شماره ۱۲۰۲ ـ پنجشنبه ۶ نوامبر ۲۰۰۸
زمین لرزه مالی ـ اقتصادی که در اثر تراکم وام های غیرقابل وصول رهنی از ایالات متحده آمریکا آغاز و لرزه و پس لرزه های آن به کشورهای اروپایی، آسیایی و حتی خاورمیانه و آفریقا نیز کشیده شده، پدیده ای اگر نه بی نظیر، دست کم، کم نظیر را به نمایش گذاشت. شاید برای نخستین بار، کشورهای قدرتمندی که در عرصه اقتصادی رقیب یکدیگرند و سایه هم را با تیر می زنند، به جای آنکه از فرصت پیش آمده برای توی سر یکدیگر زدن و کوشش برای از پا درآوردن حریف استفاده کنند، با درک درست و مدبرانه از واقعیت مالی ـ اقتصادی به وجود آمده و این که در اقتصاد به راستی جهانی شده همه سرنشینان یک کشتی اند و باید از غرق آن در توفان بحران نزدیک به فاجعه جلوگیری کنند، همداستان شدند و نیروهای خود را روی هم گذاشتند تا بر این بحران غلبه کنند. این که در این راه تا چه حد موفق شوند، باید منتظر ماند و دید، اما بدون تردید می توان گفت که در این راهبرد، خرد عنصر غالب بوده است.

شوربختانه، در مورد راهبرد و عملکرد نظام ولایت مطلقه فقیه نمی توان همین را گفت. با این که در مواردی سخنان معقولی گفته شد و هشدارهایی داده شد، اما جای عنصر خرد، همچنان که در اکثر موارد سه دهه گذشته، خالی بود. نمونه هایی از این واکنش های دور از خرد را تاثیرگذارترین مقامات نظام نشان دادند. از جمله رهبر معظم، حکیم و فرزانه انقلاب گفت: “. . . اکنون دیگر نامی از مکتب مارکسیسم نمانده است و مکتب لیبرال دموکراسی نیز با همه هیمنه ی سیاسی، اقتصادی و نظامی خود، در مقابل جهانیان به زمین خورده است . . . انقلاب اسلامی دو مدعی بزرگ ایدئولوژیک داشت که یکی از آنها مارکسیسم و دیگری لیبرال دمکراسی غرب بود که براساس اندیشه ها و افکار خود برای مسائل دنیا برنامه ریزی می کردند. با فروپاشی مارکسیسم، مکتب لیبرال دمکراسی غرب دچار وسوسه سلطه تک قطبی بر جهان و پیشبرد سیاست های خود بدون وجود رقیب شد و همه دنیا را در اختیار خود می پنداشت . . . امروز حباب کاذب پول در دنیای غرب شکسته شده و فریادهای آن به آسمان بلند شده و خود آنها می گویند دوران حاکمیت مطلق آمریکا به پایان رسیده است”!

آقای محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری منتخب شورای نگهبان منصوب ولایت مطلقه فقیه نیز کم و بیش همان حرفها را تکرار می کند: “بدون تردید جهان در حال گذار به شرایط جدیدی است چرا که نمادهای شاخص دوران گذشته که اندیشه مارکسیستی و لیبرالیستی بود و از آن به عنوان پایان تاریخ نام برده می شد، به پایان راه خود رسیده اند . .. جهانیان مرگ مارکسیسم را مشاهده کرده اند و امروز نیز به لطف خدا اضمحلال لیبرالیسم را شاهد هستیم. . . امروز ماموریت ما جهانی است و معتقدیم کسانی جز اندیشمندان و علمای ایران اسلامی نمی توانند نقش محوری در هدایت بشریت به راه درست ایفا کنند. . . باید برای رفع مشکلات اساسی دنیا به دنبال حل ریشه ای مسایل باشیم که یکی از آنها اندیشه استکباری است که باید تلاش کنیم آن را با اندیشه الهی جایگزین کنیم و این ماموریت امروز ماست”!

احمد جنتی رئیس شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران نیز بر همان طبل رهبر معظم و رئیس جمهوری کوفت: “همانطور که آمریکایی ها از بروز مشکلات در ایران خوشحال می شوند، خوشحالیم که اقتصاد آمریکا دچار آشفتگی شده و مشکلات آنها به اروپا نیز سرایت کرده است و نتیجه اعمال زشت خود را می بینند و خداوند آنها را گوشمالی می دهد”!

