نوشته : تونی بِـرمن (تورنتو استار)

به نظر می رسد که کانادا دارای وزیر امور خارجه ی جدیدی شده، که مراسم سوگند او در ریدیوهال در دلِ شب انجام گرفته است. نام این وزیر خارجه‌ی تازه، بنجامین نتانیاهوست که شغل روزانه اش گرچه نخست وزیری اسراییل است، ولی اقدام ناگهانی کانادا بر ضد ایران تأییدی است بر این نکته که بهره جویی دولت هارپر از منابع اورشلیم، در زمینه سیاست خارجی کانادا، در خاورمیانه اکنون کامل شده است.

از تصمیم نابخردانه کانادا در حرکت یک جانبه اش نسبت به ایران، در این لحظه از تاریخ، نتیجه‌ی دیگر نمی توان گرفت. همه گونه مسایل بحرانی در بازی با ایران اکنون جریان دارد. از جمله، آینده ی برنامه‌ی هسته ای ایران، بی‌صبری رهبران اسراییل برای حمله به ایران، پیدایش چهره‌ی یک خاورمیانه ی نوین، همچنانکه رژیم ستم گر سوریه از داخل دارد منفجر می شود، و چندین مساله‌ی ظریف مرگ و زندگی مربوط به کانادایی‌هایی که در صف انتظار مرگ به سر می‌برند. شگفت آن که، ملت های غربی، منهای کانادا، برای رویارویی با این چالش ها متحد شده اند.

بر این پایه، چرا کانادا باید وارد یک ماجرای آتش‌افروزی بی معنی شود در حالی که تهران آن را مردود می شمارد و دولت کانادا را بیش از پیش به ورطه افراط کاری های سیاسی نامربوط می‌راند. به عنوان شاهد، برگردیم به اسراییل دوهفته پیش، یعنی زمانی که تب بگومگوها‌ی چند ماهه برسر ایران درمیان سیاستمردان و رسانه ها به اوج رسیده بود.

دیدار نتانیاهو با استفن هارپر در کانادا

نخست وزیر نتانیاهو با سفیر ایالات متحده در اسراییل محرمانه دیدار کرد. [در آن دیدار]، به گفته‌ی مقام های امریکایی، نتانیاهو “از جا دررفت” به گونه ای که از خودداری امریکاییان در حمله به ایران عصبی، برانگیخته، و درمانده شد. چند روز پس از آن، ژنرال مارتین دمپسی، رئیس ستاد مشترک ایالات متحده، با این اخطار که حمله اسراییل با همه‌ی ریسک هایی که در بر دارد ” تنها می تواند برنامه‌ی هسته ای ایران را به تأخیر اندازد و احتمالن نمی تواند آن را نابود سازد”، او را برآشفته‌تر ساخت.

اکنون دولت کانادا وارد صحنه می شود. در سال‌های اخیر دولت کانادا با موضع طرفداری‌های تندروانه از اسراییل در سراسر خاورمیانه به عنوان جنگجوی آتشین مزاجی شهرت یافته که به نیابت از طرف وزارت خارجه‌ی اسراییل کار می‌کند. من در ماه ژوئیه در اسراییل بودم – بر حسب تصادف میت رامنی هم آنجا بود – و در رسانه های اسراییل صحبت از پشتیبانی بی تزلزل کانادا از اسراییل در میان بود.

آشکار است که از این حمایت قدردانی می شد، اما این احساس را به آدم می‌داد که بعضی از اسراییلی ها آن را مرموز و گیج کننده می‌دیدند. پس از دهه ها که کانادا یکی از محترم ترین “میانجی های شرافتمند” در خاورمیانه به شمار می‌رفت، برای خدا به من بگویید چه بر سر کانادا آمده که می‌تواند این دگرگونی را توجیه کند.

بر خلاف آنچه در بیانیه روز جمعه دولت کانادا آمده، به نظر نمی‌رسد که اقدامش بر ضد ایران اثری بر سیاست ایران در قبال سوریه یا برنامه‌ی هسته ای بگذارد. به‌عکس، به نظر می آید که تقدم یکم [بیانیه] بر موضوع های اسراییلی است. [بنابراین] جای شگفتی نیست که اقدام کانادا به گرمی مورد استقبال نتانیاهو قرار گرفت.

به هر روی، درک زمان بندی اقدام کانادا دشوار است. زیرا اثر ناچیزی بر رفتار ایران خواهد گذاشت و در عین حال در تضاد با روند بازیِ جاری با موضوع هسته ای می‌باشد. در واقع، این رویداد در زمانی رخ می‌نماید که فضای ذهنی رهبران سطح بالای اسراییل، به نظر می رسد، مخالف ایده ی یک حمله ی نزدیک علیه ایران باشد.

در روز پنجشنبه اهود باراک، وزیر دفاع، که جانب نتانیاهو را در تلقی از ایران به عنوان یک تهدید “وجودی” برای اسراییل می گیرد، ظاهرن لحن خود را ظریفانه معتدل ساخت. وی بر خواست خود مبنی بر کارکردن با امریکا، حتا اگر معنی آن به تعویق افتادن اقدام نظامی باشد، تاکید گذارد: “نباید آماده سازی‌های اثربخش امریکا را برای رویارویی با ایران، درهمه جبهه ها، نادیده گرفت.”

گفته های باراک را می‌توان بازگو کننده‌ی چندین واقعیت مهم دانست: نخست، روشن است که باراک اوباما رئیس جمهور امریکا همان قدر مصمم به جلوگیری از ظهور یک ایران هسته ای می‌باشد که اسراییلی ها. دو، هنوز هم نشانه ای در دست نیست که ایران عملن خواهان جنگ افزار هسته ای باشد. سه، بیشینه‌ی مردم جامعه‌ی اسراییل و ارتشیان و طبقه‌ی سیاستمداران دریافته اند که اندیشه‌ی حمله به ایران به گونه ای نالازم خطرناک است. یکشنبه گذشته، یک قاضی پیشین دادگاه عالی به نام الیاهو وینوگراد – که کمیته اش نقش اسراییل را در جنگ ۲۰۰۶ با لبنان مورد انتقاد قرار داده بود – هشدار داد که حمله ی نظامی اسراییل به ایران “می تواند آینده ی کشور را به خطر اندازد.”

و اکنون به این مساله‌ی بحران آفرین دیگر بنگرید: هرگاه اسراییل به ایران حمله کند، چه با همراهی امریکا و چه بدون آن، پیامدهای آن چه خواهد بود؟ آیا تمام منطقه را جنگ فرا خواهد گرفت؟ آیا حکومت ایران که بسیاری از مردمش از آن بیزارند، با این حمله جسورتر و نیرومندتر نخواهد شد؟ آیا چنین اقدامی عملن این اطمینان را به وجود می آورد که ایران سرانجام بمب اتمی تولید خواهد کرد؟

کاناداییان کاملن حق دارند از دولت خود بپرسند که چگونه بر این پندار است که چنین درگیری چه نتیجه‌ای به بار خواهد آورد. اما برای اندیشیدن به اقدام های اخیر دولت شاید، پیش از آنکه پاسخی به این پرسش ها بگیریم، باید صبر پیشه کنیم تا زمانی که دولت ما با وزیر خارجه‌ی جدید خود در اورشلیم تبادل نظر کند.