شهروند ۱۲۲۷  پنجشنبه  ۳۰ اپریل  ۲۰۰۹

بخش اول

دخالت مستقیم آمریکا در جریان ملی شدن نفت در زمان مصدق رویدادی است تاریخی که مسیر حرکت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران را تغییر داد و بر سرنوشت ما ایرانیها اثری گذاشت که کمتر از حمله مغول نبود. از طرفی به طور تاریخی حرکتهای اجتماعی در ایران، به صورتی خزنده در سرنوشت ساکنان کشورهای منطقه، و یا کشورهای مسلمان نشین خارج از منطقه، موثر بوده است، کما اینکه ملی شدن نفت توسط ایران به ملی شدن کانال سوئز مصر در سال ١٩۵۶ انجامید.

در طول تاریخ یکصد ساله تحولات اجتماعی ایران، ما شاهد روندی شگفت انگیز بوده ایم که در هر تکرار، نتیجه ای مشابه به بار آورده، و آن اتکای دست اندرکاران ایرانی به سفارت خانه های خارجی است. احمد کسروی، معتقد است که انقلاب مشروطه، به هدفهای اساسی اش نرسید، و برای این شکست، به عللی سه گانه اشاره می کند. (۱) اول حضور درباریان باغشاهی که نوکران دیکتاتوری قاجار بودند و بنابر شرایط زمان، سمت و سو عوض می کردند. اینها “کبوتران دو برجه”(۲) بودند. دوم اینکه بعد از انقلاب، سرکردگان، بجای اینکه از کسانی که برای انقلاب جانفشانی کردند و آن را به ثمر رساندند، به عنوان بازوی نگهبان انقلاب استفاده کنند، آنها را با تحقیر خلع سلاح کردند و پس زدند. مسئله سوم که بیشتر مربوط به این نوشتار است این است که، همان درباریانی که در واقع به مشروطه و حکومت دموکراسی باور نداشتند ولی سکان آن را بعد از انقلاب به دست گرفتند، رشوه خواران سفارتهای خارجی بودند و منافع کشورهای دیگر را در سیاست های داخلی ایران پیش می بردند. اینها مشروطه را برای لفت و لیس شخصی خودشان، به انگلیس و روس فروختند. احمد کسروی، فهرست نام این افراد را با قلمی پر درد نوشته است.(۳)

به همین ترتیب، دراین نوشتار خواهید دید که مصدق هم در همین دام افتاد. وی برای فرار از مکر انگلیس و ترس از زور روس ها، به سفارت آمریکا روی آورد. او فکر می کرد که” آمریکائیها به نجاتش می آیند” ولی محاسباتش درست از آب در نیامد، چون در حالیکه هنری گریدی و لوید هندرسون، سفرای آمریکا در ایران یکی پس از دیگری با چهره ای دوستانه با او مذاکره می کردند، سیا، سازمان جاسوسی آمریکا، در زیر فشار انتلیجنس سرویس انگلیس، نقشه سرنگونی وی را کامل کرده بود و منتظر چراغ سبز رئیس جمهور بود.(۴)  این دستور صادر شد و سفارت آمریکا در ایران، دولت مصدق را واژگون کرد.

ولی جمهوری اسلامی، در هر سه موردی که احمد کسروی در کتابش به عنوان دلائل شکست انقلاب مشروطه ذکر کرده بود، راه دیگری را در پیش گرفت. اولا درباریان و وابسته های به شاه را یا کشت و یا زندانی کرد و یا آنها از ترس جان، مجبور به فرار شدند. دوم اینکه تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب را از میان عوامل خودش برای نگهبانی انقلاب سازمان داد. و بالاخره، و مهمتر از همه، دست سفارتهای خارجی را از بن برید. آیا ملاها دانسته این کار را کردند؟ این سئوالی است که جواب مستندش را در این زمان نداریم و به هر صورت، از محدوده بررسی این نوشتار خارج است.

