقای اسدپور در مصاحبه با شهروند، در تاریخ ۱۳ جولای و منتشر شده در شماره ۱۹ جولای، می گویند:”اصولا هر سازمانی، حتی تیم های پزشکی، وقتی رئیس یک بیمارستان عوض می شود، آن رئیس جدید تیم خودش را می آورد. مثلا عده ای که با آن ها در بیمارستان دیگری کار کرده. روال هست که آدم جدید دوستان خودش را می آورد چون آنها را می شناسد و می خواهد با آنها کار کند. این روال در کارهای اجتماعی و اداری وجود دارد در همه جا مثل نخست وزیر که هیأت خودش را می آورد ولی معنایش این نیست که قبلی ها بد کار می کردند، معنی اش این است که ما با این ها می توانیم کار کنیم.”

این منطق به حدی گویا است که احتیاجی به تفسیر و یا توضیح بیشتر ندارد. درضمن چون نه دیگر حاضران در میزگرد و نه عزیزان شهروندی در این مورد سئوال یا مخالفتی کرده اند، می شود تصور کرد که همه با این نظر و اعمال آن، توافق دارند. حال باید از این مجموعه پرسید که اگر”رئیس جدید” تیم خودش را جهت سهولت کار با خود می آورد پس نقش انتخابات و رأی گیری در این میان چیست؟ آیا گوینده بر این واقف است که در هیأت های پزشکی و حتی کابینه های دولتی قرار بر انتخابات نمایشی نیست و آوردن تیم حق طبیعی این افراد است و تنها رهبر “تیم” است که منتخب یا منصوب می شود؟ درضمن با توجه به این که در این انتخابات خاص این مسئله که ۵ تن از نامزدهای هیأت مدیره اعضای یک “تیم” واحد هستند به شکل عمومی مطرح نشده، رأی دهندگان از کجا می دانستند که باید به این “تیم” رأی بدهند که حاصل آن شکست یکی از چهره های سخت کوش و سرشناس جامعه ی ما خانم “نسرین جوانفر” بود؟ و نهایتا اگر روند معمول این است که رئیس هیأت مدیره و هیأت اجرائی پس از انتخابات و بنا به سابقه و تخصص، در دورن هیأت مدیره انتخاب شوند این “رئیس بیمارستان” و یا “نخست وزیر” که هیأت خودش را می آورد از کجا می دانست که چنین مقامی را احراز می کند که “تیم” خودش را از قبل انتخاب کرده و به داخل سازمان آورده؟ آیا منطقی نیست که گمان کنیم همه ی این تصمیمات قبل از انتخابات گرفته شده و در هر حال اعضای باقیمانده از قبل، جدا از سابقه و نیاتشان، خارج از “تیم” و مردود هستند؟ کافی است که شما بر این منطق سلاح برنده “اکثریت آرا” پنج در مقابل چهار را هم اضافه کنید تا شرایط بهتر ترسیم شود.

هیأت مدیره ی جدید با چنین ساختار و نیتی در درون آن شروع به کار کرد و طبعا رئیس هیأت مدیره و مدیران اجرائی همه از درون همین “تیم” و با رأی اعضای “تیم” انتخاب شدند. این دو دسته گی و به انزوا کشیدن اقلیتی که عضو “تیم” نبودند در هر برخورد، گفت وگو و تصمیم گیری موجود و موثر بود تا زمانی که برای ما راهی بجز خروج از سازمان باقی نگذاشت.

ارتباط با سازمان های دیگر

به دلیل هم زمان شدن تعطیلی بخش ویزای سفارت کانادا در تهران با انتخابات کنگره ی ایرانیان کانادا، در روز ۲۹ آپریل، طبعا اولین مسئله مورد بحث بین افراد هیأت مدیره پرداختن به این مسئله مهم بود. طی پیام هایی که از روز ۳۰ آپریل ردوبدل می شد تصمیم بر این شد که با گروه متخصصان مهاجرت ایرانی کانادایی مشورت شده و از اطلاعات دقیق و حرفه ای این گروه در مذاکرات با دولت کانادا استفاده شود.

