میدانم که این عنوان خود جمع دو مفهوم متناقض است و ظاهرا بی معنی است، لذا تمام تلاش من در این نوشتار تشریح همین مفهوم جدید است …

شماره ۱۱۹۵ ـ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۸


 

میدانم که این عنوان خود جمع دو مفهوم متناقض است و ظاهرا بی معنی است، لذا تمام تلاش من در این نوشتار تشریح همین مفهوم جدید است که با تعاریف کنونی ما از دو مفهوم "ارتجاع" و "مدرن" نادرست به نظر می رسد.

با آنکه هر یک از ما مرتجع و مدرن را با اختلافاتی تعریف می کنیم، اما در عین حال تعاریفمان آنقدر نقاط مشترک دارد که رابطه زبانی ما را ممکن می کند. به طور کلی انسان  مرتجع را کسی می دانیم که فهمی عقب افتاده از زمان دارد و با انکار یا نفی دستاوردهای نوین بشریت دیده به گذشته ها دوخته و پاسخ خود را از سر نادانی در باورهایی می جوید که ابطال عمومی آنها معین شده است، ولی آدم مدرن و متجدد با بهره گیری از دانش نوین با نگاهی پیشرو به جهان می نگرد و می کوشد که با نجات ذهن از چنبره خرافات و آموخته های باطل و کهن همگام با دانش نوین حرکت کند.



 

اما شواهدی نشان می دهد که این تعاریف واقعیت های این قرن را همیشه انعکاس نمی دهد. به دیگر سخن وسعت تضاد مصادیق با تعاریف آنان ما را بر آن می دارد که نگاه دیگر به تعاریف خود کرده و به دنبال تعاریفی باشیم که بیانگر واقعیت های موجود باشد.

برای روشن شدن مقصود نخست لازم است چند نمونه از این مصادیق را بیاورم.


 

الف: نمونه هایی از جهان سوم

 

۱ـ ما وقتی فردی را مرتجع و مذهبی و متحجر و متعصب می خوانیم عموما وی را فردی ناآگاه و کم سواد تجسم می کنیم که در اثر ناآشنایی با دستاوردهای علمی نوین در جهان خرافه و نادانی خود غوطه ور است؛ نمونه بارز آن طالبان است یا حزب اللهی های مهاجم و بیسواد. به همین سبب هم وقتی سخن از کسانی می شد که با عملیات انتحاری انسانهای بیگناه را به کام مرگ می فرستند، تقریبا همگان و حتی عموم جامعه شناسان آنان را افراد بی سواد، فقیر و محروم می انگاشتند و لذا حلبی آبادها را میدان تولید و رشد این افراد می شناختند.

اما واقعه یازدهم سپتامبر و شناخت بهتر تروریست ها به جهان نشان داد که تصور عمومی نادرست بوده و بسیاری از آنان تحصیل کرده های بهترین و معتبرترین دانشگاههای غرب می باشند، اما همین افرادی که به بالاترین مدارج علمی رسیده اند، وصیت می کنند که زنان بر گور آنها حاضر نشوند که مبادا با حضور خود و بیتابی هایشان حرمت عفت و حجاب مراعات نشود. جالب تر آن که بسیاری از اینان زاده خانواده های مرفهی هستند که والدینشان هم تحصیل کرده و به اصطلاح مدرن هستند.

۲ـ در زمان انتخابات رئیس جمهوری نهم کشورمان مردم به جان آمده از آخوندهای بی خبر از جهان و عقب مانده از نوع آیت الله حسنی امام جمعه دیرپای رضائیه، در دکتر احمدی نژاد نور امیدی دیده، تحصیل کرده ای که استاد دانشگاه بوده و تقریبا تمام یاران او غیر عمامه ای هایی هستند با عناوین مهندس و دکتر و غیره. مردم در آنان نسل جدید تحصیل کرده های اسلامی را می دیدند که دانش آموختگان علوم جدید هستند، آخوندها را قبول ندارند و به دنبال رهایی جامعه از دست آخوندهای بیسواد مرتجع هستند، لذا از بین اقشار مختلفی که به ایشان رای دادند دانشگاهیان از بالاترین درصد در گروه خود برخوردار بودند.

