شماره ۱۱۹۵ ـ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۸

درس نوزدهم

طی مباحث گذشته، به بررسی موضوعی “مسئولیت اجتماعی” و تعاریف و اصطلاحات مرتبط با آن پرداختیم. علاوه بر آن، به آثار و نتایج اجرای آن در یک سازمان و شرکت و همچنین تبعات اجتماعی آن که در نهایت به سودآوری بیشتر منجر خواهد شد،اشاره نمودیم. در بحث این جلسه به “اخلاق” و ارتباط آن با مدیریت امروز سازمان ها می پردازیم.


اخلاق در مدیریت


در واقع می توان گفت که زمانی یک شرکت و سازمان دارای “مسئولیت اجتماعی”محسوب خواهد شد که مدیران آن در مقاطع زمانی خاص، نسبت به مسائل و چالش های اجتماعی، پاسخ مناسب و رفتار شایسته ای را نشان دهند.

میدانیم که “اخلاق”(ethics) به مجموعه ای ازضوابط و اصولی اطلاق می شود که بیانگر برخورد “صحیح و بجا”(right) ویا پرهیز از “غلط و اشتباه”(wrong) است. در همین راستا، غالبا” چگونگی رفتار و برخورد یک سازمان، تعیین کننده مسئولیت اجتماعی و اخلاق حرفه ای آن سازمان خواهد بود.

در واقع چنانچه یک مدیر، در مواجه با یک مسئله اجتماعی، یک تصمیم درست و بجائی را اتخاذ کند، در این صورت می توان گفت که او در این ارتباط، رفتار اخلاقی و حرفه ای داشته است. اما اگر یک مدیر ،تصمیمی نابجا و غیراصولی را در این مقطع داشته باشد و بر اساس آن اقداماتی نیز خلاف وجه اجتماعی صورت پذیرد، در این حالت رفتار مدیر و یا سازمان ایشان ،غیر اخلاقی و غیر متعارف تلقی خواهد شد.

از یک منظر و نگاه دیگر می توان گفت اقدامات و تصمیمات یک شرکت که در برابر مشتریان، سهامداران، و در بعد وسیع تر آن جامعه(یا ذینفعان) ارائه می شود، ناشی از میزان مسئولیت اجتماعی و تعهدات اخلاقی آن ها محسوب می شود.

برای مثال، شرکتMEC Mountain Equipment Co-op)) که در کانادا فعالیت دارد، با عرضه محصولات خود که به نوعی در حفظ محیط زیست موثر هستند و موجب بهبود آن می شوند، یک نقش مسئول اجتماعی را ایفا می نماید. در واقع این شرکت با تعریف ماموریت خود در جهت تولید محصولات زیست محیطی، نسبت به محیط زیست اجتماع خود ارزش بالائی قائل است. طبیعی است که از مدیران شرکت MEC نیز انتظار می رود که در تصمیمات و اقدامات خود، اخلاق مدیریتی و حرفه ای خود را مورد توجه قرار دهند.

با توجه به وجود دیدگاه ها و بینش های مختلف، درک مفهوم اخلاق می تواند پیچیده به نظر آید. اما از یک نگاه، شاید بتوان آن را در سه گروه از استانداردهای اخلاقی (ethical standards) به شرح زیردسته بندی نمود:


اخلاق “نتیجه محور”(Utilitarian view)


در این حالت ، اصولا تصمیمات بر اساس نتایج و خروجی های آنها مورد توجه قرار می گیرند. در واقع در این شیوه، دستیابی به هدف “بهترین ها برای بیشترین تعداد ممکن مورد نظر است. به عبارتی در اخلاق نتیجه محور، سازمان به سمت کارائی و بهره وری بیشتر ترغیب می شود که این خود موجب افزایش سودآوری خواهد شد.اما این امر مستلزم تخصیص منابع خاصی در سازمان خواهد شد.


اخلاق “حقوق محور” (Rights view)


در این بینش و دیدگاه اخلاقی، سازمان عمدتا به حیطه شخصی افراد و حقوق فردی ایشان توجه دارد.به عبارتی سازمان به مسائلی مانند “حریم خصوصی” افراد، “آزادی های فردی” مانند تفکر ،گفت و گو و سخنرانی، وفرآیند های اجرائی آن توجه می نماید. علی رغم وجه مثبت این دیدگاه اخلاقی در تامین آزادی های فردی، این امر با ایجاد و تقویت فضای کار قانونی، مانعی در ارتقاء سطح بهره وری و کارائی سازمان محسوب میشود.


اخلاق “عدالت محور” (Justice view)


در این نگاه و منظر اخلاقی، شرایط ممکن است چندان برای توجه به حقوق فردی افراد مناسب نباشد (مانند افزایش یک سان حقوق و مزایای کارکنان). در این دیدگاه، تصمیمات مدیریتی ممکن است همراه با “باید ها” و ” نبایدها” برای همگان باشد. به نظر می رسد که در این حالت، مجموعه ای از کارکنان که از قدرت چندانی برخوردار نبوده و در سطوح پائین سازمان قرار دارند، از حمایت مناسبی برخوردار شوند. اما این دیدگاه اخلاقی نمی تواند ترغیب کننده کارکنان در جهت بروز “خلاقیت” و یا افزایش بهره وری و اخذ تصمیمات ریسکی باشد.

در حقیقت مدیران سازمان ها با بهره گیری از یک دیدگاه و یا ترکیبی از دیدگاه های مطرح شده، اخلاق حرفه ای خود را به نمایش می گذارند.

جدای ازاین دیدگاه ها، اخلاقی و یا غیر اخلاقی بودن رفتار و تصمیمات مدیران،می تواند تابعی از عواملی نظیر “اخلاق فردی”، “ارزش ها”، “ویژگی های شخصی”، و “تجارب ” ایشان و همچنین “ساختار و بافت فرهنگی سازمان ” باشد.

این موارد را در جلسات بعدی دنبال خواهیم کرد.


مجید جانفرسا مشاور ارشد سیستم های مدیریت است.

janfarsa@yahoo.com