آقای مهرداد خلیلی که ارائه کننده ی این پیشنهاد و از اعضای این گروه هستند نام و اطلاعات تماس یکی از مسئولان این گروه، خانم پریا اسکوئی، را برای جمع فرستادند. در روز اول ماه می، آقای زندی که ظاهرا نام این خانم را با بنیاد پریا اشتباه کرده بودند، که نه تنها به انگلیسی و با املای متفاوت بلکه همراه با نام خانوادگی و اطلاعات تماس نوشته شده بود، به جمع نوشتند:”]… پریا سخنگوی جامعه ایرانی نیست. ما هستیم. من می توانم اسم۱۳ سازمان ایرانی را به شما بدهم که نامه ما را در اعتراض به مقایسه خشایارشاه و احمدی نژاد در پاسخ به مطلب نشریه  National Post امضاء کردند. پریا امضاء نکرد. درضمن این که ما به حمایت جامعه احتیاج داریم برای آن که آنها را نمایندگی می کنیم من تصور نمی کنم که ما نیاز به مشورت با ICC، مخفف کنگره ایرانیان کانادا، و یا هر گروه دیگری داشته باشیم. وظایف ما مشخص است و اگر علاقه ای به مشورت وجود داشته باشد ما می توانیم به حدود ۲۰ سازمان که ارزش مشورت دارند مراجعه کنیم.”[ (مدرک کتبی موجود است)

در این جا لازم به توضیح است که بعد از گفت و گوهای فراوان در مقطع این اتفاق، زمستان ۲۰۱۱ دو سازمانی که این نامه را امضاء نکردند یکی کنگره بود و دیگری بنیاد پریا. در حالی که ما از دلایل بنیاد پریا بی اطلاع هستیم ولی تصمیم خود را که به دلیل تغییر متن نامه پس از تصویب هیأت مدیره کنگره بود کاملا به یاد داریم. پس از این تصمیم کنگره مستقلا نامه ای فرستاد که از جانب صاحبان آگهی به آن پاسخ داده شد و حاصل آن هم در اختیار عموم قرار گرفت. نکته مهم این است که آقای زندی یک روز پس از انتخاب شدن در هیأت مدیره کنگره، و حتی قبل از آن که با رأی “تیم” به عنوان رئیس هیأت مدیره انتخاب شود با رجوع به نقش خود به عنوان مسئول یک سازمان سیاسی، پیرو اتفاقی در تاریخ ۶ ماه قبل از این انتخابات، سازمانی را که زیر نامه ی ایشان را امضاء نکرده، از ارتباط با کنگره طرد می کند. جالب تر این که در یک اشتباه لپی، و یا خطای فرویدی، مطرح می کنند که ما نیازی به مشورت با ICC، کنگره ایرانیان کانادا و یا دومین سازمانی که نامه ایشان را امضاء نکرده، نداریم. و در تقابل با این دو سازمان خاطی می نویسند که اگر تمایل به مشورت باشد ایشان می توانند نامه ۲۰ سازمان که به زعم ایشان “ارزش” مشاوره دارند را به هیأت مدیره ارسال کنند.

قضاوت این که این نگاه و شیوه برخورد تا چه حد در برگیرنده منافع جامعه، و نه تعداد انگشت شمار، بخوانید اعضاء تیم و طرفدارانشان، است به نظر خوانندگان واگذار می شود ولی این نوع نگاه و برخورد بی شک مغایر با اساسنامه ای است که درضمن بر شماری اهداف خود مکررا بر برقراری ارتباط محکم بین جوامع و سازمان های ایرانی – کانادایی در سراسر کانادا تاکید می کند.