اما با گذر زمان معلوم شد این گروه متجدد متخصص در علوم جدید چنان خرافی می اندیشند که حتی روحانیون حوزه و آخوندهای سنتی هم دادشان از این همه خرافه گویی آنان بلند شد. از ادعای تصویب کابینه توسط امام زمان و دیدن هاله نور در دور سر خود در سازمان ملل از سوی دکتر احمدی نژاد تا اعلام رئیس دانشگاه اصفهان که همت اصلی ما در این دانشگاه تربیت روضه خوان است.

اما تا اینجا هنوز این تضادهای عملی خدشه چندانی بر تعاریف نظری ما نمی افکند، زیرا گفته می شد که در کشورهای عقب مانده حتی تحصیل کرده های آن هم بسیاریشان ارتجاعی هستند، بویژه اگر مذهبی باشند که مذهب خود عامل اصلی ارتجاعی اندیشیدن است، لذا بسیاری از نیروهای اپوزیسیون صحبت از دو دنیای ارتجاعی و مدرن می کنند و این که ما باید تکلیف خود را روشن کنیم که در کدام یک از دو جبهه می خواهیم باشیم. و از این زاویه اینان از سیاست های آمریکا و دخالت های آن در ایران حمایت می کنند و یا جنبش های فلسطینیان را عقب مانده می خوانند و سرکوب های اسرائیل را به عنوان یک کشور مدرن متجدد و دمکرات توجیه میکنند. و خواستار قطع حمایت های ایران از فلسطین و برقراری رابطه هر چه دوستانه تر با اسرائیل هستند. سیاستی که در مقاله "جهان دو قطبی" مدتها قبل به طور کامل شرح داده بودم.

اشکال کار از آنجا ایجاد می شود که با مشاهده این سردرگمی در پیشرفته ترین جامعه مدرن جهان و رهبر فکری و عملی جهان صنعتی مترقی یعنی آمریکا نیز هستیم که به بیان دو نمونه اکتفا می کنیم.


 

ب: نمونه هایی از جهان اول

 

 

۱ـ چند سال پیش و در اوج میدان داری نیروهای محافظه کار مذهبی در آمریکا چندین مقاله همزمان در نشریات معتبر آمریکا انتشار یافت در مورد حمایت وسیعی از مبلغان مذهبی در دانشگاههای آمریکا که عموما هم زنان جوان هستند و مرکز خبر هم زنی بود جوان و بسیار زیبا که کتابش بسیار پرفروش شده بود و در جلسات سخنرانی اش جمع وسیعی از دانشجویان شرکت می کردند. نکته ی مورد توجه این گزارش ها آن بود که معمولا تصور عموم از زنان مبلغ دینی خانمهایی است که لباسهای پوشیده بر تن می کنند با دامن های بلند و بدون آرایش و ظاهر ساده، اما این مبلغان جدید زیبا و بسیار خوب آرایش می کنند، شلوارها و یا دامن های کوتاه می پوشند و پوشش هایشان سکسی است، اما برعکس ظاهر مدرن و امروزی و شیک و فریبنده خود نه تنها افرادی مذهبی، بلکه مذهبیونی بسیار متعصب هستند که سخت به دنبال زنده کردن آداب و سنن گذشته و اخلاق دینی هستند و خطرات لیبرال بودن و سکولار شدن را به جامعه هشدار می دهند و جوانان را به سوی دین مسیحیت و ارزش های کهن دینی فرا می خوانند و جوانان را فرا می خوانند که از هوسرانی و لذت های جنسی و مادی گرایی پرهیز کرده و راهی را بروند که کلیساها به آنان توصیه می کنند.

