شهروند ۱۱۷۹-۲۹ می ۲۰۰۸

هر دم از این باغ بری می رسد!
اخیرا زمزمه هایی در روزنامه ها و بین مسئولان امور شنیده می شود که اگر واقعیت اجرایی پیدا کند، من که فورا دو تا شاخ درمی آرم. جالب این که آقای ک. ز نکته پرداز همان اولین بار که خبر را شنید شاخ روی سرش سبز شد! دو روز هم حیرت زده با چشمهای گشاد و دهان باز مانده از شگفتی گوشه ای کز کرد و نشست و هیچ نگفت! وقتی هم از سکوت برخاسته از حیرت بیرون آمد و زبان باز کرد، اولین حرفی که زد این بود: “مثلا اومدیم که بهشت گمشده مون رو پیدا کنیم؟ . . . اینه؟ . . . نه، واقعا اینه بهشتی که خودمونو براش خونه خراب کردیم”؟
باری، جریان از این قرار است که به دلیل ناامن شدن مدرسه ها و بروز رویدادهای ناهنجار، هراس آور، و دلخراشی ـ که می رود هر روزه و عادی شود ـ از قبیل قتل، آزار، چاقوکشی، دسته بندی های گنگستری، و ارعاب، مدیران محترم و سرشار از تدبیرهای نوین جامعه ـ و به قول آقای نکته پرداز، “بوش گونه” ـ سرگرم رایزنی هستند درباره گماردن پلیس در مدرسه ها، می بینید؟ می بینید که کار گردانندگان آموزش و پرورش جامعه متمدن به کجا کشیده؟
یکی از روزنامه های مشهور موضوع را به نظرخواهی عمومی گذارد و با مطرح کردن این پرسش که: “آیا شما فکر می کنید حضور پلیس در درون دبیرستانهای تورنتو ضرورت دارد؟” نظر عمومی را جویا شد. حیرتتان افزون تر خواهد شد وقتی به شما عرض کنم که ۵۲ درصد نظردهندگان پاسخ داده اند “آری”؛ ۴۰ درصد گفته اند “نه”؛ و بقیه درصد هم نمی دانند چه بگویند.
آیا واقعا حضور یک فرد پلیس در مدرسه جلو گنگ بازی را می گیرد؟ بیرون چهار دیواری مدرسه چطور؟ یک خیابان آن طرف تر چطور؟ حضور پلیس در دبیرستان ـ جدا از اینکه محیط آموزش و پرورش را که باید باصفا باشد، زشت می کند ـ آیا به ریشه کن شدن پدیده رواج گنگ بازی میان نوجوانان کمک می کند؟ هیهات! آقای نکته پرداز می گفت:
“خانه از پای بست ویران است.خواجه در بند نقش ایوان است” آن هم چه نقش چندش آوری!
بعد، بریده ای از روزنامه را به دستم داد و گفت:
“اینو بخون! وقتی می گم تدبیرهای “بوش گونه” به این دلیله، بخون!”
بریده روزنامه، نامه کوتاه یک خواننده بود، البته کانادایی، از شهر نیویورک به این مضمون:
“من در مدرسه های شهر نیویورک داوطلبانه خدمت می کنم، برای فردی که در تورنتو بزرگ شده، چنین نگرشی به موضوع امنیت تکان دهنده است. بچه ها باید از یک کانال بازرسی امنیتی، به شیوه فرودگاهها، بگذرند تا بتوانند وارد مدرسه شوند؛ و هر وقت دستگاههای وارسی کننده از کار می افتد مدرسه تقریبا به حال تعطیل درمی آید. نباید اجازه داد که این وضع در تورنتو پیش بیاید؛ یا رفتن به کلاس برای تحصیل، تحت الشعاع و فرع بر اقدام های امنیتی قرار گیرد.”
آقای نکته پرداز افزود:
“یادم میاد وقتی بچه بودیم، صبح شنبه خیلی سختمون بود بریم مدرسه. یک دلیلش این بود که توی صف که می ایستادیم، ناظم یا معلم، یقه کت، پشت دستها، ناخن ها و زیر ناخن ها رو بازرسی می کردند که کثیف نباشد و اگر ناظم تشخیص می داد که کثیفه، چوب می خوردیم. اون موقع مدرسه های ما به خاطر بهداشت اون بازرسی سختگیرانه رو می کردن و حالا مدرسه های اینجا برای جلوگیری از آوردن اسلحه، چاقو، پنجه بکس و . .. به مدرسه، میخوان بازرسی تکنولوژیکی امنیتی راه بندازن. تازه . . . این معنیش اینه که بچه ها بیرون مدرسه هر گونه اسلحه و وسیله آدم کشی و ارعاب داشته باشن عیبی نداره، فقط نباید اونارو بیارن توی مدرسه. راستی که عجب روزگاری شده!؟”

