شماره ۱۲۰۰ ـ پنجشنبه ۲۳ اکتبر ۲۰۰۸

فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ
اشاره:
بعضی انسان‌ها دارای این توانائی هستند که فارغ از گرایش‌ها و وابستگی‌های حزبی و ایدئولوژیک خود، بازتاب دهنده روح زمان باشند. در آلمان، “هاینر گایسلر” عضو برجسته حزب دموکرات مسیحی، از شاخص‌ترین این انسان‌ها است. حزب محافظه کار دموکرات مسیحی آلمان تاکنون از تحکیم لیبرالیسم دفاع کرده است. اما هاینر گایسلر، به رغم جایگاه ویژه خود در سطح رهبری این حزب، همواره دیدگاه‌هائی را تبلیغ کرده است که بر عدالت اجتماعی و انسانگرائی تکیه دارند. به همین جهت، بسیاری از این که او طی دهها سال در حزب دموکرات مسیحی مانده است، تعجب می‌کنند و معتقدند که نظرات او، به جناح چپ حزب سوسیال‌ دموکرات نزدیک‌تر است. از همین رو است که او را شاخص گرایش چپ در یک حزب محافظه کار می‌شناسند.

مسئله بحران مالی جهانی، اکنون، تقریبا هر روز موضوع بحث رسانه‌های آلمانی است. تقریبا شبی نیست که در میزگردهای تلویزیونی این موضوع به چالش کشیده نشود. در بسیاری از این میزگردها، هاینر گایسلر، دبیرکل پیشین حزب دموکرات مسیحی و وزیر پیشین بهداشت، جوانان و خانواده آلمان، حضور دارد. او، همواره از ایجاد نهادی بین ‌المللی برای کنترل عملیات بانک‌ها و بورس‌ها دفاع می‌کند.

سیاستمدار ۷۸ ساله آلمان که قبلا شعار “آزادی به جای سوسیالیسم” را سرلوحه فعالیت‌های انتخاباتی خود قرار می‌داد، اخیرا در گفت‌و‌گوئی با روزنامه “فرانکفورتر آلگماینه” با قاطعیت اعلام کرد که عصر کاپیتالیسم به پایان رسیده است. وی گفت که شعار ما باید اکنون چنین باشد: ” همبستگی و مسئولیت به جای کاپیتالیسم”.

برگردان بخشی از این گفت‌وگوی بلند را، که به بحران مالی جهانی مربوط می‌شود، در اینجا می‌خوانید:

فرانکفورتر آلگماینه: آقای گایسلر! ابعاد بحران مالی جهانی، نه تنها دامن اقتصاد را گرفت، بلکه به سردی جهان سیاست را نیز به کام کشید. آیا کاپیتالیسم به پایان خود رسیده است؟

هاینر گایسلر
هاینر گایسلر: کاپیتالیسم به عنوان ایدئولوژی اقتصادی، بی تردید به پایان خود رسیده است. اگر ما باز هم به کاپیتالیسم بچسبیم، بحران‌هائی مثل بحران امروز، اجتناب ناپذیر خواهند بود و بازهم تکرار خواهند شد.

شما زمانی گفتید که کاپیتالیسم همانقدر غلط است که کمونیسم. ما خیلی منتظر مکانیسم خوددرمانی بازارها ماندیم؟

– من اینطور فکر می‌کنم. در میان دانشمندان علم اقتصاد و بخش مهمی از افکار عمومی آلمان، پس از سقوط اقتصاد برنامه ریزی شده اروپای شرقی، این اعتقاد وجود داشت که اگر افسار بازار رها شود، بشریت نجات خواهد یافت. تصور می شد که با شکست کمونیسم، کاپیتالیسم پیروز شده است. اما این یک خطای تاریخی و به لحاظ اقتصادی غلط است. با این همه، چنین اعتقادی یک دهه بر علم اقتصاد و سیاست حاکم بود. “نیکلاس لوهمن” آن زمان حق داشت که بگوید سوسیالیسم حداکثر زودتر از کاپیتالیسم شکست خورده است. راه درست، راه میانه است: اقتصاد بازار جامعه گرا**. اما عوضی گرفتن این سیستم با کاپیتالیسم نتایج وخیمی در پی خواهد داشت.

