شماره ۱۱۹۶ ـ ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۸
وقتی استفان دیان با ۱۳% آرای اولیه بر ایگناتیف که ۴۰% آرای نمایندگان کنگره را داشت پیروز شد ـ پیروزی ای که بر اساس دشمنی باب ری با ایگناتیف حاصل شد ـ و رهبری حزب لیبرال را در دست گرفت، در نوشته ای تحلیلی در دسامبر ۲۰۰۶ نوشتم که دیان باید تلاش زیادی برای وحدت حزب بکند تا به نخست وزیری برسد که با توجه به ضربه پذیر بودن هارپر در مورد افغانستان کار چندان دشواری نیست. و نیز اشاره کردم که حزب به راست چرخیده که زمان نشان داد درست بوده است.


متاسفانه لیبرال ها در زمانی که بایستی به دولت هارپر در مورد تمدید ماموریت نیروها در افغانستان رای عدم اعتماد می دادند، حاضر نشدند که پای اصول خود بایستند. آنها مجبور شدند از مواضع قبلی خود پایین بیایند و با تحقیرهای هارپر در مورد حزب لیبرال، تمدید تا سال ۲۰۱۱ را بپذیرند، در حالی که ماموریت نیروها در ۲۰۰۹ پایان می پذیرفت.

در مورد دیگر لیبرال ها در جریان تغییرات سیستم مهاجران که هارپر آن را فرصت طلبانه به عنوان تبصره ای در لایحه بودجه آورده بود، کوتاه آمدند و به بودجه رای مثبت دادند، در حالی که با آن مخالف بودند.

دیروز دیان اعلام کرد در صورت پیروزی سیستم مهاجرت را تغییر خواهد داد.


آمار نشان میدهد که ۳۷% کبکی ها هارپر را آدم نامطبوعی می دانند، در مقابل ۱۱% آنها دیان را خوشایند نمی بینند، ولی در عین حال ۲۴% آنها به هارپر رای میدهند و ۱۴% به دیان. در حالی که در انتاریو این رقم ۲۹ به ۱۸ است، ولی ۳۷% به هارپر رای میدهند در مقابل ۱۲% به دیان. در این نظرسنجی، پاسخ دهندگان معتقدند هارپر، منافع آنان را بهتر می تواند حفظ کند.


اقلیت ها سیاهی لشکر دموکراسی


رهبران احزاب به مهاجران و اقلیتها تنها برای رای دادن نگاه می کنند و در تصمیم گیری های حزبی هم بعید می دانم آنها را شرکت بدهند. تمامی احزاب کانادا تلاش می کنند تا از حضور نیروهای اقلیت در مراکز تصمیم گیری خود جلوگیری کنند. بنابراین با آن جریانی که می گوید باید رای داد تا دیده شوی موافق نیستم.

درصد زیادی از کانادائی ها مخالف حضور ارتش در افغانستان و کشته شدن سربازان کانادائی هستند.

دلیل افزایش حمایت از ان. دی پی و جک لیتون در این است که آنها با حضور نیروها در افغانستان مخالفت کردند، زیرا لیتون خوب می داند که نمی تواند قدرت سیاسی را به دست بگیرد و ادامه حضور پررنگ ان دی پی، در نمایندگی صداهای مخالفان جنگ و شعارهای سوسیالیستی است. دیان به آسانی می تواند با اعلام خروج نیروهای کانادائی از افغانستان در صورت پیروزی نیروهای زیادی از حزب ان دی پی را به خود جلب کند.

لیبرال ها می توانند با صرفه جویی در ماموریت افغانستان به هر نفر ۱۰۰ دلار بدهند و رای های زیادی را از محافظه کاران بگیرند.


انتشار صورت حساب لشکرکشی به افغانستان، به دستور هارپر به تعویق افتاده است، زیرا می تواند نارضایتی شدیدی را در بین رای دهندگان عادی در زمان انتخابات به ضرر محافظه کاران ایجاد کند؛ آن بخش از مردم که تنها به کاهش مالیات ها که گاه برای بسیاری از خانواده ها از ۱۰۰ دلار در سال بیشتر نخواهد بود، دلخوش هستند. بنابر گزارشها رقم غیر رسمی مخارج نظامی کانادا در افغانستان بیش از ۴ میلیارد دلار است، البته خریدهای ادوات نظامی و ماشین آلات جدید در این گزارش حساب نشده است.