مراسم مذهبی اونجلیکا 

از همین رهگذر هم به این نتیجه می رسند که خداوند ملت آمریکا را برگزیده تا ارزشهای مسیحیت که دمکراسی و بازار آزاد و حق انتخاب و تمدن نوین است را در جهان بگستراند و مسیحیت را که ارزشهای تمدن غرب از آن سرچشمه گرفته است، نه تنها در این جامعه که در جهان حاکم کنند و لذا سیاست های رئیس جمهورهایی چون جرج بوش و بویژه رونالد ریگان می بایست در آمریکا و به دنبال آن در جهان حاکم شود و هر کس در هر گروه و در هر دینی که سد راه آنست سرکوب شود. نکته جالب آن که اینان در میان دانشگاهیان بسیار طرفدار دارند و جماعت وسیعی از این فرآورده ها و برگزیدگان جهان مدرن و آموزش های علوم جدید در مجالس سخنرانی و یا موعظه آنان حاضر می شوند و با احساسات هر چه بیشتر از آنان حمایت می کنند.


 

۲ـ خانم پی لین نامزد مقام معاونت ریاست جمهوری آینده آمریکا

 

 

همایش جمهوریخواهان 2008- جان مک کین و سارا پی لین

وی که زنی است زیبا و ملکه سابق زیبایی و سخنرانی توانا و فرماندار ایالت آلاسکا از سوی حزب جمهوریخواه برای معاونت رئیس جمهوری آمریکا نامزد شده است و از همان روزهای اول اعلام این نامزدی غیرمنتظره شور و هیجان وسیعی در جامعه و در طیف طرفداران آقای مک کین نامزد ریاست جمهوری این حزب به وجود آورده است و امید جمهوریخواهان بر آنست که بخش وسیعی از  زنان آمریکا که به امید دست یابی زنان به موقعیت برابر با مردان در صحنه سیاست از نامزدی خانم هیلاری کلینتون حمایت می کردند، به همان امید به جمهوریخواهان رای بدهند.

اما این خانمی که می رود که دومین مقام قوه اجرایی نیرومندترین و مدرن ترین کشور جهان را برعهده بگیرد و در صورت مرگ آقای مک کین مهمترین مقام اجرایی جهان را به دست گیرد و در مقام ریاست جمهوری آمریکا جهت حرکت جهان مدرن را تعیین کند نه تنها فردیست بسیار مذهبی و یک مسیحی سرسخت، بلکه تعلق به یک فرقه مسیحی به نام پنتاکستال  Pentecostal دارد.


 



 

فرقه پنتاکستال یکی از دهها انواع مسیحیان جدید و پر انرژی تحت عنوان اوانجلیکن Evangelic an است. از کلیساهای مشهور این فرقه   Church of God in Christ وAssemblies of Christian Churches  و    Assemblies of God را می توان نام برد. این فرقه که به سرعت در آمریکا و پاره ای از کشورهای دیگر در حال گسترش است بر آن باورند که فرد مومن در رابطه مستقیم با شخص خدا قرار می گیرد و غسل تعمید او در روح القدس صورت می گیرد نه در آب و غسل نمادینی که بیشتر مسیحان بر آن باور دارند. اینان بر آن هستند که شرط دستیابی به بهشت و رستگاری ابدی باور کامل به متن کتاب مقدس است و رستگاری فرد نه حاصل عمل او، بلکه بسته به لطف الهی است اگر شامل او شود.

کلیسا 

مراسم عبادی اینان پر از شور و هیجان و سرمستی است.  مومنان با بالا گرفتن دستها و نوسان پر شور به چپ و راست به همراه موزیک نوعی سماع می کنند و یا با کف زدن های هماهنگ با موسیقی و خواندن اشعار بر شور جمع می افزایند. و همیشه تنی چند از آنان مورد توجه خاص خداوند قرار می گیرند و خدا مستقیم در وجود آنان می آید و نشان غیر قابل انکار این ادعا آنست که آنان یکباره از خود بی خود می شوند و در حال نیمه بیهوشی و به قول خودشان مستی شدید روحانی با خدا حرف می زنند یا خدا بر زبان او سخن می راند که به آن Speaking in tongue  می گویند.

