شهروند ۱۱۵۲ ـ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۷
حمله وحشیانه سه مرد به یک زن و تجاوز جنسی به او به دستمایه ی تبلیغی تهوع آوری برای تعرض به حرمت انسانی صدها هزار افغان مقیم ایران شده است.

سه مرد در کمال وقاحت و وحشیگری در نقطه‌ای از ایران به یک زن “ایرانی” تجاوز میکنند و فیلم آن را روی شبکه اینترنت گذاشته‌اند.
جدیداً پخش این فیلم اینترنتی که صحنه  تجاوز به دختری ایرانی توسط چند مرد با لهجه “افغانی”است،  بهانه ای برای تعرض مجدد به پناهندگان افغان در ایران و خارج از ایران  شده است. صرفنظر از هویت این افراد و انگیزه پخش فیلم، دیدن صحنه دهشتناک تجاوز برای هر انسانی دردناک است، اما نوع برخورد به این ماجرا دردناکتر. استفاده کنندگان پالتاک چندین روز و شب است که در اتاق های پالتاک به  تجزیه و تحلیل این موضوع میپردازند! تعدادی ناسیونالیست و مردسالار ایرانی از زاویه  “خودبرتربینی” و “ناموس پرستی” به خشم آمده اند و با تحقیر افغان های پناهنده و صادر کردن حکم اعدام برای متجاوزان، به بررسی این جنایت می پردازند. عده ای افغان هم از موضع کاملا دفاعی با آنها همدردی کرده و قسم میخورند که همه افغانها یک “رنگ” نیستند. در این میان البته ایرانی ها و افغان های آگاهی هم هستند که به درستی و ریشه ای به این موضوع میپردازند. گویا سفارت افغانستان در ایران هم هویت “افغانی” این متجاوزان را انکار کرده است.

نفرت پراکنی نسبت به جامعه افغان و اینکه همگی متجاوز و خلاف کارند بسیار ناعادلانه است و باید به شدت جلوی این تعرض گرفته شود. در ایران، تحت حاکمیت جمهوری اسلامی روزانه به تمام زوایای زندگی انسانها تجاوز میشود و در زندانها  تجاوز به زنان نوعی شکنجه است که زهرا کاظمی تنها یک نمونه از آن است و به خاطر فقر، نا آگاهی و محرومیت های اجتماعی و جنسی، کم نیستند  دختران و حتی دختر بچه هایی که از طرف پدر، برادر و نزدیکان خود مورد تجاوز قرار میگیرند.

سؤال این است تجاوزگر اصلی کیست؟ چرا تجاوز صورت میگیرد؟ راه مبارزه با آن چیست؟

نزدیک به سه دهه است که جنگ، فقر، حکومت طالبان و ناامنی در افغانستان، میلیونها افغان را در جستجوی اندک امنیتی آواره ایران کرده است. میلیونها نفر که در محرومیت مطلق، تحت تعقیب ماموران مرزی و پلیس، برای امرار معاش به شاق ترین، پست ترین و ارزان ترین کارها، روی آوردند. از دسترنج کار ارزان این جمعیت میلیونی، زن و مرد و پیر و جوان و کودک، ثروتهای سرشار و افسانه ای به جیب قشر وسیعی از کارفرماهای انگل و دولت حامی شان، جمهوری اسلامی ایران، سرازیر شده است.
دختران عزیز افغان با اندک دستمزد وادار به انجام کارهای سختی چون قالی بافی، سرمه دوزی ، پسته شکنی و .. شده اند.
مهاجر افغان، جمعیتی میلیونی است که در ایران کار و زندگی کرده، خانواده تشکیل داده، صاحب کودکانی شده و غالبا کمترین خاطره ای از سرزمین “آبا و اجدادیشان” ندارند. این ها باید شهروندان متساوی الحقوق و محترم ایران باشند، اما نه کودکانشان از حق برابر تحصیل برخوردارند، نه ازدواج و تشکیل خانواده شان از طرف دولت قانونی و به رسمیت شناخته میشود، و نه قانونا حق درمان و مداوا و دفاع از خود داشته و دارند. به علاوه حمله عنان گسیخته دائم جمهوری اسلامی به این شهروندان بی پناه بر متن فضای غالبا نژادپرستانه ضد افغانی در میان مردم و طبقه کارگر ایران، فرهنگ غالب فخرفروش و “خودبرتربین” ایرانی، در تمام طول ۳۰ سال مهاجرت این جمعیت میلیونی به ایران، هیچگاه اجازه نداد که این بخش از طبقه کارگر و سخت کوش، در منزل خود یعنی جایی که کار و زندگی میکنند، احساس کنند صاحب خانه هستند. فرهنگ غیرانسانی ضد افغان، دست در دست سرکوب و تعرض حکومت اسلامی در ایران، غالباً حمایت طبقه کارگر و مردم ایران از این شهروندان جامعه را دریغ کرده است.

این واقعیت، تنهایی و بی حمایتی شهروندان با پیشینه افغانی، همواره آنها را به عنوان حلقه ضعیف، طعمه سرمایه داران و دولت سرکوبگرشان، جمهوری اسلامی، کرده است. جمهوری اسلامی هر از چند گاهی برای تخفیف فشار مردم بر روی خود، این بخش از شهروندان جامعه را مورد حمله قرار میدهد و صدها هزار نفر را در سالهای گذشته اخراج کرده است. میلیونها نفری که به گزارش مراجع بین المللی، امروز در افغانستان نه راه پیش دارند و نه راه پس!
باید دست از سر پناهجویان افغانی برداشته شود، متهمان و تجاوزگران را بدون در نظر گرفتن اتفاق محل تولد باید نگریست و مجازات کرد. جمهوری اسلامی را به عنوان منشا و بانی نابرابری ها، نهادینه کردن تحقیر و توهین و تجاوز به زنان به عنوان شهروندان درجه سه، نباید نادیده گرفت و نباید از زیر ضرب رها کرد.

mhomaily@yahoo.com