شیوه های برخورد

در فاصله ۶ هفته ای بین انتخابات و استعفاء، که ما در کنار “تیم” جدید مشغول به کار بودیم، بی وقفه با شیوه ای از گفتار و رفتار مواجه می شدیم که بر طبق هیچ معیاری نه دوستانه بود و نه محترمانه یا حرفه ای. به عنوان مثال، آقای کاوه شهروز در تاریخ ۱۲ ماه می، ساعت ۳ صبح، در یادداشتی الکترونیکی به هیأت مدیره می نویسند:]”خوابم نمی برد در نتیجه تصمیم گرفتم به سایت سازمان نگاهی بیندازم. همان طور که همگی می دانید سایت کنگره بسیار ضعیف است برای سازمانی مثل ما بسیار نادرست و شرم آور است که چنین سایت غیرحرفه ای داشته باشد”…[(مدرک کتبی موجود است.)

توجه کنید که این قضاوت در مورد حاصل عملکرد جمعی است که سال ها داوطلبانه و در نهایت امکانات موجودشان کار کرده اند و درضمن بسیار مغایر با ادب و امتنانی است که هیأت مدیره ی فعلی در فضای عمومی چندین بار از خدمات گروه سابق به عمل آورده اند. در این شکی نیست که با هر تغییری امکان ورود افرادی با تخصص بالاتر در مورد امور جاری یک سازمان وجود دارد. هر پیشنهادی جهت بهبود شرایط می باید با استقبال جمع روبه رو شود ولی چنین شیوه برخورد و انتخاب لغات وزن مطلب را از حس همکاری به  نفاق و دفاع شخصی منتقل می کند و حاصلی جز دلسردی و تخریب ندارد. از این نمونه ها بسیارست و چنانچه لازم باشد در اختیار عموم قرار خواهند گرفت.

شفافیت و مشورت

در تاریخ ۹ می، ۱۰ روز پس از انتخابات، منشی کمیته ی سنا از اتاوا با خانم خلیلی تماس گرفت و در یادداشتی درخواست کرد که چون پس از تماس با آقای بهنام اصفهانی زاده، رئیس سابق هیأت مدیره، مطلع شده اند که ایشان دیگر در این سمت نیستند، دعوت به حضور و صحبت در سنا، به تاریخ ۱۶ می به رئیس جدید هیأت مدیره فرستاده شود. خانم خلیلی متعاقبا در روز ۱۰می، پس از تماس با سنا و کسب اطلاعات بیشتر، این خبر را به هیأت مدیره فرستادند و با خطاب مستقیم به آقای زندی مطرح کردند که چون مسئول کمیته اعلام کرده که بین ۳ تا ۴ تن می توانند در این جلسه شرکت کنند پس لازم است که هر چه زودتر جلسه ای برای انتخابات این گروه تشکیل شود که ضمنا ما بتوانیم در مورد ارائه ی پاسخ ها و مواضع مان بحث کرده و به توافق مشترک برسیم. آقای زندی در همان روز در پاسخ این پیشنهاد نوشتند: “با تشکر از این که این خبر را به نظر من رساندید، من از این دعوت خبردار شده و دعوت را هم پذیرفته ام. در مورد جلسه قبل از این سفر من متاسفانه بسیار گرفتارم و فرصت حضور در جلسه را ندارم ولی چنانچه کسی نظری دارد می تواند برای من بفرستد. درضمن با این که سنا پیشنهاد کرده که تا چهار تن می توانند در این جلسه شرکت کنند چون این مسئله ای تخصصی است من فکر می کنم حداکثر ۲ یا ۳ تن بروند و ارجحیت هم می باید با هیأت اجرائی، “تیم” داده شود تا تصمیم بگیرند.”(مدرک کتبی موجود است)

