شماره ۱۱۵۱ ـ ۸ نوامبر ۲۰۰۷

آشفتگی پاکستان بر اوضاع بلوچستان ایران نیز اثر خواهد گذاشت

پرویز مشرف می داند که در یک انتخابات سالم شانس کمی برای پیروزی دارد و به همین دلیل است که حاضر نشد قبل از نامزدی، به موجب قانون اساسی، از مقام نظامی خود استعفا بدهد


در سایه گسترش نفرت از آمریکا، شانس احزاب اسلامی برای پیروزی در یک انتخابات آزاد بیشتر شده است. آن ها در انتخابات سال ۲۰۰۲ به سومین قدرت پارلمانی تبدیل شدند و در دو ایالت به دولت راه یافتند.


مشکل بزرگ پاکستان فقدان نیروهای سکولار متشکل و قدرتمندی است که بتوانند مانع پیروزی بنیادگرایان در انتخابات آزاد شوند


اوضاع پاکستان، روز به روز حساس تر و بحرانی تر می شود. اعتراضات همگانی، به رغم اعلام وضعیت فوق العاده از سوی ارتش، همچنان ادامه دارد. پلیس، صدها نفر از مخالفان را بازداشت کرده و با باتوم و گاز اشک آور به جان وکلای دادگستری افتاده است. آن ها پرنفوذترین مخالفان دیکتاتوری نظامی پرویز مشرف را تشکیل می دهند.


پرویز مشرف، اخیرا با برگزاری انتخاباتی که مخالفان آن را دستکاری شده می دانند، کوشید بار دیگر با استفاه از ابزارهای ظاهرا دموکراتیک بر اریکه قدرت بماند. او یک اصل قانون اساسی را زیرپا نهاد و به همین دلیل اعتراضات همگانی را برانگیخت. به موجب این اصل، نظامیان حق نامزد شدن برای انتخابات را ندارند. به این ترتیب، ژنرال مشرف، می بایست قبل از شرکت در انتخابات، از سمت نظامی خود به عنوان فرمانده نیروهای مسلح کناره گیری می کرد.

اعلام وضعیت فوق العاده، نه تنها زمینه ساز گسترش اعتراضات داخلی بود، بلکه اعتراض پشتیبانان غربی مشرف را نیز برانگیخت. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا این اقدام را مورد انتقاد قرار داد و دولت های آمریکا و آلمان اعلام کردند که اگر مشرف به بازی های دموکراتیک گردن ننهد، کمک های اقتصادی خود را مورد تجدید نظر قرار خواهند داد.


اوضاع پاکستان، به عنوان تنها قدرت اتمی جهان اسلام، نگرانی شدید هم پیمانان غربی این کشور را برانگیخته است. مناطق شمالی در مرز افغانستان، عملا از کنترل دولت مرکزی خارج و به سنگر نیروهای بازمانده طالبان و کادرها و هواداران القاعده تبدیل شده است. طالبان، با استفاده از امکاناتی که در این منطقه فراهم ساخته اند، در حال دوباره جان گرفتن هستند و ظرف یک سال گذشته، عملیات تروریستی بی شماری را علیه نیروهای بین المللی و دولت مرکزی افغانستان انجام داده اند.


اما مشکل پاکستان، تنها عملیاتی نیست که طالبان در خاک افغانستان انجام می دهند. بنیادگرایان اسلامی، که شمارشان در خاک پاکستان کم نیست، دولت مرکزی را دست نشانده غرب و بویژه آمریکا می دانند و به این دلیل، جنگی تمام عیار را علیه آن آغاز کرده اند. شدیدترین نمونه این مخالفت های مسلحانه، سنگربندی تابستان امسال در مسجد احمر بود که تبدیل به یک درگیری شدید شد و با سرکوب تمام عیار اسلامگرایان به پایان رسید.


سیاستمداران غربی هم پیمان با پاکستان و بویژه رهبران ایالات متحده آمریکا، بیش از هرچیز نگران آن هستند که اسلامگرایان روزی قدرت را از چنگ نیروهای غیرمذهبی حاکم بر پاکستان خارج کنند و به قدرت اتمی دست یابند. در این صورت، این خطر وجود دارد که آن ها به دلیل رشد تمایلات ضد غربی، از نیروی اتمی علیه آمریکا و متحدانش استفاده کنند.


شصت سال بی ثباتی

مبارزات استقلال طلبانه مردم هند در سال ۱۹۴۷ میلادی به تشکیل نخستین جمهوری اسلامی تبدیل شد. محمد علی جناح، متحد کردن مسلمانان هند را، در مرزهای جغرافیائی کشور امروزی پاکستان هدف قرار داد. اکنون، پاکستان که پس از چین، هند، آمریکا، اندونزی و برزیل ششمین کشور پرجمعیت جهان است، به یکی از مهمترین کانون های خطر در خاورمیانه و نزدیک تبدیل شده است.