 

سخن در این است که ما اکنون شاهدهای تاریخی فراوانی داریم که دولتهای خارجی مکررا از سیاست بازان و افراد محلی خودفروخته به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خودشان بهره گیری کرده اند و مسیر حرکت مردمی را که برای ترقی کشورشان جانفشانی کرده اند، به بیراهه کشیده اند.

اگر برنامه های مصدق در مورد ایران به همان شکل که وی طراحی کرده بود پیش میرفت، مسلما چهره سیاسی، اجتماعی، تراکم جمعیت و حتی نقشه جغرافیائی منطقه به صورت دیگری رقم میخورد. احتمالا جمهوری اسلامی به وجود نمی آمد، جنگ ایران و عراق سر نمیگرفت، صدها هزار نفر جان نمی باختند، یا ناقص العضو نمی شدند. اسلام جنگجوی کنونی در قالبی متفاوت عمل میکرد. مسائل فلسطین، لبنان و اسرائیل شکل دیگری می گرفت. خاورمیانه چهره ای دیگر داشت. روسای جمهوری دیگری در آمریکا روی کار می آمدند. و چه بسا جنگهای وحشیانه و کشتارهای آمریکا در عراق و افغانستان صورت نمی گرفت. و حتی زندگی ساکنان آمریکای شمالی، دارای چرخش های متفاوتی می شد، ولی واقعیت اینست که دولت آمریکا با توطئه، در مسائل داخلی ایران در سال ١٩۵٣ مداخله کرد و تمام رویدادهای ناگوار بالا تحقق پیدا کرد. و کودتای آمریکائی که شاه را برگرداند، مانند یک لکه سیاه تا ابد بر پیشانی تاریخ آمریکا ماندگار خواهد ماند، زیرا امکان به وجود آمدن یک دولت ملی را در منطقه، که در تداوم انقلاب مشروطه ایران در حال رشد بود، از بین برد. نهاد جاسوسی سیا این ماجراجوئیهایش را در کشورهای دیگری هم تکرار کرد. بلافاصله پس از ایران، در گواتمالا یک حکومت دیکتاتوری خونخوار را جانشین جاکوبو آربنز کرد(۵) و یا از شکل گرفتن یک حکومت مستقل در مجارستان توسط امره ناگی، نخست وزیر سابق که از حزب کمونیست اخراج شده بود، جلوگیری کرد تا کاردینال میندسزنتی را به جای او منصوب کند. (۶) و ما میدانیم که چه به روز مجارستان آمد.

آمریکا، کشوری که با تمام نیرو در کرنای آزادی می دمد و گوش فلک را در هواداری از حقوق بشرکر می کند، در ایران نطفه یک حکومت ملی را در شکم مادر خفه کرد ولی تاریخ نویسان تیزبین و بی غرض تا ابد از آن به عنوان توطئه ای شرم آور یاد خواهند کرد. مگر می شود اینهمه تزویر را ندیده گرفت؟ مگر می شود به خاطر تباه شدن زندگی میلیون ها انسان اشک نریخت.

امروز ما آگاهیم و آگاهی ما مستند بر مدارک انکار نشدنی است که اینهمه جنگ، دروغ، قتل، رشوه خواری و رشوه دهی و ریا که از سال ١٩۵٣ به اینطرف به ملت ایران تحمیل شد تنها یک هدف داشت، نفت.

طراحی توطئه با انتلیجنس سرویس انگلیس بود، سیا موتور رانش آن شد، و افراد خود فروخته، ناآگاه و نادان ایرانی ابزار آن بودند.

