اگر رامنی، در زمانی که اکیداً به حمایت محافل پرواسرائیلی نیازمند است، از راه دراز حمله به ایران می گوید و ظاهراً به قول و قرارهای خود با لابی پرواسرائیلیپشت پا می زند، و نتانیاهو پس از انکار مکرر اثربخشی تحریمها سرانجام از این موضع عقب می نشیند و حتی کمی پس از آن برای تشدید تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران هلهله می کند، دلیل جز این نیست که آنان در تحریمها پیشرفت هدف و حصول به نتیجه ای را دیده اند که در زمانی آن را با توسل به }تهدید به{جنگ میسر می دیده اند. دلیل جز این نیست که آنها اثر تحریمها را دیده اند.

 

۱ تردیدی نیست که کشیده شدن تنشهای کنونی ای که در یک سوی آن ایران و در سوی دیگر آن امریکا و اسرائیل ایستاده اند، به یک اقدام نظامی علیه ایران و یا جنگ منتفی نیست. طریق عمل طرفین، که متأسفانه فاقد ابتکارات روشن و شجاعانه برای پرهیز از جنگ، حل و فصل مسائل فیمابین و تضمین صلح است، نمی تواند تا بی نهایت به همین روال تداوم داشته باشد و هرگاه در همین مسیر پیش رود، به مجرای نظامی و جنگی نیز کشیده خواهد شد.

با این حال آنچه در این موقعیت خطیر اهمیت مقدم را دارد، هشدار دادن نسبت به این خطر خانمانسوز نیست، بلکه ترسیم ابعاد واقعی خطر، جستجو و یافتن نشانه های پرهیز از جنگ و تدبیر ابتکارات ضامن صلح است. کمترین زیان ترسیم ابعاد غیرواقعی از خطر جنگ، مشغول داشتن غیرضرور اذهان به این خطر، تشویق محافل ذیربط و علاقه مند به دست زدن به نمایشهای هل من مبارزطلبانه و بنابراین محدود کردن توانها و نیروها برای اندیشیدن به طرق پرهیز از جنگ و تضمین صلح است.

۲ صاحبنظران انتخابات ریاست جمهوری امریکا تقریباً متفق القول اند که سرنوشت این انتخابات، حداقل در دورۀ پیش رو توسط وضع اقتصاد بحرانزده امریکا و توفیق کاندیداها در “فروش” راه حلهایشان برای مسائل اقتصادی گریبانگیر جامعۀ امریکا به این جامعه تعیین می گردد. با این حال همین صاحبنظران بر تأثیر قابل توجه مسائل سیاست خارجی امریکا در توازن نیرو میان کاندیداها نیز تأکید دارند و در مجموعه مسائل سیاست خارجی، موضوع برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی ایران و سیاست امریکا در قبال این پرونده را عامل مقدم در این تأثیر قابل توجه می دانند.

بر این زمینه اظهارات چندی پیش میت رامنی، کاندیدای ریاست جمهوری امریکا از حزب جمهوریخواه، دایر بر این که “تا حمله به ایران راه درازی در پیش است”، برای آن که کل نیروهای ایرانی – یعنی چه حاکمیت و پوزیسیون، و چه اپوزیسیون – به یک ارزیابی واقعی تر از خطر جنگ دست یابند، واجد اهمیت بسیار است. میت رامنی روز سه شنبه ۸ اکتبر در مصاحبه ای با سی. ان. ان. اظهار داشت که “بعید است حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران در آینده نزدیک اتفاق بیافتد”. او در بخش دیگری از این مصاحبه گفت: “بگذارید اذعان کنیم که قبل از حمله نظامی به ایران هنوز راهی طولانی در پیش است و امیدواریم که  هیچگاه حمله‌ای ضروری نباشد”. به نظر می رسد که این اظهارات توسط هیچ گروه از نیروهای نامبرده از توجه درخورشان برخوردار نشدند.

سخنان رامنی تنها یک روز پس از آن ابراز شدند که دیوید راسکوف، سردبیر نشریه “سیاست خارجی” (Foreign Policy) و از مقامات دولت کلینتون، اعلام کرد که “امریکا و اسرائیل اختلاف نظرهای خود را در مورد گزینه حمله نظامی به ایران کاهش داده‌اند”. تنها چند روز پیشتر از این هم نتاناهو از تهدیدات لجوجانه به حمله با ایران دست کشیده و بر تأثیر تحریمها بر ایران صحه گذاشته بود. با اعلام تشدید تحریمهای اتحادیۀ اروپا علیه ایران، باز همو از زمره نخستین کسانی بود که برای این اقدام هلهله کرد.