سیاست برای بازگردان اعتماد، احتمالا فراتر از بسته نجاتی که عرضه کرده است، چه راهی دارد؟

ـ مسئله اصلی اصلا دیده نمی‌شود. بازار نیاز به یک نظم تازه دارد. قبلا بانک‌ها و بیمه‌ها برای این حضور داشتند که از طریق تامین اعتبارات، سرمایه‌گذاری را ممکن سازند. یعنی زمینه کاپیتالیسم را فراهم کنند. امروز این مکانیسم کاملا دگرگون شده است. بازارهای سرمایه حرف خودشان را به اقتصاد رئالیستی دیکته می‌کنند. در سال‌های گذشته، این صاحبان سرمایه بودند که تعیین می‌کردند امور یک شرکت، به لحاظ اقتصادی چگونه باید تنظیم شود. آن‌ها، درباره محل استقرار شرکت‌ها تصمیم گرفتند تا همواره سود بیشتری به جیب بزنند، در حالی که به لحاظ اقتصادی این اصلا ضرورتی نداشت. جلوی این دیکته کردن سرمایه بر اقتصاد رئالیستی باید گرفته شود.

به طور مشخص چگونه؟

– تدابیر گوناگونی باید اتخاذ شود. ما به یک “مرکز کنترل بازار مالی” نیاز داریم، که طرح‌های مالی را با روشی استاندارد کنترل کند و بعد اجازه عرضه آن‌ها را به بازار بدهد، تا مانع از رشد وحشی و کنترل نشده این رشته شود. در مرحله دوم، وضع مالیات انتقال پول (ابتدا در اتحادیه اروپا) ضروری است، تا بورس‌بازی‌ها را محدود کند و جهت گیری کوتاه مدت را در بازارهای مالی تغییر دهد. در مرحله سوم، پرداخت حقوق به روسای بانک‌ها باید مشروط به آن باشد که آنان هدف‌های درازمدت موسسات خود را دنبال کنند، نه این که با دریافت سهام موسسات به عنوان بخشی از حقوق، خود وارد بورس بازی شوند. علاوه بر این، ضمن اصلاح حقوق روسای بانک‌ها، باید شوراهای بازرسی بانک‌ها بهبود یابند، زیرا در این صورت، بانکی مثل آی کی بی آلمان ورشکست نمی شد. راه‌های فرارمالیاتی اروپا باید بسته شوند و کشورهائی که این امکان را فراهم می‌آورند (مثل سوئیس، لوکزامبورگ و اتریش) باید از طریق تحریم وادار به همکاری شوند. همچنین باید بانک ها با سرمایه خودشان صندوقی برای بحران تشکیل دهند. این درست نیست که زیان بورس‌بازی‌های بانک‌ها را مالیات دهندگان بپردازند. در کنار همه این‌ها، ما نیاز به یک مرکز جهانی برای ثبت وام‌های پرداختی داریم. ضمنا، تنها باید کسانی در مجامع عمومی سهامداران شرکت‌ها حق رای داشته باشند که به صورت میان مدت یا درازمدت سرمایه گذاری می‌کنند.

آیا شما استفاده از شعار “آزادی به جای سوسیالیسم” را برای مبارزات انتخاباتی آینده هم به اتحادیه احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی توصیه می‌کنید؟

– زمانی که من دبیرکل بودم، ما با شعار “آزادی به جای سوسیالیسم” انتخابات را بردیم. اما چنین شعاری باید پایه داشته باشد. امروز مردم بیشتر می‌گویند که از آزادی به معنای بازار آزاد به ستوه آمده اند. امروز دیگر این آزادی نیست که به خطر افتاده، بلکه “همبستگی” است که تهدید می‌شود. پس “همبستگی و مسئولیت به جای کاپیتالیسم” شعار بهتری خواهد بود. یا “آینده را با یک بازار آزاد جامعه گرا تضمین کنیم”. این شعارها می‌توانند مرزهای ما را با سایر احزاب کاملا مشخص کنند.
…………………..

Heiner Geißler*

** برای اصطلاح Soziale Marktwirtschaft هنوز در زبان فارسی معادل دقیقی پیشنهاد نشده است. من، آن را “بازار آزاد جامعه‌گرا” ترجمه کرده‌ام. تفاوت چنین سیستمی با کاپیتالیسم، در آنجا است که این سیستم تنها سود را محور قرار نمی‌دهد، بلکه به منافع درازمدت جامعه نیز نظر دارد و می فهمد که بدون در نظر گرفتن این امر، سودش، هرچند کلان، اما در درازمدت پایدار نخواهد بود، زیرا جامعه به فقرکشیده شده، توان خرید خود را از دست می‌دهد. تا دهه نود قرن بیستم، چنین سیستمی در نظام‌های سوسیال دموکرات هنوز عمل می‌کرد، اما پس از فروپاشی اتحاد شوروی، سرمایه بر سرنوشت بازار حاکم شد. اکنون، این تنها در سوئد است که می‌توان ته مانده‌های بازار آزاد جامعه گرا را دید.