در نتیجه، آقای زندی نه تنها دعوت سنا را بدون مطرح کردن با جمع می پذیرند، از حضور در جلسه ای که قرار است حاصل نظریات افرادی که اکثرا بیش از ده روز نیست با هم آشنا شده اند را منعکس کند سر باز می زنند و به عنوان همراه ارجحیت را به اعضاء “تیم” خودشان می دهند. جالب این که ایشان تصمیم می گیرند که این گفت وگوها تخصصی است و تنها کسانی که دانش کافی برای ارائه نظر و گفت وگو با دولت کانادا رادارند همانا اعضای “تیم” هستند. در حالی که هدف این دعوت از کنگره و ارسال دعوت نامه به رئیس قبلی هیأت مدیره از طرف سنا دلیل روشنی است که برخلاف ادعای اخیر آقای شهروز در مقاله انگلیسی تحت عنوان داستان دو پیروزی، کنگره ایرانیان کانادا از بدو تاسیس در روی نقشه قرار داشته و به مرور و طی ملاقات هایی که یا به تنهایی و یا در کنار دیگر سازمان های فعال جامعه ایرانی با مقامات بلندپایه دولت کانادا انجام داد اعتبار و ارتباط خود را تا حدی تثبیت کرد که چنین دعوتی انجام می گیرد.

سخنرانی در سنا

همان طور که قبلا توضیح داده شد آقای زندی به عنوان سخنگوی اصلی در جلسه سنا، به نمایندگی از کنگره، متن سخنرانی خود و حتی سرفصل های آن را با هیأت مدیره، و یا حداقل امضاءکنندگان زیر، مطرح نکرد و به درخواست های مکرر اعضاء پاسخ نداد ولی در نشستی که طی آن ایشان و سایر اعضاء هیأت اجرایی انتخاب شدند، قبل از این دعوت، در مقابل اصرار خانم خلیلی جهت روشن کردن مواضع شان در مورد تحریم ها ایشان مختصرا اشاره کردند که با تحریم مخالفند ولی “فعلا که اعمال می شود و کاری هم از کسی ساخته نیست.” در طول چند روز قبل از ۱۶ می سعی ما، با باور بر حسن نیت جمعی، در این بود که از طریق مشورت با متخصصان و ارائه ی یافته ها به بقیه اعضاء کمک کنیم تا آن چه در سنا مطرح می شود نه تنها حاصل خرد و همکاری جمعی هیأت مدیره و منطبق با اساسنامه، بلکه با در نظر گرفتن نمونه ها و شواهد تاریخی به دقیق ترین و اصولی ترین شکل ممکن ضامن منافع ایرانیان کانادا و هموطنان ما در داخل ایران باشد. در این راستا آقای خلیلی پس از مشورت با یک متخصص ایرانی که دارای مدرک حقوق بین الملل از دانشگاه هاروارد است و در سمت محقق در واحد حقوق موسسه عالی مطالبات بین المللی و توسعه ژنو اشتغال دارد متن دقیقی را در مورد اختیارات و وظایف کنگره در رابطه با تایید و یا مخالفت با تحریم ها تهیه کرده و برای هیأت مدیره ارسال کرد. (مدرک کتبی موجود است)

طی نکات متعددی که این دوست مشاور ذکر کرده بود تاکید بر این نکته بود که کنگره ی ایرانیان کانادا به عنوان سازمانی غیرسیاسی و غیرمذهبی که از منشور حقوق و آزادی های کانادا پیروی می کند، تنها می تواند حامی و ضامن سیاست ها و مقرراتی باشد که در جهت برابری، تضمین حقوق و منافع قانونی ایرانیان کانادا وضع و اجرا شوند. با توجه به این که حفظ حقوق و منافع جامعه ایرانی، اعم از عضو کنگره یا غیر، وظیفه اصلی کنگره است و به کرات و با جزئیات در اساسنامه ی آن مطرح شده حمایت از تصمیمی سیاسی، نظیر تحریم اقتصادی ایران و ایرانیان نه تنها در ماهیت خود مغایر اساسنامه ی کنگره است، بلکه به جهت آسیبی که در ابعاد مختلف به افراد و گروه های جامعه ما وارد می کند، با این اساسنامه مغایرت دارد.

