دوغو پرینچک*

 

طیب اردوغان تازه از آمریکا برگشته بود.  شب ۱۵ فوریه ۲۰۰۴ در برنامه تلویزیونی Teke Tek کانال D  شرکت کرده بود. او با دشواری و صدایی لرزان این جملات را به زبان آورد:”این پروژه بزرگ خاورمیانه بزرگ آمریکاست ، در آن پروژه دیاربکر می تواند یک ستاره، یک مرکز شود”.

بدین ترتیب در چارچوب “پروژه خاورمیانه بزرگ” (BOP) طرح تبدیل دیاربکر به “مرکز” از زبان همصدر پروژه را شنیدیم”.

در دریای مدیترانه برای مرکز دیاربکر

خب، دیاربکر چگونه می توانست به مرکز تبدیل شود؟ جواب این سئوال، در عملیاتی (اپراسیونی) است که سوریه را هدف قرار داده است. ما بارها گفته ایم حیات “بارزانستان” بستگی به امتداد آن به دریای مدیترانه دارد.  مرکز شدن دیاربکر به اسرائیل دوم نیز لازمه اش باز شدن پنجره اش به دریای مدیترانه است.

جنگ در سوریه در اصل جنگ دیاربکر است

به این دلیل، جنگی که امروز در سوریه شاهد آن هستیم، جنگ مرکز کردان دیاربکر برای کردستان است. در این جنگ حکومت اسد برای ماندن دیاربکر برای ترکیه می جنگد، در حالی که عبداله گول – طیب اردوغان برای تبدیل دیاربکر به مرکز کردستان، در جبهه آمریکا می جنگند.

دوغو پرینچک رهبر حزب کارگر و یکی از برجسته ترین حقوقدانان و روشنفکران مارکسیست ترکیه

وقتی بارزانستان** از مرزهایش فراتر رود

حزب کارگران کردستان(PKK) هم در این جنگ طلایه دار جبهه آمریکاست.  نقش مهره PKK استراتژیک است: اگر به فراز و نشیب اوضاع نگاه کنید نمی تواند قابل فهم  باشد.  بارزانستان  خارج از مرزهای امروزی خود فقط با دست PKK می تواند گسترش یابد. در آن صورت بارزانستان از بارزانستان بودن خارج و به دست PKK می افتد. در واقع مرکز دیاربکر هم اکنون تحت کنترل PKK است.

این واقعیت را بهتر از همه آمریکا می داند. به این دلیل است که ژنرال “نجدت اؤزه ل” Necdet Özel {فرمانده ستاد ارتش ترکیه} هیچ وقت نخواهد توانست اجازه سرکوب واقعی PKK را از آمریکا کسب کند.

مهره اصلی آمریکا PKK است نه بارزانی

آمریکا اسرائیل دوم با مرکزیت دیاربکر را تنها با دست PKK می تواند تاسیس و تنها با دست PKK اداره کند.

چرا این ها را یک بار دیگر و با اصرار  بیان می کنیم؟  برای این که در اذهان اغتشاش فکری وجود دارد و این اغتشاش انعکاس خود را در مطبوعات نیز پیدا کرده است، زیرا به این مسائل از منظر استراتژیک نگریسته نمی شود، و در شرایط اخبار یک سویه، هدف دار و هدایت کننده  به این سو آن سو کشیده می شود.

هدف استراتژیک آمریکا

هدف آمریکا در جنگ خلیج با تمام خطوط آن روشن شده است.  هدف اول، تاسیس کردستان بزرگ است. مسائل دیگر تعیین کننده نیستند.  آمریکا در سال ۱۹۹۱ با تهاجم اول خلیج، عراق را تجزیه و بارزانستان را تاسیس کرده است.

در بهار ۲۰۰۳ عراق را اشغال و طرح گسترش بارزانستان به سوی دیاربکر را در دستور کار قرار داده است. در اینجا وظیفه به عهده PKK است، در سایه حکومت حزب عدالت و توسعه  (AKP) در این کار هم موفق شده است. در دیاربکر و اطراف آن حدود ۹۰ شهرداری به شکل حکومت های کوچک تحت کنترل  PKK قرار گرفته و منطقه خودمختار عملا برپا شده است.

“کمال قلیچ دار اوغلو” {رهبر حزب جمهوری خواه خلق – حزب اپوزیسیون اصلی} که خود خویشتن را به معاونت همصدر پروژه بزرگ خاورمیانه (BOP) منصوب کرده است با پیشنهاد لغو “خطر”ی  که ترکیه در مقابل “شرط اروپا” گذاشته، در رسمیت دادن به خود مختاری کردستان فراتر از اردوغان رفته است.

در مرحله سوم، هدف سوریه است. طبق نقشه،  سوریه تجزیه و کردستان با مرکزیت دیاربکر به مدیترانه متصل خواهد شد. در این مرحله، باز نقش اول به عهده PKK است.  بارزانستان شانس گسترش به خارج از منطقه خود را ندارد. این نوع کارها با انتصاب از بالا پیش نمی رود، امکان و استعداد لازم است.

وظیفه AKP در جنگ سوریه

در این شرایط بی اهمیت جلوه دادن حوادثی که در شمال سوریه می گذرد را فقط از AKP می توان انتظار داشت.  AKP وظیفه خود را انجام می دهد. تجزیه سوریه در چارچوب BOP فقط یک وظیفه دارد، رساندن {مرزهای} کردستان به دریای مدیترانه!

هم اکنون AKP و اپوزیسیون سوریه در تجزیه کشورهای خود مشغول همکاری اند. PKK هم در این همکاری شرکت دارد و مشغول ایفای نقشی است که آمریکا به عهده اش گذاشته است.  چنان که وزیر مسئول “گشایش کرد”  Kürt Açılımı اذعان دارد که سازمان های کرد سوریه تاثیری {در اوضاع} ندارند.