در سال ٢٠٠٧ تیم واینر، روزنامه نگار آمریکائی، کتابی مستند و بسیار خواندنی در مورد سیا با عنوان میراث خاکستر: تاریخ سیا نوشت. این کتاب بیش از ششصدصفحه است و یک بررسی تاریخی ست بر مبنای بیش از  پنجاه هزار سند از آرشیوهای سری سیا، کاخ سفید، و وزارت خارجه آمریکا که همگانی اعلام شده است. و همچنین، گفتگو با دو هزار افسر اطلاعاتی، سرباز و سیاستمدار آمریکائی، و بیش از سیصد مصاحبه خصوصی با کارکنان پیشین سیا، که از سال ١٩٨٧ آغاز شده است.  این گروه شامل ده نفر از مدیران سابق از جمله ریچارد هلمز، رئیس سابق سیا و سفیر آمریکا در ایران است.(۷) واینر مدت مدیدی است که در مورد امنیت ملی آمریکا برای نیویورک تایمز قلم میزند. وزنه و اعتبار اصلی وی به خاطر اینست که وی در سال ١٩٨٨ به خاطر شفاف سازی هزینه های سری سیا و اف بی آی که در فیلادلفیا اینکواریر Philadelphia Inquirerمنتشر شد، جایزه پولیتزر  را به خود تخصیص داد.


 


 

این نویسنده، نشان میدهد که نهاد جاسوسی سیا که از ابتدای تشکیل در سال ١٩۴٧، هدف اصلیش دزدیدن اطلاعات و نفوذ به داخل شوروی کمونیستی بود، هرگز موفق نشد به داخل کرملین نفوذ عمیقی داشته باشد. (۸) آمریکا همانگونه که در پرل هاربور، قبل از به وجود آمدن سیا غافلگیر شد، در حالیکه در بسیاری از کشورها دارای تشکیلات پر خرج و عریض و طویلی بود، (۹) در مورد جنگ کره و دخالت چین هم هیچ پیش آگاهی نداشت. وی می نویسد که تمامی جاسوسانی که توسط سیا خریداری شده بودند و برای کسب اطلاعات در شوروی و یا چین با چتر فرود می آمدند، چون دشمن از محل دقیق فرود آنها مطلع بود، همه به دست دشمن دستگیر و یا کشته شدند. بسیاری از جاسوسان که توسط سیا به خدمت گرفته شده بودند، در واقع در حالیکه از سیا حقوق میگرفتند، برای طرف مقابل جاسوسی میکردند و اطلاعات تعیین شده از طرف دشمن را به سیا میدادند.(۱۰) در یادداشتهای نویسنده آمده است که در زمان ریگان و جورج بوش پدر، به علت عدم آگاهی از پویائی جهان سوم، با فروش اسلحه به سپاه پاسداران انقلاب ایران، سیا درصدد تأمین سرمایه برای جنگیدن با نهضتهای آمریکای جنوبی برآمد که علاوه بر هدر دادن سرمایه و انجام کارهای غیر قانونی که لو رفت، دچار شکست های مفتضحی شد و از آن بدتر، وی معتقد است، سیا فرصت استفاده از نقاط ضعف تعیین کننده دشمن را از دست داد.

براساس یادداشت نویسنده، این کتاب سند شصت ساله سیا است. و شرح چگونگی شکست  قدرتمندترین کشور جهان غرب است برای ایجاد یک نهاد جاسوسی درجه یک. شکستی که باعث ایجاد خطر برای امنیت ملی کشور آمریکا است.

نظریات موشکافانه زیادی در مورد میراث خاکستر توسط افراد و بنگاه های انتشاراتی معتبر نگاشته شده که همگی مهر تأیید بر روی آن زده اند.

واینر نشان میدهد که سیا بدون اینکه تلاشی کند که دنیا را بفهمد می خواهد آن را عوض کند. آنها عملیات مخفی ای را که روسای جمهور به آنها تحمیل میکنند، با توسل به ابزاری نظیر کودتا، شورش، بلوا، رشوه دهی به رهبران سیاسی و نظامی، قتل مخالفان، و دخالت در انتخابات کشورها، انجام می دهند ولی در واقع نیروهایشان کاهش می یابد بدون اینکه به هدف اصلی که به دست آوردن اطلاعات است، برسند.(۱۱)

در این کتاب هدف واینر این نیست که نادرست بودن، غیر اخلاقی بودن، یا غیر قانونی بودن عملیات سیا را نشان بدهد، بلکه می خواهد بی کفایتی این سازمان را برملا کند. (۱۲) این کتاب شرح عملیات شکست خورده ای است که سیا آنها را لاپوشانی میکند.