طبعا حاصل این تحقیق و مشورت کاملا نادیده گرفته شد و هیچ یک از اعضای “تیم” کوچک ترین عنایتی به آن نکردند بلکه برای رد کردن موضوع این تحقیق نیز حاضر به مطالعه و بحث درباره آن نشده اند.

حاصل این شد که آقای زندی و آقای اسدپور به انتخاب”تیم” به سنا رفته و آقای زندی در حالی که خود را نماینده ایرانیان کانادا، و نه فقط اعضاء کنگره معرفی می کردند ضمن ارائه اطلاعات فراوان در مورد شرایط اقتصادی ایران از تحریم ها دفاع و حمایت کردند و آن را موثر خواندند. جالب این که همین سازمان که مهمترین فعالیت خود را دفاع از حقوق جامعه ایرانی و در مقابل سیاست های بانک TD اعلام می کند، از پذیرش این که بسته شدن حساب های تعدادی از ایرانیان، که جزئیات آن تاکنون اعلام نشده، یکی از پیامدهای تحریم اقتصادی مورد حمایت ایشان است سر باز می زنند. در شرایطی که تاکنون هیچ فرد یا جریانی نخواسته و نتوانسته منافع حاصل از تحریم اقتصادی برای جامعه ایرانی – کانادایی را بر شمرد، ولی سازمانی که به طور مشخص ادعای حفظ و توسعه ی منافع این جامعه را در اولویت اساسنامه خود قرار داده با ضدیت با این اساسنامه از تصمیمی سیاسی پشتیبانی می کند که حاصلش جز به ضرر جامعه نیست و حداقل خود در شروع فعالیت با یکی از پیامدهای آن با بانک TD، مشغول مبارزه است.

روندهای دموکراسی

در تاریخ ۲۹ ماه می آقای کاوه شهروز پیغامی به جمع فرستادند و درخواست جلسه ای را در تاریخ ۳ ماه جون مطرح کردند. در پاسخ ۴ تن عضو بازمانده از هیأت مدیره قبلی از امکان حضور در این جلسه عذرخواهی کردند چرا که دو تن از آنان در آن تاریخ در خارج از کانادا می بودند و دو تن دیگر به دلیل مشکلات شخصی و مهلت کوتاه برای تنظیم وقت، امکان حضور نداشتند و طبعا درخواست کردند که این جلسه به تاریخ دیگری موکول شود. با توجه به این که بعضی از اعضاء جدید در طول این مدت به دلایل شخصی گاهی حتی به مدت دو هفته غیبت داشتند منطقی می بود که این جلسه به زمان دیگری موکول شود اما پنج تن عضو جدید، “تیم” بدون داشتن حد نصاب ذکر شده در اساسنامه جلسه را برگزار کردند و متعاقبا هشت مورد را به عنوان “پیشنهاد” برای جمع فرستادند و بدون پذیرش حق بحث و مشورت درخواست کردند که دیگران با رأی آری یا نه به آن موارد پاسخ دهند. یکی از موارد ذکر شده در این هشت مورد فرستادن پیام برای نشستی بود که با حضور آقای مجتبی واحدی، نماینده فعلی و یا سابق آقای کروبی، تشکیل می شد و جریان سیاسی ای که آقای زندی در رأس آن قرار دارند یکی از برگزارکنندگان بود و ایشان یکی از سخنرانان اصلی. زمانی که خانم شعله خلیلی مطرح کردند که حضور آقای زندی در این جلسه به عنوان رئیس کنگره ایرانیان می باید در هیأت مدیره تصویب می شد ایشان ذکر چنین عنوانی را انکار کردند و حتی هنگامی که خانم خلیلی آگهی نامه را به فارسی و انگلیسی به جمع فرستادند کوچکترین توضیحی در این زمینه ارائه نشد.(مدرک کتبی موجود است.)