“دیان” اگر خودش را از قید و بندهای حزبی رها کند و به خواستهای لایه های اجتماعی پاسخ دهد و نشان بدهد که اهل جنگیدن برای اصول خود هست، با کمک ” طرح انتقال به سبز” تعداد زیادی از رای حامیان حزب سبز را ـ که میدانند حزب سبز قدرت تشکیل دولت را نخواهد داشت ـ به خود اختصاص می دهد و از هارپر پیشی خواهد گرفت. بعید به نظر می آید که طراحان و برنامه ریزان لیبرال بتوانند در مقابل هارپر که از ابتدا استراتژیک عمل کرد و توانست خودی نشان بدهد، در این سه هفته باقی مانده، تغییری جدی در رای افراد ایجاد کنند.


در هرحال انتاریو سرزمین مهاجران تعیین کننده اصلی اکثریت مجلس است، در حالی که در تورنتو و شهرهای بزرگ که مهاجران ساکن هستند، لیبرال ها برنده هستند و شهرهای کوچک تر بیشتر به محافظه کاران تمایل دارند. هر چند در مورد سیاست لیبرالها و محافظه کاران در قبال موضوع مهاجرت هم نیاز به بررسی جدی وجود دارد.


پنج حزب (لیبرال ـ محافظه کار ـ ان. دی .پی ـ سبز ـ بلاک کبکوا) با شدت و ضعف “سفید” تصمیم می گیرند و “سفید” عمل می کنند. نامزدهای انتخاباتی احزاب را نگاه کنید تا واقعیت را بیابید. زمان زیادی لازم است تا این حلقه تصمیم گیری بر اثر فشار روزافزون اقلیت های مهاجر و تغییر نمودار جمعیتی تغییر کند.


رای بدهیم تا دیده شویم؟! یا با دید باز رای بدهیم؟!


یکی از ایراداتی که به ابراهیم یزدی و اصلاح طلبان دولتی در مورد انتخابات اخیر مجلس و ریاست جمهوری در ایران گرفته می شود این که “شما مردم را به رای دادن تشویق می کنید و صفها را طولانی میکنید. در حالی که در مورد سلامت رای بعد از رای دادن هیچ تضمینی نیست. هر چند همین صف ها، از آنجا که اراده حزبی موجود نیست، به عنوان صف موافقان دولت دیده می شود و به رخ جهانیان کشیده می شود و علیه این جریانات استفاده سیاسی می شود.”


البته در کانادا سلامت رای همه تضمین است. هر چند در کانادا امکان برنده شدن کاندید مستقل در شهرهای بزرگ بسیار کم است، ولی انتخاب نمایندگان بستگی به تعداد رای ها در صندوق دارد که آن هم به پارامترهای مختلفی بستگی دارد.


برای احزاب سیاسی کانادا، نقش مهاجران مانند تماشاچیان فوتبال است که برای تیم مورد علاقه خود بلیت می خرند و هورا می کشند. هر چه تعداد طرفدار بیشتر باشد تیم و بازیکن هم درآمد بیشتری دارد. بازیکن معروف هم در ازای این حمایت در خیابان می ایستد و با شما عکس یادگاری می گیرد و عکس امضا می کند بدون اینکه حتی اسم شما را بداند و یا آن را بپرسد.


از آنجا که ما ایرانی ها در کانادا تشکیلات منسجم و فراگیر و لابی قدرتمند سیاسی نداریم و هرکسی ساز خودش را می زند و ارتباط با احزاب را ملک شخصی خود می داند، در انتخابات به این حزب یا آن حزب به طور رفاقتی رای می دهیم. ما در حالی که برای سیاستمداران یک شغل خوب، با درآمد مکفی ایجاد میکنیم که آینده سیاسی خود و فرزندانشان را هم تامین می کنند، ولی هیچ خواست مشخص و قانونی در مورد جامعه ایرانی از آنها نداریم. یعنی بدون اینکه این منتخبان، دین قانونی به ما رای دهندگان داشته باشند، رای خود را مجانی به آنها می دهیم در حالی که رای دادن بدون درخواست مشخص یعنی چک سفید به نماینده منتخب، برای حوزه سیاسی که اثرات آن در زندگی ما و فرزندان تک تک ما تاثیرگذار است.