۳ تا پیش از اظهارات پیشگفته رامنی، برداشت رایج و تا حدودی ساده نگرانه از مواضع او این بود که او، در صورت احراز پست ریاست جمهوری امریکا، در سوق مناسبات با ایران به سوی خشونت و جنگ لحظه ای را از دست نخواهد داد. همچنین هل من مبارزطلبی نتانیاهو و تقلایش برای “تأثیری جنگ افروزانه” بر مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا، علیرغم بی التفاوتی اوباما نسبت به صحنه آرائی های او – که گاه در عرف دیپلماتیک بی سابقه بود، در بسیاری موارد جز به کشاندن دولت اوباما به جنگی پیش هنگام با ایران تعبیر نمی شدند. اکنون هم نتانیاهو و هم رامنی به گونه دیگری سخن می گویند و راسکوف نیز خبر از کاهش اختلاف امریکا و اسرائیل درمورد گزینه حمله نظامی به ایران می دهد.

به نظر می رسد این چرخشها، که چون نیک نظر کنیم واجد هیچ جنبه تازه ای نیستند، از نظر دولتمردان جمهوری اسلامی دور نمانده اند و از دیرباز هم دور نمانده بوده اند. پیچیده اندیشی بسیاری لازم نیست تا فهمید که امریکا در موقعیت یک اقدام نظامی علیه ایران نیست؛ خواه این امریکا، امریکای اوبامای دموکرات باشد، خواه امریکای رامنی جمهوریخواه. همچنین پیچیده بینی بسیاری لازم نیست تا دید که اسرائیل هم درموقعیت یک اقدام نظامی مستقل علیه ایران نیست؛ هر اسرائیلی که می خواهد باشد.

این سوی سکۀ سخنان رامنی و نتانیاهو و راسکوف از چشم بسیاری کسان به دور نمانده است. مهم اما دیدن آن سوی این سکه و خاصه دیدن آن سوی این سکه توسط دولتمردان جمهوری اسلامی ایران است. اگر رامنی، در زمانی که اکیداً به حمایت محافل پرواسرائیلی نیازمند است، از راه دراز حمله به ایران می گوید و ظاهراً به قول و قرارهای خود با “لابی پرواسرائیلی” پشت پا می زند، و نتانیاهو پس از انکار مکرر اثربخشی  تحریمها سرانجام از این موضع عقب می نشیند و حتی کمی پس از آن برای تشدید تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران هلهله می کند، دلیل جز این نیست که آنان در تحریمها پیشرفت هدف و حصول به نتیجه ای را دیده اند که در زمانی آن را با توسل به [تهدید به] جنگ میسر می دیده اند. دلیل جز این نیست که آنها اثر تحریمها را دیده اند.

حداقل هم اکنون در رده های میانی مقامات جمهوری اسلامی هستند کسانی که از “تحریم های فلج کننده نفت و بانک مرکزی از تیرماه گذشته” و این واقعیت که “… تحریمهای جدید اتحادیه اروپا، شرایط را سخت تر نیز خواهد کرد”، می نویسند (۱). شاید این واقعیتها موجبی شوند تا دولتمردان رده نخست جمهوری اسلامی نیز در صحه گذاشتن بر اثربخشی تحریمها چیزی هم از سخت سرترین مقامات اسرائیل بیاموزند.

ورود عامل سوم بە درون دو شیوە نگرش تاریخی

 

فرخ نعمت پور

در تاریخ فعالیت سیاسی در ایران راجع به نوع فعالیت در دوران مابین دو انقلاب یا مابین دو مقطع تغییر، دو نظر بطور عمده وجود دارد: ١ـ فعالیت سیاسی آرام و تدارکی و٢ـ فعالیت سیاسی پر شتاب و ناظر بر مرحله نهائی.

 دو شیوه  سنتی

در تاریخ فعالیت سیاسی در ایران راجع به نوع فعالیت در دوران مابین دو انقلاب یا مابین دو مقطع تغییر، دو نظر بطور عمده وجود دارد: ١ـ فعالیت سیاسی آرام و تدارکی و٢ـ فعالیت سیاسی پر شتاب و ناظر بر مرحله نهائی. در فرم نخست، فعالین سیاسی با اعتقاد بر این دیدگاه که انقلاب و یا تغییر وظیفه و کار مردم است و بنابراین تنها با حضور آنها می تواند میسر باشد، کار خود را صرفا تدارکاتی ارزیابی می کنند، و معمولا خود را برای یک دوره طولانی کار سیاسی آماده می کنند که در آن فعال سیاسی در اصل درگیر مرحله نبرد نهائی نیست. در فرم دوم وضعیت برعکس است، فعال سیاسی اگرچه حتی معتقد به این نیز باشد که تغییر کار مردم است، اما با فعالیت پر شتاب سیاسی خود که ناظر بر نبرد نهائی و قطعی است در اصل وظیفه توده ها را بر روی دوش خود می گذارد و در شکل و هیئت مردم ظاهر می شود. یک چنین فعال سیاسی در روش و فرم و محتوی جایگزین مردم می شود و بدین ترتیب در عمل سیاسی همیشه در فرم نبرد نهائی ظاهر می شود. کار آرام سیاسی در نظر چنین فعالی نمی تواند توجیه تئوریک داشته باشد.