با توجه به این که در شهر تورنتو دائما برنامه های مختلفی از طرف جریانات سیاسی برگزار می شود که بر طبق اساسنامه کنگره ایرانیان کانادا تاکنون ارتباط و یا حضوری، زیر نام کنگره، در این جلسات نداشته، این تصمیم و عمل منحصر به فرد برای ما که هنوز در توهم یک هیأت مدیره ناهماهنگ ولی معطوف به همکاری به سر می بردیم مسئله ای جدی و قابل بحث شد.

آقای مافی نظام به این موارد رأی منفی دادند ولی بعد از گذشت یک ساعت نظرشان را به دلیل صحبت با آقای شهروز تغییر داده و توافق خود را اعلام کردند. متعاقبا آقای زندی بدون این که مستقلا رأی خودشان را اعلام کرده باشند بحث را با رأی ۶ موافق پایان یافته اعلام کردند.

در ادامه خانم سلیمی در پاسخ آقای شهروز نوشتند: “بر اساس مولفه های دموکراسی، حتی در جایگاه اقلیت، ما این حق را داریم که قبل از رای گیری به دلایل شما گوش کرده و نظرات خود را نیز مطرح کنیم. در چنین شرایطی همانگونه که آقای مافی نظام پس از گفت وگو با شما رأی شان را تغییر دادند، این احتمال می باید در نظر گرفته شود که شما نیز پس از شنیدن نظرات من رأی تان را تغییر می دادید.”

با این همه، تصمیم ها گرفته شده بود و آقای شهروز در تاریخ ۸ جون متن پیام را ارسال کرده و مطرح کردند که آقای زندی در ابتدا به عنوان رئیس هیأت مدیره پیام کنگره را خواهند خواند و سپس در ظرفیت شخصی خودشان سخنرانی خواهند کرد و ضمنا چون این پیام به تایید اکثریت رسیده در سایت کنگره منعکس خواهد شد.

خانم سلیمی در پاسخ نوشتند: حال که تصمیم برای فرستادن این پیام گرفته شده چرا یکی دیگر از اعضای هیأت مدیره آن را در جلسه نمی خواند تا از اشتباه و سردرگمی شنوندگان جلوگیری شده و درضمن به آقای زندی فرصت و تمرکز کافی برای سخنرانی خودشان را بدهد.

آقای زندی در پاسخ خانم سلیمی نوشتند:”توجه کنید کنگره ایرانیان کانادا  نه به این جلسه دعوت شده و نه تاکنون در چنین جلسه ای حضور داشته. ولی فرخ زندی به این جلسه دعوت شده، تنها دلیلی که باعث شد من داوطلبانه این پیام را تنظیم کنم این است که امروز نام من به نام کنگره متصل شده. برگزارکننده این برنامه تمایلی به پذیرش کنگره به عنوان یک سازمان جدا از فرخ زندی ندارد. تصور می کنم مطلب روشن شده باشد.”(کلیه مدارک کتبی موجود است.)

لازم به ذکر نیست که آقای زندی این توضیح را از جایگاه رئیس هیأت مدیره کنگره به یکی از اعضاء هیأت مدیره می دهد و با این همه تصمیم می گیرد که پیام کنگره را به برنامه ای که این سازمان و دیگر اعضاء آن را به رسمیت نمی شناسد تحویل دهد.

در این مقطع و با توجه به این که برای هر یک از چند مورد ذکر شده در این نامه تعداد بسیاری نمونه های مشابه موجود بود، ما سه تن امضاءکنندگان زیر تصمیم به ترک این سازمان گرفتیم و استعفای خود را در تاریخ ۱۲ ماه جون به اعضای باقیمانده فرستادیم.