بد نیست بدانید که هارپر برای اعلام روز ۱۴ اکتبر به عنوان روز انتخابات با رهبر مذهبی در کنگره یهودیان کانادا مشورت کرده بود مشورتی که با اقلیتها و مذاهب دیگر نکرده است. یعنی درجه بندی شهروندی در امور سیاسی.




سئوالات مشخص از کاندیداهای مشخص


از نمایندگانی که در حوزه های انتخاباتی شان ایرانی های زیادی ساکن هستند و حق رای دارند سئوالاتی را برای اطلاع رسانی جامعه کرده ام که منتظر پاسخ آنها هستیم، هرچند برای بعضی از آنها ممکن است طرح این سئوالات خوشایند نباشد.


۱ ـ چرا ایرانی ها باید به شما و حزب شما رای بدهند؟

۲ـ چرا حزب شما تلاش نکرده است به تمامی لایه های اجتماعی کامیونیتی ایرانیان برسد؟ موضع گیری های سیاسی متعددی توسط برخی نمایندگان شما نشان از عدم آگاهی شما نسبت به جامعه ما دارد؟

۳ـ با توجه به سیاست تبعیض گرایانه هارپر و رد فله ای تقاضاهای روادید به بهانه ی واهی “ماندن در کانادا”، آیا اگر شما انتخاب شوید قول می دهید در مجلس اتاوا، برای ایجاد یک سیستم عادلانه که شئونات ایرانیان متقاضی ویزا را تامین کند، اقدام جدی کنید؟

۴ـ آیا از تحقیق توسط پلیس فدرال کانادا (آر.سی .ام . پی) در مورد اتهامات پیرامون بدرفتاری و رشوه خواری در سفارت کانادا در تهران حمایت می کنید؟


Bryon Wilfert می گوید که تعدادی از ایرانی ها در هیئت مدیره حوزه انتخابیه ریچموند هیل حزب لیبرال منجمله رئیس آن ایرانی هستند و وی با جامعه ایرانی ارتباط نزدیک داشته است. نماینده لیبرال ریچموندهیل اضافه می کند که من ایرانی نمی شناسم و همه کانادایی هستیم.

می گویم ما ایرانی کانادائی هستیم. می گوید من همه را کانادائی می شناسم. گفتم کانادائی درجه یک یا درجه دو؟ آیا با انگلیسی تبارها هم در سفارت کانادا مانند ایرانی ها و چینی ها در تهران و پکن رفتار می شود؟



حوزه استراتژیک برای ایرانیان در انتخابات بعدی


دو حوزه ریچموند هیل و “اوک ریج ـ مارکهام” مناطق استراتژیکی برای جامعه ایرانی هستند، زیرا در حدود ۳۰ هزار ایرانی در ریچموند هیل زندگی می کنند و یک پایگاه قوی سیاسی برای نمایندگان ایرانی خواهد بود. تعداد ایرانیان اوک ریج و مارکهام را نمی دانم، ولی زمان آن رسیده است که حداقل در دو حوزه ریچموند هیل و اوک ریج نماینده ایرانی تبار به اتاوا بفرستیم.


در حوزه های تورن هیل به دلیل حضور ۴۰ هزار کانادائی یهودی و مارکهام، وان، ویلودیل، دان ولی شرقی و غربی و شهر ونکوور، مونترال ایرانیها درصد زیادی را تشکیل نمی دهند ولی با اتخاذ استراتژی درست می توان منافع سیاسی و اجتماعی برای جامعه مهاجر ایرانی و مهاجر آسیائی به دست آورد.

برای دوره بعد انتخابات بهتر است نمایندگان ایرانی تبار بخصوص از نسل جوان ما کاندید شوند و برای به دست آوردن کرسی پارلمانی تلاش کنند.

اگر کسان دلسوز و آگاه به سیاست و تشکیلات منسجم داشتیم بایستی برای این دوره جوانان مان را وارد صحنه می کردیم تا با تجربه اندوزی خود را برای دوره بعدی حاضر کنند. اگر نتوانیم به اتاوا نماینده بفرستیم بدون تردید در انجمن مدرسه (تراستی) و نماینده شهر می توانیم نمایندگان ایرانی داشته باشیم.


