شماره ۱۱۹۴ ـ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۸
با سلام حضور همه دوستان
متاسفانه اینجانب در روز بزرگداشت زندانیان سیاسی سال ۶۷ که در تاریخ سوم اگست و با حضور تعدادی از فعالان سیاسی ـ اجتماعی ـ حقوق بشر و زندانیان سیاسی سابق برگزار شده بود در جلسه حضور نداشتم و به رسم و روش پرولتاریای خودمان گرفتار شیفت کار بودم، اما بعداز خواندن گزارش س . د سئوالاتی برایم پیش آمده که اگر دوستان مایل هستند پاسخ آن را برای من بفرستند و مرا از ابهام و ایهام و ناآگاهی برهانند .

اولا موضوع جلسه تشکیل دادگاه نمادین برای جمهوری اسلامی، نوشتن خاطرات زندان توسط زندانیان سیاسی سابق و برخورد بقیه زندانیان با آنان و کتابهای زندان و هنر زندان بوده است.
آیا بررسی هنر زندان و کتابهای زندان به چه معنی است؟
۱ـ زندان هنر دارد.
۲ـ هنر زندان دارد.
۳ـ اصلا زندان خودش هنر است مثل هنر نوشتن.

ایضا : کتابهای زندان به چه معنی است؟
۱ـ زندان کتاب دارد.
۲ـ کتاب زندان دارد.
۳ـ ما نمیدانیم چون که زندان نرفته ایم.

شکوفه گفت “من خواسته ام در مخالفت با اعدام هرکسی صحبت بکنم، اما اجازه نداده اند.گروههای سیاسی خارج از کشور خود را مالک درد و شکنجه می دانند در حالی که این درد نباید درد این و آن گروه باشد و به جامعه انسانی تعلق دارد.کدام گزینه صحیحتر است؟
۱ـ شکوفه و شهلا عالما عامدا خواسته اند تا کمونیست ها را از چشم خلق مبارز بیندازند تا تفنگ هایشان زنگ بزند؟
۲ـ شکوفه و شهلا به این دلیل واضح که قبلا اعدام نشده اند حق اظهارنظر و حرف زدن ندارند. بهترین سیاسیون، شهدا! و اعدام شدگان هستند!
۳ـ فقط ما که منظورشخص من کمونیست و یعنی خودم و شوهرم یعنی آقای بچه ها و احتمالا گاهی اوقات بچه های گلمان می توانیم حرف بزنیم.

دختر جوانی خواسته تا بر عدم درک نسلها از همدیگر تاکید کند. و به زعم نویسنده دردش سیاست زدگی است و بخصوص نباید اجازه داد این غیر سیاسی های … خودشان را سیاسی معرفی کنند. منظور نویسنده چه بوده است؟
۱ـ جوانان سیاسی ما درب و پاشنه این گروهها را شکسته اند از بس دم به دقیقه هی مراجعه میکنند. باید غیر سیاسی ها را انداخت با لگد بیرون.
۲ـ ما در همایش ها سر و ریش سفیدهای دهه ۶۰ را فقط می بینیم، اینها جوانانی هستند که گریم کرده اند صرفا برای مخفی کاری تا دنده جمهوری اسلامی نرم گردد.
۲ـ آنها پیران دیر هستند، اما دلشان جوان است و ما را همین بس است.
۳ـ نسل جوان ما همه جا میروند و پدر و مادرهای بیچاره گول می زنند:
با لهجه کانادایی داریم سیاست میکنیم ددی جان

خانم نویسنده میفرمایند”.. بنابراین نگوئید که کمونیستها اگر به قدرت برسند حمام خون راه می اندازند…”ما که نفهمیدیم این حرف را چه کسی گفته
الف ـ شکوفه یواشکی در گوش شهلا گفته و دیگران شنیده اند یا بالعکس.
ب ـ خانم همسایه مان موقعی که سبزی پاک میکرده از دربان در دانشگاه نقل قول کرده.
ج ـ بقیه اش را ما نمی دانیم از نقل قول کننده بپرسید.

متأسفانه چنین شیوه های غلطی توسط برخی از زندانیان سیاسی سابق و برخی از ایرانی هایی که در دانشگاه ها کار می کنند …به کار برده می شود. از آنجا که این افراد خود تصورات غلطی در رابطه با مبارزات انقلابی مردم ما و تاریخ چپ انقلابی در ایران دارند، اندیشه های غلط خود و نآآگاهی های سیاسی و تاریخی خود را از طریق بلندگوهای دانشگاه ها در جامعه پخش می کنند.
فرضیه الف ـ زندانیان سابق نباید به دانشگاه بروند وگرنه ناآگاهیشان معلوم میشود و از طریق بلندگوهای دنشگاه پخش میشود.
فرضیه ب ـ زندانیان سابق اگر به دانشگاه بروند و مدرک دکترا بگیرند و در دانشگاه کار بکنند مثلا استاد دانشگاه بشوند، اندیشه های غلط و نآآگاهی های سیاسی و تاریخی یاد میگیرند و آن را از طریق بلندگوهای دانشگاه ها در جامعه پخش می کنند.
فرضیه ج ـ ‌برخی از ایرانی ها هم همینطور هستند. پس مرگ بر این برخی ایرانی ها و زندانیان سابق که به دانشگاه میروند و از این کارها می کنند. زنده باد بقال هندی سر محله مان و همه معاملات ملکی ها و مبارزان ضد بلندگوهای افشاگر و غیر افشاگر دانشگاهی.

سئوال آخر که خوشبختانه نه در این متن آمده بود و نه در جلسه مطرح شده این است که بسیاری از زندانیان بازمانده دهه شصت و خانواده هایشان با عدم تعادل روانی و صدمات فیزیکی، گمنام و ناشناس،گاه در بیمارستان ها، گاه خیابان ها می مانند و دیگران نه حالشان را می پرسند و نه در این جلسات بزرگداشت جایی دارند. با این افراد چه باید کرد؟

فرضیه الف ـ ما هم مثل نویسنده گزارش راهنمای چپ می زنیم و به راست می پیچیم. صبر میکنیم و میگذاریم تا بمیرند هرجا و به هرشکل هم مردند به ماچه؟ مسئله شخصی خودشان است و بعد از اینکه مردند برایشان بزرگداشت می گیریم تا انتقام خونشان را از جمهوری اسلامی بگیریم.
فرضیه ب ـ اصلا تمام زندانیان سابق که فک و فامیل من و همسایه مون و دوستم اینها بودند اعدام شده اند و بقیه که زنده مانده اند صنار نمی ارزند.
فرضیه ج ـ اول باید حساب امثال شهلا طالبی و شکوفه سخی و اینها را برسیم وقتی مثل بقیه بازمانده های مریض و بیچاره و عدم تعادلی ها و خانواده هایشان شدند یک دست یه فکری براشون میکنیم.