***
ایهاالناس

با پرداخت فقط صد هزار دلار می توانید بهترین دوستتان را شبیه سازی کنید (Cloning) این عنوان خبر است.
یک شریک بیوتک (فن آوری بیولوژیکی یا زیست شناختی) در شمال کالیفرنیا هفته گذشته اعلام کرد که می تواند از سگ محبوب شما “کلون” یعنی شبیه جاندار درست کند.
البته گروههای طرفدار اخلاق، این کار را محکوم کرده اند. وقتی با آقای نکته پرداز موضوع را در میان گذاردم، سری تکان داد و گفت: “حالا سگ عیبی نداره، چرا که حیوان با وفا، صمیمی و مهربانیه، خدا نیاره روزی رو که بعضی آدمها و بزرگان (!) را شبیه سازی کنند.”
***
مریخی های بیگناه

خبر رسید که فضاپیمای فنیکس متعلق به ناسا پس از دو ماه سفر فضایی و گذر از ۶۸۰ میلیون کیلومتر در ۲۵ ماه مه تندرست و به خوبی و با سلام و صلوات و های و هوی فراوان پرتاب کنندگان و دیگر مردم، بر مریخ فرود آمد و گزارش و عکس و ویدیو به زمین مخابره کرد. قرار است نخستین کاری که انجام می دهد این باشد که با بیلچه اش سطح مریخ را کندوکاو کند، مقداری خاک بردارد و در آزمایشگاه خودش تجزیه و تحلیل کند تا بفهمد که در زیر خاک مریخ ذرات آب یخزده وجود دارد یا نه. این دستاورد علمی و فنی بسیار بزرگی است که منکر آن نتوان شد. حال چند صد میلیارد دلار هزینه برداشته (و چند شکم گرسنه را می شد با آن سیر کرد) و اگر رگه هایی از آب و یخ پیدا شود یا نشود کار بعدی چه خواهد بود و چه عاید بشریت ذلیل شده ی دست سیاستمداران خواهد شد، بماند . . .
آقای نکته پرداز نگاه ویژه ای به این رویداد دارد که مقداری هم بدبینانه است. ایشان گفت:
“آقایان، ویرانگری های جنگ عراق و افغانستان و نوار غزه و لبنان و . . . براشون کافی نبوده و درکره زمین هم، به قرار معلوم، جایی نمانده که در گذر چند دهه اخیر ویرانگری نکرده باشند. بنابر این دنبال یک جای بکر و دست نخورده می گردند که بی رقیب و بی مزاحمت مردمی، و دور از حضور مدافعان حقوق بشر (؟)، درست و حسابی دلی از عزا در بیارن. تازه اگر هم موجودات جانداری در اون جا پیدا شد که چه بهتر. بغضشون رو سر اون موجودات خالی خواهند کرد!”
من با ناباوری و دهان باز مانده از حیرت این تفسیر عجیب، پرسیدم: “مثلا چه خواهند کرد؟”
آقای نکته پرداز باز همان نگاه معروف “عاقل اندر سفیه” خود را همراه با شماتتی ناگفته روانه چهره من، که ظاهرا ساده لوحانه به نظرش رسیده بود، کرد و گفت:
“همون بلایی را سر مریخی های بیگناه خواهند آورد که کریستف کلمب و پیروانش سر بومیان مهربان، بی آزار و مهمان دوست قاره آمریکا آوردند. . . واقعا که عجب روزگاری شده!”

kzayyani@yahoo.ca