رقابت ایرانی ها و چینی ها


در دفتر دو نماینده برایان ویلفرت و لویی تملکوفسکی(Lui Temelkovski ) چینی تبارها هم، کارمند هستند و هم داوطلب که مسلما خود را از نظر تجربه سیاسی برای گرفتن نمایندگی آماده می کنند.

با نگاهی به مناطق ویلودیل، مارکهام و ریچموندهیل که چینی ها حضور فشرده ای دارند رقبای لیبرال ها از حزب محافظه کار چینی تبار هستند. هرچند ممکن است که این افراد به نمایندگی انتخاب نشوند ولی حضور پررنگ خود را به رخ بازیگران اصلی سیاست و تصمیم گیران پشت پرده سیاست خواهند کشید. اگر درست حرکت کنیم در دوره بعدی رقابت اصلی بین ایرانیها و چینی ها خواهد بود.


با گذشت زمان و استقرار مهاجران منجمله ایرانی ها و نسل جوان ما که با این سیستم بزرگ شده است، به طور طبیعی با توجه به خاستگاه اقتصادی و فکری خود به سمت احزاب لیبرال و یا محافظه کار خواهند گروید. بنابراین هر چه در تربیت کادرهای سیاسی جوان کوتاهی کنیم در حمایت یکپارچه جامعه از آنان در دوره بعد دچار مشکل خواهیم شد.

اگر امروز فکر چاره نباشیم باید تا سالها تماشاچی فوتبال سیاستمداران باشیم و در ۴۰ سال بعد هم در حال نامه نگاری به دولت وقت باشیم که جامعه ایرانی اینقدر به تولید ناخالص ملی کانادا کمک کرده است و در افزایش سرمایه گذاری در کانادا نقش داشته است، در زمینه علمی و دانشگاهی چنین و چنان کرده است، لطفا به ما لطف کنید و به پدران ومادران ما ویزای توریستی بدهید.

بد نیست بدانید که در دوران نخست وزیری پل مارتین (لیبرال ها)، اوجال دوسانج Ujjal Dosanjh وزیر دادگستری هندی تبار بود که از حزب ان دی پی به لیبرال ها گروید.

رحیم جعفر نماینده رنگین پوست اوگاندائی تبار عضو حزب محافظه کار از ادمونتون است.

حداقل چهار هندی لیبرال ـ ۳ مرد و یک زن ـ در اتاوا نماینده مجلس هستند و یکی از وزرای استان انتاریو نیز هندی تبار است. یک پاکستانی تبار (وجید خالد) نماینده می سی ساگاست که به محافظه کاران پیوسته و یک دکتر پاکستانی تبار که در مجلس انتاریو نماینده است.


بنابر این زمان تغییر رسیده است. یک مدل خوب ایرانیان کانادا برروی سیاست داخل ایران هم تاثیر مثبت خواهد گذاشت و روند دموکراسی وطنی را تسریع خواهد کرد.

جوانان ایرانی تبار که به سیاست علاقه دارند پا پیش بگذارند؛ ما با تجربه سیاسی و جامعه با حمایت مالی و معنوی از آنها پشتیبانی خواهیم کرد. درست عمل کنیم مطمئن باشید نخست وزیر برای دوره بعد با نمایندگان جامعه ایرانی هم در امور سیاسی مهم مشورت خواهد کرد.

البته یک شرط وجود دارد و آن شرط حمایت ما از حضور جوانان ایرانی ست، به دلیل اینکه آینده ازآن آنان است. آنان از آلودگی های سیاسی و قید وبندهای حزبی و تعاریف دگم سیاسی که از گذشته سیاسی ایران برای ما به ارث مانده است، به دورند و به خوبی به کار تیمی آشنا هستند و از مهمترین عامل مانع پیشرفت جامعه ایرانی ـ یعنی آنجا که همه می خواهند رئیس باشند ـ مبرا هستند و با کلمه نه هم به خوبی آشنایند.


با احترام به تمامی بزرگان جامعه ایرانی و هم نسلهای خودم و پوزش از فعالان اجتماعی، دلخوشی به وحدت نسل ما آب در هاون کوبیدن است. روی نسل جوان خود انرژی بگذاریم.


ایمیل نویسنده:

ssultanpour@yahoo.com