در طول این نوشته ما سعی کردیم نمونه هایی از برخورد غیرحرفه ای عدم رعایت دموکراسی، تبعیض بین حقوق مدیران و تخلف از اساسنامه را مطرح کنیم. برای هر یک از ما که سال هاست در این جامعه در سازمان ها و یا مسئولیت های متفاوت برای حفظ حقوق و ارتقاء سطح جامعه مان فعال بوده ایم، شرایط کنونی سخت و آزاردهنده است. امروز ایرانیان داخل کشور، بخصوص طبقات آسیب پذیر جامعه، شرایطی تحمل ناپذیر و دردناک و ایرانیان خارج از کشور موقعیتی نامطمئن و شکننده دارند. همان گونه که بارها تکرار و تاکید کرده ایم ما به ضرورت وجود جریانات و تفکرات سیاسی عمیقا معتقدیم و از حق موجودیت آنان دفاع می کنیم. در شرایط دموکراتیک هر جریان سیاسی باور و راهکارهای خود را به اطلاع عموم می رساند و هر فردی که با آن موافق است به گروه می پیوندد و یا از آن حمایت می کند. ولی در همین شرایط دموکراتیک نفوذ در سازمانی غیرسیاسی و به کار گرفتن نام و یا اعتبار آن در جهت اهداف شخصی و یا گروهی جرمی است که نه تنها به این سازمان، بلکه به جامعه ی مربوط به آن و حتی به مفهوم دموکراسی آسیب می زند.

ما امضاءکنندگان زیر در حالی که از کنگره ی ایرانیان کانادا استعفا داده ایم ولی پیوند ما با جامعه ی ایرانی در کانادا و ریشه هایمان در عشق و مسئولیت نسبت به هموطنانمان در داخل ایران پابرجا و از همیشه محکم تر است. ما علیرغم آشوب موقت این روزهای سرنوشت ساز، و فارغ از هر تهدید و اتهامی، همچنان معتقدیم که تحریم های اقتصادی قبل از آن که کوچکترین فشاری به دولت و دولتمردان ایران وارد بیاورد، از پایین ترین طبقات جامعه حرکت کرده و شروع به تخریب می کند. در مورد ایران به سادگی می توان تصور کرد که چنانچه این تحریم ها تا رسیدن به درگاه قدرت ادامه داشته باشد با یک توافق مصلحتی و تغییر در برنامه اتمی دولت خود را از آسیب و تاثیر آن نجات خواهد داد.

اما تا آن زمان ملت هزینه ی گزافی پرداخته و آسیب های جبران ناپذیری را متحمل شده است. در انتها از آنان که عوام فریبانه و یا به جهت کمبود آگاهی از تحریم اقتصادی به عنوان جایگزین کم هزینه جنگ و یا راهی برای رسیدن به دموکراسی، که این مورد تاکنون نه مطرح و نه تایید شده است، یاد و حمایت می کنند، می خواهیم که به نظرات آقایان “دنیس هالیدی” و “هانس ون سپانک” که هر دو یکی پس از دیگری بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ مسئول مستقیم اعمال تحریم اقتصادی بر عراق از طرف سازمان ملل بوده اند نگاهی بیاندازند. هر دو این مقامات بلندپایه سازمان ملل در اعتراض به اعمال این تحریم ها از شغل خود استعفا کردند و تحریم اقتصادی را نسل کشی خواندند و تاکید کردند که چیزی به نام تحریم هدفمند وجود ندارد و این ادعا پوششی است عوام فریبانه برای اجرای مقاصدی ضد مردمی.

“دنیس هالیدی” ایرلندی است و “هانس ون سپانک” استاد دانشگاه در آلمان. و تا امروز کسی به دلیل اعمال و نظراتشان آنها را به هواداری از صدام حسین متهم نکرده است. در مورد ما، شاید در هرج و مرج امروز و در گردوخاک از راه رسیدن سواران مدعی بشود حقیقت را واژگونه جلوه داد و به کسانی که دغدغه ی ایران و ایرانی را دارند اتهاماتی زد و برای منفعل کردن شان آنان را عامل و مدافع رژیم خواند، اما این گردوخاک فرو می نشیند و هر یک از ما که کلامی گفته ایم و گامی برداشته ایم در پیشگاه قضاوت تاریخ خواهیم ایستاد.

با احترام

نیاز سلیمی، شعله خلیلی، مهرداد خلیلی