این سخنان به زبانی ناشناخته بر زبان آن فرد جاری می شود؛ زبانی که نه خود گوینده آن را می شناسد و نه برای کسی در جمع مفهوم است. البته خداوند معمولا نفرات دیگری را به نوع دیگری مورد توجه قرار می دهد و به آنان معنی این کلمات را الهام می کند بدینسان آن فرد مورد عنایت قرار گرفته کلمات فرد نیمه مدهوش را برای حاضران ترجمه می کند و از این طریق با ترکیب این دو معجزه خداوند حضور عینی خود و نظرات خود را به مومنان نشان می دهد. و البته کسانی که بیشتر از همه از این موهبت برخوردار می شوند رهبر و مرشد کلیسائیان می شوند و همان کار کشیش را در کلیساهای سنتی انجام می دهند بی آنکه مدعی کشیش بودن و سلسله مراتب سنتی کلیسایی باشند و این افراد مراد این مومنان می شوند نه برگزارکننده و متخصص مراسم دینی آنان.

مشاور وام معتقد به مذهب اونجلیکن برای مشتریانش در گرفتن وام بیشتر دعا میکند

 

گفتنی است که این نوع کلیسا نخست در میان سیاهان آمریکا پیدا شد که شواهدی از این رفتار را در مراسم دینی بومی و فرهنگ آفریقا از دیرباز داشته اند.

مشابه آن را ما نیز در ایران بویژه در جنوب کشورمان داریم که من در کتاب "سفر به بلوچستان" خودم آن را شرح داده ام و زنده یاد غلامحسین ساعدی در کتاب بسیار با ارزش خود به نام "اهل هوا" این پدیده را در سواحل خلیج فارس به خوبی نشان داده است.

"اهل هوا" یا "اهل باد" یا "زار"  درست همین حالت را دارد؛ افرادی از خود بیخود می شوند و در بیخودی و نیمه مدهوشی به زبانی حرف میزنند که هیچ کس نمی فهمد و مردم بر آن باورند که جنی که وجود او را تسخیر کرده است از زبان او حرف می زند، لذا  "مامازار" یا "بابازار" را می آورند که در اثر رابطه ای که طی مراسمی با اجنه برقرار  میکند معنی آن کلمات نامفهوم را می فهمد و برای دیگران ترجمه می کند. منتها در ایران بر آن هستند که در اینجا جن وجود این فرد را تسخیر کرده و با انواع مراسم و ادعیه که به هدایت بابا یا مامازار انجام می شود سعی می کنند جن را از تن فرد مریض بیرون کنند. در حالی که در جامعه بسیار مدرن آمریکا و نزد این مردم بسیار تحصیل کرده این امر نشان حضور خداوند در وجود فرد می شود و به آن نه به عنوان مرض بلکه به عنوان یک موهبت الهی نگاه می کنند.

به هرحال پیروان این کلیسا چون به رابطه مستقیم فرد با خداوند  باور دارند ـ رابطه ای که فراتر از مقوله ی الهام است ـ لذا خانم پی لین مدعی هستند که آقای جرج بوش برای رفتن به عراق از سوی خداوند ماموریت داشته است و حتی حضور خود را در صحنه سیاست نیز خواسته ی الهی می داند و از آنجا که باور به گفته های خداوند بالاتر از هر دلیل و مدرکی است و هیچ شاهدی آن الهام الهی را نقض نمی تواند بکند، لذا پس از آن که آقای بوش و حتی آقای دیک چینی هم پس از افشای همه مدارک دیگر نمی گویند که دولت صدام حسین در واقعه یازدهم سپتامبر دست داشته است، ایشان در همین ماه در صحبتشان در کلیسای خودشان مدعی شدند که دولت صدام حسین در رابطه با تروریست های یازدهم سپتامبر بوده است که البته وقتی ایشان رفتن به عراق را ماموریت الهی الهام شده به آقای رئیس جمهور می داند طبیعی است که می باید هم به این رابطه باور داشته باشد والا اگر غیر از این بود که خداوند نباید به آقای بوش بگوید که به عراق برود و این جنگ خونین را برپا کند.