پاکستان، در تاریخ شصت ساله خود، هرگز از ثبات کامل و پایدار برخوردار نبوده است. این کشور، پس از وقایع تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱ ، در چارچوب مبارزه بین المللی با تروریسم، از کمک های تسلیحاتی و مالی سخاوتمندانه واشنگتن برخوردار شد. هدف از این تقویت تسلیحاتی، مبارزه با اسلامگرایان مسلحی بود که در مناطق مرزی میان پاکستان و افغانستان لانه کرده و در حال رشد بودند.


استراتژی درازمدت ایالات متحده آمریکا، آز آغاز، تبدیل پاکستان به یک متحد قوی در منطقه بود. تا سال ۱۹۷۷ ذوالفقار علی بوتو رئیس جمهوری لیبرال پاکستان، نه تنها از پشتیبانی آمریکا، بلکه در چارچوب پیمان سنتو از پشتیبانی مالی و نظامی رژیم سلطنتی ایران نیز برخوردار بود. در سایه این کمک ها، پاکستان راه رشد را می پیمود، اما در سال ۱۹۷۷ با کودتای ژنرال ضیاءالحق، ارتش در این کشور وارد بازی سیاست شد.


ضیاء الحق که قصد داشت قدرت خود را بر مبنای گسترش نهادهای مذهبی حفظ کند، تا سال ۱۹۸۸ به تقویت این نهادها و تضعیف حقوق شهروندی و جامعه مدنی پرداخت. این روند، با توجه به وقوع انقلاب اسلامی در ایران، با استقبال بنیادگرایان مذهبی روبرو شد، اما قدم به قدم نارضائی نیروهای سکولار و قشرهای تحصیلکرده را برانگیخت. در این دوران ده ساله، روندی مشابه ایران در پاکستان طی شد: قوانین اسلامی قدرت اجرائی یافتند، روشنفکران و زنان سرکوب شدند و مدارس قرآن گسترشی شدید یافتند. در پناه همین مدارس قرآن بود که صدها هزار طلبه، زیر نفوذ دستگاه امنیتی پاکستان، برای مقابله با ارتش اتحاد شوروی در افغانستان آماده شدند.


پس از مرگ ژنرال ضیاء الحق، نواز شریف در جریان یک انتخابات آزاد به ریاست جمهوری رسید. در تابستان سال ۱۹۹۹ پاکستان در جریان درگیری نظامی بر سر کشمیر از هند شکست خورد. شرایط روانی ناشی از این شکست، به پرویز مشرف امکان داد که علیه دولت انتخابی نواز شریف دست به کودتائی دیگر بزند. نواز شریف، ناگزیر از ترک پاکستان شد و مدتی بعد، بی نظیر بوتو نخست وزیر پیشین و شوهرش نیز متهم به اختلاس و ناچار از فرار شدند.


دوراهی تلخ تاریخی

پرویز مشرف، پس از به دست گرفتن قدرت، سیاست پیشینیان خود را در برابر افغانستان دنبال کرد. تقویت طالبان، اساس این سیاست را تشکیل می داد، اما هنگام اشغال افغانستان و سرنگونی طالبان، حکومت پاکستان بر سر مهمترین دوراهی تاریخ خود قرار گرفت: اگر از طریق مخالفت با اشغال افغانستان در برابر آمریکا قرار می گرفت، می توانست از سوی غرب همسو و همرزم طالبان تلقی شود. پرویز مشرف بعدها در کتاب خاطرات خود نوشت که اگر با آمریکا همراهی نمی کرد، کشورش بمباران می شد.


اما همکاری با آمریکا نیز، عوارض خودش را داشت: این امر، نه تنها طالبان، بلکه بخش قابل توجهی از جمعیت پاکستان را، که از دخالت غرب در سرنوشت مسلمانان عصبی بودند، علیه حکومت پرویز مشرف تحریک می کرد، اما ژنرال چاره ای جز آن نیافت که به سقوط طالبان کمک کند و در چارچوب مبارزه بین المللی با تروریسم، به تعقیب آن ها و سایر بنیادگرایان بپردازد. ارتش و نیروهای امنیتی، صدها تن از افراد مسلح وابسته به طالبان و القاعده را دستگیر و تسلیم آمریکا کردند. کار خدمتگذاری مشرف به آنجا رسید که در سال ۲۰۰۴ جورج بوش پاکستان را مهمترین متحد خود در خارج از ناتو معرفی کرد.


شکوفائی اقتصادی و تضاد طبقاتی عظیم تر

نزدیکی به آمریکا، در کنار خطراتی که برای حکومت مشرف می آفرید، برکاتی نیز داشت. از جمله کمک های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را در کنار سرمایه های پاکستانی های مقیم خارج، روانه این کشور ساخت. همین امر سبب شد که رشد اقتصادی این کشور، از سال ۲۰۰۲ افزایش یابد و در سال ۲۰۰۶ به هفت و نیم درصد برسد، اما از ثمرات این شکوفائی تنها لایه بالائی طبقه متوسط و بیش از همه نظامیان بهره بردند و توده ها همچنان در زیر خط فقر باقی ماندند. رشد تضادها، زمینه های افزایش نفوذ اسلامگرایان را در سال های اخیر فراهم ساخت.