در مورد دو کودتا که سیا به آنها مفتخر است، وی نشان میدهد که امروزه هر دو آنها در فهرست اشتباهات سیا قرار گرفته اند، اولی، برگرداندن شاه در ١٩۵٣ به تخت سلطنت، و دومی، بزیر کشیدن دولت چپی گواتمالا درسال ١٩۵۴و برقراری حکومت دیکتاتوری ۴٠ ساله ای که با توسل به جوخه های اعدام، عامل قتل صدها هزار نفر بود. (۱۳)


 


 

واشنگتن پست در مورد این کتاب نوشت که بسیاری بر این تصوراند که سیا در سالهای اخیر به علت اشتباهات اش در مورد عراق، زخم خورده و بی جان است و در این شرائط واینر ضعیف کشی میکند، ولی سیا در واقع هیچوقت قوی نبوده است. بعضی از عملیات جاسوسی های سیا که قرار است بسیار جدی تلقی شود، در واقع فکاهی از آب در آمده است. در سال ١٩٩۴، سیا با مارلین مک آفی، سفیر آمریکا در گواتمالا سرشاخ شد و با کار گذاشتن میکروفن در منزل وی مکالماتش را ضبط کرد. مارلین در خاطراتش خاطرنشان میکند که سیا گزارشی بر اساس ضبط مخفی مکالمات وی در منزلش به واشنگتن فرستاد که”من همجنس گرا هستم و با منشی ام به نام کارول مورفی، رابطه جنسی نامشروع دارم. این گزارش در سطح وسیعی در واشنگتن پخش شد” ولی سفیر آمریکا شوهر داشت و هرگز با منشی اش رابطه جنسی نداشت. سیا گفته های وی را در منزل با کارول، توله سگ کوچکش، ضبط کرده بود. (۱۴)

متن این کتاب، همانند بسیاری از کتاب های دیگر که منعکس کننده واقعیتهای تاریخی اند، از حمله قلمی منتقدان مصون نمانده است. یکی از این قلم زنان در تارنمای سیا، واینر را به عنوان برنده جایزه پولیتزر ستوده، ولی کتابش را مخدوش خوانده است. سیا بر این عقیده است که متن گفتار مصاحبه شوندگان نادرست و ساختگی است. ولی جالب تر اینکه در مورد کتاب نکته ای را گوشزد میکند که در واقع نوعی تأییدیه بر کتاب است. سیا، اشکال میراث خاکستر را در این می داند که در سراسر کتاب اشتباهات سیا را برمی شمرد بدون اشاره ای به این که یک سازمان جاسوسی چگونه باید عمل کند و روشهای درست کسب اطلاعات مخفی به چه صورت باید باشد. در جائی دیگر، تاریخ نگار سیا در نقد این کتاب می نویسد که من خودم در مورد اشتباهات سیا زیاد نوشته ام، در حدی که از من ایراد گرفته شده که فقط شکست ها و اشتباهات سیا را می نگارم ولی باید در نظر داشت که اشتباهات و شکست های هر نهادی باید باعث عبرتش شود که در آینده آنها را تکرار نکند. بدین صورت حتی منتقد سیا هم مهر تأیید به کتاب میزند ولی انتظار دارد که نویسنده کتاب میراث خاکستر، مهربان تر باشد و اشتباهاتی را که سیا در محاسبات و اجرای نقشه هایش برشمرده و باعث مرگ و یا کشتار و یا بهم خوردن نظم زندگی روزمره صدها هزار نفر در کشورهای مختلف شده، همه را باید نادیده بگیرد و از آنها به عنوان تجربه کاری یاد کند.(۱۵)

نام کتاب، از زبان آیزنهاور رئیس جمهور پیشین آمریکا عاریت گرفته شده که در مورد این سازمان به کار برد. وی در روزهای آخر ریاست جمهوریش ابراز داشت که در نتیجه تداوم آسیب هشت ساله ای که از نداشتن اطلاعات سری تحمل کرده، آنچه برای جانشینش بجا میگذارد میراثی از خاکستر است.