نوبت تجزیه

وقتی تصویر تا این حد روشن است، شکایت از این که “نوبت ترکیه فرا می رسد” هرقدر هم با نیت خوب باشد  ساده لوحی است.  آنهائی که از دیدن حقیقت می ترسند، اگر چشمان شان را به سوی جنوب شرق ترکیه برگردانند متوجه خواهند شد که تجزیه ترکیه امری مربوط به گذشته است.  اکنون آن تجزیه به مرزهای قابل حیات و  پیامدهای حقوقی سوق داده می شود.

آمریکا:

ـ ابتدا عراق را تجزیه کرده است.

ـ در جریان سال های ۲۰۱۲ – ۱۹۹۱  ترکیه را عملا تجزیه کرده است.

ـ  و بیش از یک سال است که در حال تجزیه سوریه است.

 

چشمانشان را بر روی واقعیات بسته اند

ترکیه را آمریکا تجزیه کرده است. آن هائی که اجازه تجزیه ترکیه را به آمریکا داده اند، از آنجائی که همدست آمریکا هستند،  نمی خواهند کسی این واقعیت را ببیند.

در جریان هر سه مرحله، آلت دست ها و مهره های آمریکا معلوم اند:  AKP، بارزانی، طالبانی، PKK و اپوزیسیون سوریه.

آمریکا یک شریک استراتژیک هم دارد:  اسرائیل!

به چه دلیل آمریکا موفق نخواهد شد؟

خب،  آیا آمریکا موفق خواهد شد؟

به طور قطع موفق نخواهد شد!

در حساس ترین نقطه خواهیم دید که ترکیه در جبهه سوریه، عراق و ایران قرار خواهد گرفت. آن نقطه، ایستگاه انقلاب است و حکومت از آن مردم خواهد شد.

تا چند سال قبل جبهه گیری عراق علیه آمریکا را فقط “حزب کارگر” می توانست پیش بینی کند:  زیرا به جریان {حوادث} با تکیه به واقعیات و در سطح استراتژیک نگاه می کند. اگر عراق اشغال شده بعد از آن همه خسارت سنگین و فروپاشی می تواند علیه آمریکا موضع گیری کند، ترکیه آن را به آسانی  خواهد کرد.  آن وقت خواهیم دید که بخش بزرگی از PKK و نیروهای مردمی که تحت کنترل PKK هستند صف خود را تغییر و در صف ترکیه قرار خواهند گرفت و آنهائی که صف عوض نکنند خنثی خواهند شد.

وظیفه عاجل و تاریخی حزب کارگر

وقتی جریان به آن نقطه رسید خواهیم دید که حزب کارگر در هدایت ملت عهده دار وظیفه مرکزی خواهد شد. نشانه های آن از هم اکنون پیداست.  CHP (حزب جمهوری خواه خلق) و MHP (حزب حرکت ملی) شانس به قدرت رسیدن را ندارند، زیرا در مقابل آمریکا آلترناتیو ملی را نمایندگی نمی کنند، برای این که رهبران هر دو حزب هم خواستار ایفای نقش طیب اردوغان هستند.

حزب کارگر،  با جلب حمایت نیروهای میهن پرست و خلق گرای درون توده های وسیع CHP و MHP و حتی AKP به سوی اقتدار خواهد رفت.  بخش انقلابی چپ سوسیالیست با حزب کارگر یکی خواهد شد.

تامل معنائی ندارد!  قبول وظیفه ای که جریان حوادث به ما تحمیل می کند و ملحق شدن به حزب کارگر، وظیفه روز است.  تاریخ را نه دنباله روها بلکه پیشروان رهبری می کنند.

* دوغو پرینچک  Doğu Perınçek رهبر حزب کارگر و یکی از برجسته ترین حقوقدانان و روشنفکران مارکسیست ترکیه است که به علت مخالفت و افشای سیاست های نئو لیبرالی و طرفدار غرب حکومت حاکم در ترکیه از پنج سال پیش در زندان به سر می برد. دوغو پرینچک در سال های ۶۰ رهبر بلامنازع جنبش دانشجوئی ترکیه “اتحادیه سرتاسری دانشجویان ترکیه” بوده و از مارکسیست های بنام ترکیه بشمار می رود.  دوغو پرینچک قبلا رهبر “حزب کارگران و دهقانان ترکیه” و  “حزب سوسیالیست ترکیه” بود که بعد از کودتای ۱۹۸۰ ترکیه غیر قانونی اعلام شده و تعطیل گردید.  حزب کارگر دنباله دو حزب فوق الذکر بوده و از بدو تاسیس فعالیت های خود را در چارچوب قوانین ترکیه و به شکل علنی و قانونی پیش می برد.

مقاله فوق از وب سایت حزب کارگر  www.ip.org.tr (28 جولای ۲۰۱۲) گرفته و ترجمه شده است.  مقالات دوغو پرینچک در ارگان  رسمی حزب کارگر  به نام “آیدینلیک”  Aydınlık (روشنائی)  که روزانه  با تیراژ ۷۰ هزار چاپ می شود نیز منتشر می شود.

** “بارزانستان” نامی است که در توصیف “اقلیم کردستان عراق” به کار می رود!

علی قره جه لو، نویسنده و مترجم مستقل ساکن تورنتو، دارای دکترای علوم سیاسی، در حوزه ی مسائل سیاسی ملیت های ایران بویژه ترک ها و مسائل سیاسی ترکیه و آذربایجان و ارمنستان می نویسد.