برای پاسخگوئی به این تناقض، پرویز مشرف کوشید نیروهای مذهبی را تا حد امکان جذب دستگاه دولتی کند. مشرف به مبلغ اعتدال مذهبی تبدیل شد. اعتدالی که به گفته او می بایست در خدمت یک کشور پیشرفته و پرتحرک اسلامی قرار گیرد. وی، با تکیه بر این شعارها، نبرد با بنیادگرایان را رسما اعلام کرد، اما نتیجه همین سیاست بود که سیستم را در برابر بزرگترین خطر ممکن قرار داد: نیروهای مذهبی در دستگاه های دولتی، ارتش و سازمان امنیت، بیشتر نفوذ کردند.


دموکراسی در خدمت ارتجاع مذهبی

در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۲، اتحاد احزاب اسلامی به سومین قدرت مجلس ملی تبدیل و در دو ایالت از چهار ایالت کشور وارد ائتلاف حاکم شدند. در آن زمان بود که خطر تبدیل پاکستان به یک کشور بنیادگرای اسلامی جدی تر گرفته شد، زیرا بنیادگرایان نشان داده بودند که می توانند از طریق انتخابات، قدرت سیاسی را قبضه کنند. مشکل اساسی پاکستان این است که نیروهای دموکرات و سکولار متشکل و قدرتمندی ندارد تا بتواند در بازی های دموکراتیک راه را بر رشد بنیادگرایان ببندد. میزان بیسوادی در این کشور بسیار بالا است و بنیادگرایان بیشترین نفوذ را در میان بی سوادان دارند. در سال های اخیر، محبوبیت طالبان به موازات نفرت از آمریکا در پاکستان بالا رفته است.


پرویز مشرف در وضعیت “پات”

پس از اعلام وضعیت فوق العاده و شورش های اخیر، ایالات متحده آمریکا، نگران از هم پاشیده شدن اوضاع پاکستان، از پرویز مشرف خواست که انتخابات آزاد را در نخستین ماه های سال ۲۰۰۸ میلادی برگزار کند. واشنگتن همچنین از مشرف خواست که اگر قصد نامزدی ریاست جمهوری دارد، از مقام خود در ارتش استعفا دهد. نواز شریف و بی نظیر بوتو که اخیرا از تبعید طولانی به پاکستان بازگشتند، قصد دارند در این انتخابات شرکت کنند.


پرویز مشرف، پس از کودتای نظامی، به مردم پاکستان وعده داد که با فساد مالی به شدت مبارزه کند. برای تحقق همین وعده بود که نواز شریف، بی نظیر بوتو و شوهرش به اختلاس متهم شدند و پیش از آن که در برابر دادگاه قرار گیرند گریختند، اما فساد مالی زیر سلطه نظامیان نه تنها کاهش نیافت، بلکه شدیدتر شد. بسیاری از همقطاران نظامی مشرف، اکنون به ثروتمندترین چهره های پاکستان تبدیل شده اند. به این ترتیب، بعید می رسد که مشرف در یک انتخابات کاملا آزاد بتواند بر رقبای خود پیروز شود. اگر او به قانون اساسی عمل کند و پیش از شرکت در انتخابات پست نظامی خود را از دست بدهد، در صورت شکست در انتخابات، دیگر هیچ پایگاه قدرتی نخواهد داشت.


در شطرنج سیاسی داغ پاکستان، ژنرال مشرف، امروز پات شده است و به زودی مات خواهد شد، اما مشکل پاکستان حل نمی شود. این کشور، به راهی می رود که پایانش بعید است از الجزایر دهه های هشتاد و نود میلادی خوشایندتر باشد: رشد تنش های قومی و مذهبی، درگیری های مسلحانه، ترور، رودرروئی خونین اکثریت سنی با اقلیت شیعه و ناآرامی بیشتر بلوچستان. هیچ کشوری در منطقه بیش از پاکستان آبستن آشوب نیست و اوضاع این کشور نشان می دهد که مبارزه بین المللی با تروریسم، به ضد خود تبدیل شده است.


آشفتگی اوضاع پاکستان، در عین حال بر بلوچستان ایران نیز اثری بسیار مخرب خواهد داشت. بلوچستان پاکستان، در سال های اخیر سنگر گروه هائی بوده است که با عنوان “جندالاسلام” بارها به نیروهای انتظامی ایران در خاک این کشور حمله برده اند. آن ها سودای تشکیل بلوچستان بزرگ را در سر می پرورند و منابع اطلاعاتی ادعا می کنند که از پشتیبانی انگلستان و اسرائیل برخوردارند.