در این نوشتار، من قصدم برخوردی جامع با تمامی کتاب میراث خاکستر نیست بلکه فقط به بخش مربوط به کودتای بیست و هشت مرداد می پردازم، زیرا کمتر ایرانی را میتوان سراغ کرد که از کودتای شومی که شاه را دوباره به تخت سلطنت نشاند، آگاهی نداشته باشد، ولی بنا بر اهمیت این ماجراجوئی تاریخی، ما می باید از تمامی چم و خمهای این کودتا، جزئیات آن و نقشهای بازیگرانش آگاه باشیم. بنابراین، برای شفافیت هر چه بیشتر آن، باید آنچه در مورد آن به هر زبانی نوشته شده، به فارسی برگردانده شود. منظور از این نوشتار هم در همین راستاست.


 


 

بر اساس آگاهی های مستند، نه شاه دلش میخواست به شاهی اش برگردد و نه جرأت برگشتن داشت(۱۶) آمریکا و انگلیس هم نه دلشان برای شاه می سوخت و نه این تصور در ذهنشان بود که وی مهره ای استثنائی است (۱۷) بلکه نمایشی که نوشته بودند یک شاه لازم داشت. همین.

انگلیس میخواست حاکمیتش را بر نفت ایران دوباره به دست بیاورد، رئیس جمهور آمریکا در تب ضد کمونیستی میخواست دشمن واهی اش را از ایران دور کند. و کاسه لیسان، نوکرصفتان، ناآگاهان و نادانان داخلی هم در فکر لفت و لیس خودشان بودند. این ملغمه عجیبی بود که مسیر تاریخ منطقه را تغییر داد و میلیون ها نفر به تبع آن جان باختند و آواره شدند و لاشه خواران هم از پاره های آن دل سیر شدند.

واینرمی نویسد که از آغاز تأسیس سیا، در سال ١٩۴٧، تاریخچه سیا مملو از شکستهای پی در پی است و تنها، و بزرگترین، پیروزی سیا در سال ١٩۵٣ در ایران صورت گرفت، ولی ضمنا تأکید می کند که این کودتا به حکم اتفاق در زمان و مکانی بجا، تصادفا موفق بیرون آمد.(۱۸)

صفحه ٩٢ تا صفحه ١٠۵ این کتاب زیر عنوان بزرگترین و تنها پیروزی سیا، شرح وقایع مربوط به کودتای ٢٨ مرداد است و نویسنده کتاب آن را داستان وار از اینجا شروع می کند:

“در ژانویه ١٩۵٣، چند روز قبل از آغاز رسمی ریاست جمهوری آیزنهاور، والتر بدل اسمیت،(۱۹) نوه رئیس جمهورسابق آمریکا، کیم روزولت را به اداره مرکزی سیا فراخواند و از او پرسید: پس این عملیات لعنتی ما چه موقع شروع میشود؟ دو ماه پیش از این، در اوائل نوامبر ١٩۵٢، کیم روزولت، رئیس عملیات سیا در خاور نزدیک، به تهران مسافرت کرده بود تا به گندکاری رفقایش در سازمان جاسوسی انگلیس (انتلیجنس سرویس) سرو سامانی بدهد. مصدق، نخست وزیر وقت ایران، مچ انگلیسها را که درصدد سرگونی حکومت وی بودند گرفته بود و تمام اعضای سفارت از جمله جاسوسهای انگلیس را از ایران اخراج کرده بود. روزولت آمده بود تا جیره خورهای ایرانی سفارت انگلیس را که حاضر بودند با رغبت تمام، در مقابل گشاده دستی آمریکائیها، ارباب شان را عوض کنند، جمع و جور کند. سر راه به آمریکا، وی در لندن توقف کرد تا گزارشش را به همکاران انگلیسی خود بدهد.

