این هفته چه فیلمی ببینیم؟

“Rise of the Planet of the Apes”  فیلمی است علمی- تخیلی و بسیار بسیار سرگرم کننده. شاید حتی چند سال دیگر بشود کلمه تخیلی هم از جلویش برداشت چرا که منطقی که داستان فیلم دارد کاملا می تواند متقاعدمان کند که سناریوی پیشنهادی فیلم تصوری  ناممکن نیست.

ویل مهندس ژنتیکی در کمپانی بیوتکنولوژی است که روی پیدا کردن درمانی برای بیماری آلزایمر تحقیق می کند. این تحقیق علاوه بر پژوهش علمی، برای ویل جنبه شخصی هم دارد چرا که پدرش به آلزایمر مبتلاست و ویل مصر است که درمانی بیابد. او و تیمش سرمی درست می کنند که توانایی بازساخت سلول های مرده مغز را دارد. وقتی دارو را روی چند شامپانزه امتحان می کنند، دارو روی یکی از آنها جواب می دهد به حدی که هوشی برابر هوش انسان پیدا می کند ولی روزی شامپانزه دیوانه می شود و به همه حمله می برد و کمپانی که باور دارد رفتار شامپازه به دلیل عوارض جانبی داروست، به ویل دستور می دهد که تمام شامپانزه ها را از بین ببرد و تحقیقاتش را متوقف کند.

پوستر فیلم

ولی تیم متوجه می شود که دلیل رفتار شامپانزه این بوده که بچه ای به دنیا آورده و فقط سعی داشته بچه اش را حمایت کند. ویل پنهانی بچه شامپانزه را به خانه می برد و پدرش اسم او را سزار می گذارد . ویل بدون اطلاع بقیه تیمش به تحقیقاتش ادامه می دهد با این تفاوت که حالا دارو را همزمان روی پدرش و سزار امتحان می کند. اثرات دارو اعجاب انگیز است. نه تنها مغز را ترمیم بلکه تقویت هم می کند. سزار که هوش غنی شده مادرش را به ارث برده، با تزریق دارو حتی زودتر از  بچه یک انسان به رشد مغزی می رسد و کاملا قادر است با زبان اشاره با بقیه ارتباط برقرار کند و خود را عضوی از خانواده می داند. تا این که یک روز که ویل او را به جنگل برده بود، سزار با دیدن خانواده ای و سگشان، متوجه تفاوت بین خودش و ویل می شود و می پرسد که آیا او هم یک حیوان خانگی محسوب می شود؟ ویل برایش توضیح می دهد  که دلیل هوش و فهم بالای او این است که وقتی در رحم مادرش بوده، دارویی که به مادرش داده شده او را تغییر داده. حالا سزار موجودی ست بسیار باهوش تر از هم نوعانش، که جایی هم در دنیای انسان ها ندارد.

چند روز بعد، سزار در دفاع از پدر ویل که دوباره آلزایمر به سراغش آمده، همسایه ای را زخمی می کند و همین باعث می شود که اداره کنترل حیوانات او را از ویل بگیرد و به محل نگهداری دیگر شامپانزه ها و گوریل های وحشی ببرد و داستان از آن جا شروع می شود. هوش فوق العاده سزار از او رهبری می سازد که بقیه هم نوعانش را آموزش دهد تا از اسارت انسان ها فرار کنند و برای ما هم ماجرایی هیجان انگیز درست کند. همان طور که گفتم فیلم واقعا سرگرم کننده ای است و یکی از فاکتورهایی که آن را زیبا و قابل باور می سازد، جلوه های ویژه بی نظیر آن است.  باور این که این شامپانزه ها هنر جادوگران نرم افزار هستند و واقعی نیستند، بسیار مشکل است. تماشای شامپانزه ها و پروسه تغییر ژنتیکی شان در فیلم، مثل این است که  روند تکامل را می بینیم و شاهدیم که دخالت انسان در تمام چیزهایی که قرار نیست تحت کنترل باشند، می تواند چه فاجعه ای به بار بیاورد.

یادتان باشد که اگر فیلم را دیدید و اگر روزی گذرتان به سانفرانسیسکو و پل گلدن گیتش افتاد، امکان ندارد که از روی آن پل بگذرید و یک نیم نگاهی به بالا نکنید تا مطمئن شوید گروهی شامپانزه وحشی کمین نکرده و قصد جانتان را نکرده اند .

با دیدن این جور فیلم ها شاید فکر کنیم کاش می شد جلوی پیشرفت علم را در بعضی زمینه ها گرفت و کاش می شد نخواهیم همه چیز را با علم تغییر دهیم و تحت کنترل بگیریم. ولی مسئله این است که علم، سیری ناپذیر است و نمی شود جلویش را گرفت. این واقعیت نفرین است یا نعمت ؟… آینده نشان خواهد داد …

https://www.youtube.com/watch?v=T3tidwW1gGM

*مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.