 

نمونه ها

اگر بخواهیم در تاریخ سیاسی ایران نمونه های مشخص این دو گرایش را برشماریم، می توان مشخصا در مورد نمونه اول به حزب توده ایران اشاره کرد، و در مورد دوم به نمونه سازمان چریکهای فدائی خلق در زمان شاه و احزاب مسلح کردستان ایران در مرحله فعلی.

اگر در بعدی وسیعتر از جغرافیای سیاسی ایران به این دو نگرش نگاهی بیاندازیم، می بینیم که در بعضی کشورها نگاه نخست جواب داده است و در بعضی دیگر نگاه دوم. مثلا در روسیه قبل از انقلاب اکتبر نگاه اول جواب داد، و در کوبای دهه پنجاه قرن بیستم، نگاه دوم. و مشخصا آنچه که تا حالا در مورد ایران صادق بوده است، تسلط نگاه اول یا همانا نگاه آرام و تدارکاتی بوده است. در انقلاب بهمن نیروهایی به صدارت انقلاب رسیدند که هیچگاه از فرم پر شتاب فعالیت سیاسی استفاده نکردند. 

مورد سوم

اما سئوال این است آیا می شود هنوز هم گفت که در عرصه فعالیت سیاسی ما کماکان تنها با این دو نگرش مواجه هستیم؟

از دهه نود میلادی به این سو، با سرعت گیری بیشتر روندهای جهانی شدن، گسترش و تعمیق بیشتر ارتباطات دیجیتالی و برجسته شدن نقش بیشتر کشورهای پر قدرت جهانی در اعمال قدرت سیاسی و نظامی، به دو عرصه سنتا موجود عامل دیگری اضافه شده است که نقش تاریخی این دو عنصر را به چالش کشیده است. دیگر در جهان ما نمی شود تنها از این سخن گفت که کار سیاسی آرام یا پر شتاب است که می تواند روندهای تغییر را شکل و فرم دهد، بلکه در کنار آن یک عامل دیگر وجود دارد که به علت تعمیق روندهای جهانی شدن هر روز بیشتر از روز پیش به موقعیت نسبتا برتر پیش رانده می شود.

البته نباید دچار این خطای فاحش شد که در این تصویر نوین، تنها این عامل نو را دید، بلکه باید از همزیستی سه عامل در کنار هم سخن گفت که گاها هر سه آنها می توانند در یک کشور وجود داشته باشند و یا اینکه یکی از دو عامل سنتی بهمراه عامل نوین.

چنین شاخص نوینی بنابراین فعالین سیاسی را می طلبد که به اندازه و یا شاید حتی بیشتر از تمرکز بر عامل داخلی، به تمرکز و تحلیل روندهای جهانی بنشینند و امکانات تغییر را بیشتر از این زاویه  به ارزیابی بنشینند.

 

یک اشکال

اما این امکان و ارزیابی جدید اشکالش این است که”تغییر” بر خلاف سابق دیگر به عنوان پدیده ای که می تواند در دسترس نیروهای داخلی باشد، در دسترس نیست و فعال سیاسی خود را بیشتر نه یک عامل فعال، بلکه در بهترین حالت یک همراه فعال می بیند. چنین تحولی در شیوه “تغییر” انقلابیون و یا فعالین سیاسی عصر ما را بیشتر به خود تطبیق دهندگان با دنیای گلوبالیزه شبیه ساخته است تا با خود تطبیق دهندگان با اراده خود.

 

نتیجه

اما علیرغم تمامی آسیب شناسی ها، باید به تحول عصر اعتراف کرد و سعی کرد که نگرشهای سنتی را با عامل نوین درهم آمیخت و نتیجه آنها را که سنتزی مدرن خواهد بود در عمل بکار بست. و شاید مشخصا در مورد ایران می توان گفت که روند تحول در آن از طریق سنتز دو عامل “کار تدارکاتی آرام و تاثیر گذاری سیاسی جهان گلوبال” به پیش خواهد رفت. روند تحولی که در آن نه در عرصه داخلی و نه در عرصه خارجی، نشانی از نظامی گری نخواهد بود.