او در آنجا آگاه شد که چرچیل، نخست وزیر انگلیس از سیا کمک می خواهد تا دولت وقت ایران را سرنگون کند. چهل سال پیش از این، نفت ایران نیروی رانش چرچیل برای رسیدن به قدرت و جلال شده بود و حالا سر وینستون چرچیل میخواست آن را باز پس بگیرد.

در دوران پایانی جنگ جهانی اول، چرچیل، اولین لرد دریاسالار سلطنتی، توانسته بود موتور کشتی های سلطنتی را از ذغال سنگ به نفت سوز تبدیل کند. وی پنج سال پیش از این موفق شده بود که پنجاه و یک درصد از سهام شرکت نفت انگلو- پرشن را که تازگی به نفت رسیده بود، به انگلیس تخصیص دهد. انگلیس برنده اصلی این معامله بود. نفت ایران نه تنها سوخت ناوگان دریائی انگلیس را تأمین میکرد، بلکه از درآمد آن، مخارج آن هم پرداخت میشد. شریان خزانه دولت انگلیس وابسته به نفت شده بود. در ایران آن زمان، مهار امواج سیاسی به عهده انگلیسها بود و روسیه، و ترکها شمال ایران را لگدمال میکردند. آنها بیشتر مزارع و کشاورزی ایران را از بین بردند، به طوری که قحطی وحشتناکی باعث مرگ حدود دو میلیون ایرانی شد. در میان این آشفتگی، فرمانده قزاقی به نام رضا خان، با قلدری و نیرنگ قدرت را به دست گرفت. در سال ١٩٢۵، وی پادشاه ایران نامیده شد. یک دیپلمات ملی گرا، به نام محمد مصدق، یکی از چهار نماینده مجلس بود که به وی رای منفی داد.

مجلس ایران به زودی دریافت که شرکت غول پیکر انگلیسی، که اکنون به شرکت انگلو ـ ایرانین تغییر نام داده بود، به طور کاملا حساب شده ای، میلیاردها دلار پول دولت ایران را چپاول میکند. نفرت از دولت انگلیس و وحشت از دولت روسیه به حدی بود که دولت ایران به حکومت آلمان روی آورد ـ به صورتی آنقدر آشکار ـ که چرچیل و استالین در ماه اوت سال ١٩۴١ ایران را اشغال نظامی کردند. رضا خان را از ایران تبعید و پسر بی جربزه و ساده لوح بیست و یک ساله اش محمد رضا شاه پهلوی را به جای وی نشاندند.

ادامه دارد

پانویس ها:

۱ـ کسروی و تاریخ مشروطه نوشته سهراب یزدانی

۲ـ تاریخ مشروطه ص٨٠٩

۳ـ همانجا ص ٨٠٧

۴ـ  Legacy Of Ashesصفحه ۹۴

۵ ـ به نقل از کتاب میراث خاکستر صفحه ١٠۶

۶ـ صفحه ١۵٠ همانجا

۷ـ یادداشتهای نویسنده

۸ـ همانجا

۹ـ همانجا

۱۰ـ همانجا

  ۱۱- Editorial Review

۱۲- Economist.com

www.barnesandnoble.com  ۱۳- legacy of ashes

   ۱۴- Washintonpost www.randonhouse.com

۱۵https://www.cia.gov/library/center-for-the-study-of-intelligence/csi-publications/csi-studies/studies/vol51no3/legacy-of-ashes-the-history-of-cia.html


۱۶ ـ صفحه ١٠

۱۷ـ صفحه ٩٣

۱۸ـ صفحه ٩٢

۱۹ـ سرپرست سیا