نکته مهم در آن نیست که چگونه این خانم چنین باورهایی دارد و یا آن که چند میلیون عضو چنین کلیسایی هستند و هر هفته یک یا چند بار در این مراسم پرشور شرکت می کنند و شاهد حضور مستقیم خداوند و حرف زدن بی واسطه مستان شراب روحانی با خداوند و ترجمه آن سخنان می شوند و با دیدن هر معجزه در باورشان سرسخت تر می شوند، بلکه درصد قابل ملاحظه ای از مردم جامعه آمریکا هم یا چنین می اندیشند یا به نوعی به آن باور دارند و این درصد آنقدر بالا است که حتی کمتر کسی از حزب رقیب یعنی دمکرات ها حاضر به طرح جدی این مسئله و نقد این باور است و در حالی که بر سر آن که خانم پی لین در مصاحبه با تلویزیون ای بی سی نمی دانست مقصود مصاحبه کننده از "تز آقای بوش" چیست این همه آشوب می کنند و به هر طریقی می خواهند با بوق و کرنا این ناآگاهی را به گوش هر آمریکایی در هر جا که هست برسانند، اما در مورد عقاید خرافی ایشان و باور ایشان به رابطه مستقیم با خداوند و ماموریت الهی داشتن آقای بوش یا صحبتی نمی کنند یا بسیار گذرا از آن می گذرند در حالی که در ایران اسلامی نه تنها غیرروحانیون که بعضی از ائمه جماعت و روحانیون حوزه و حتی آخوندهای معمولی هم ادعاهای آقای دکتر احمدی نژاد در مورد رابطه با امام زمان ـ نه حتی خود خدا ـ را به شدت نقد و نفی می کنند.

بدین ترتیب بار دیگر  به عنوان این نوشتار برمی گردیم و با وجود این مصادیق به تعاریفمان از ارتجاع و مدرن بودن نگاه دوباره می اندازیم. اگر آمریکا مدرن نیست، اگر دانشجویان آمریکا مدرن نیستند، اگر حدود نیمی از مردم پیشرفته ترین و دمکراتیک ترین کشور جهان با مسئله رابطه مستقیم با خدا آن هم رابطه ای که محدود به الهام قلبی نیست بلکه سخن از رابطه مستقیم با خدا است و در حقیقت حلول شخص خداوند، در وجود مومن و حرف زدن با او یا از زبان او ، چه کسی و چه کسانی و چه جوامعی را می توان مرتجع  خواند و کدام را مدرن.

آیا زمان آن نرسیده که در تعاریف خود تجدیدنظر کنیم و مفاهیم جدیدی چون "مدرن ارتجاعی" را که در قالب تعاریف  گذشته نمی گنجند وارد ادبیات خود کنیم. و از این رهگذر به هوش شویم که در تصورها و الگوهای ذهنی خودمان از این مفاهیم نیز باید به صورت جدی تجدیدنظر کنیم. از جمله در تصویر ذهنی ای که آخوند و ریشو و جهان سومی و مذهبی، مرتجع اند و زلفی و تحصیل کرده و آدم کراواتی و شیک پوش و مردم جهان اول مدرن و پیشرفته اند. و این که عقب ماندگی یا پیشروی در فن و تکنولوژی لزوما نشانگر ارتجاع و مدرن بودن نیست نه در سطح فردی و نه در سطح اجتماعی و طالبانی اندیشیدن ویژه افغانستان و جهان سوم نیست، بلکه همان نحوه ی اندیشیدن در سبک و آرایش دیگری در میان مدرن ترین افراد و جوامع هم می تواند بسیار طرفدار داشته باشد.