و سرانجام رئیس مجلس شورای اسلامی نیز همان ساز را نواخت: “از نظر ما مقدار زیادی از اشتباهات آمریکا در سالهای اخیر عامل اصلی (بحران) بوده و کشورهای دیگر نباید تاوان آن را بپردازند”!

تنها آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که، در مقایسه با دیگر سران نظام، مقداری معقول تر صحبت کرد. او گفت: “مواظب باشند که آثار سونامی اقتصادی درست اداره شود و آنجا که دستمان می رسد نگذاریم مسایل ناجوری پیش بیاید . . . اولین موجی که از بحران به ما رسیده، ارزانی نفت است. نفت برنت از ۱۴۷ دلار به قیمت ۶۴ دلار رسیده است و این خسارت بزرگی است . . . این طور نباشد که کسانی پیدا شوند و بگویند این بحران اقتصادی معجزه است و تنبیه غرب است. ممکن است آنها تنبیه شوند، اما آثار این بحران برای همه سنگین است.”

با فروکش کردن تدریجی شعف و شادی ناشی از “زمین خوردن لیبرال دمکراسی” و “اضمحلال لیبرالیسم”، شاید هم در اثر توصیه و هشدار عاقل ترها، نظام ولایت مطلقه فقیه کمی خود را جمع و جور کرد و همایشی برای بررسی تاثیر بحران جهانی بر اقتصاد ایران برگزار کرد.

به گزارش بنگاه سخن پراکنی بی بی سی در روز شنبه دوم نوامبر، در همایشی که در زمینه بحران مالی جهانی و تاثیر آن بر اقتصاد ایران برگزار شد، مقامات دولتی از کاهش قیمت نفت و پیامدهای آن بر بودجه و بخش تولید ابراز نگرانی کردند. هدف از این همایش که “بحران مالی جهانی، چالش ها و فرصت ها” نامیده شد، بررسی اثرات بحران مالی بین المللی بر اقتصاد ایران بود.

در این همایش، شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد در اظهارنظری نبوغ آمیز، چشم بسته غیب گفت:”در صورت تداوم کاهش قیمت جهانی نفت، عواید حاصل از صادرات نفت ایران کاهش می یابد”! وزیر اقتصاد، ظاهرا برای این که از شگفت زدگی حاضران در همایش از این غیب گویی خود بکاهد، با شکسته نفسی ادامه داد: “اندازه این اثر بستگی به کاهش میزان قیمت نفت دارد و در حال حاضر نمی توان در مورد اندازه تاثیر آن بر بودجه عمومی دولت اظهارنظر کرد”!

پیشنهاد می شود که هیئت محترم دولت برای این وزیر نابغه و متصل به عالم غیب اسفند دود کنند که چشم نخورد و بویژه در اوضاع و احوال کنونی جهان ـ که اقتصاد دنیا بیش از تخصص به نبوغ برای سر و سامان یابی نیاز دارد ـ چهار چشمی مراقب باشند که استکبار جهانی و “لیبرالیسم در حال اضمحلال” ایشان را ندزدند!

در این همایش، حمید پورمحمدی، معاون وزیر اقتصاد نیز پا جای پای رئیس خود گذاشت و گفت: “از آنجا که صادرات نفت یکی از مهمترین منابع درآمدی ایران است، در این حوزه با رکود مواجه خواهیم شد”!

حتما می پرسید در برابر این اظهارنظرهای نبوغ آمیز چه راهکارهایی برای رویارویی با مشکلاتی که در پیش است پیشنهاد شده؟

تا آنجا که گزارش بی بی سی از همایش نشان می دهد، تنها مورد گفته علی آقا محمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است: “. . . دولت باید در اقدامی ضربتی به شدت از حجم هزینه های خود بکاهد” و اشکال این گفته هم این است که گفتنش به مراتب ساده تر از انجام آن است!

***

با آن که به قول آقای احمدی نژاد “بدخواهان” از هیچ فرصتی برای “سیاه نمایی” و نادیده گرفتن خدمات گرانبهای دولت خدمتگزار، مهرورز، عدالت گستر و پاک کردار چشم پوشی نمی کنند و هر روز به بهانه های واهی چون دکترای جعلی وزیر کشور و یا تقلب به قول کیهان شریعتمداری “مشمئزکننده” مدیرکل دفتر دولت در مجلس و . . . چوب لای چرخ آن می گذارند، اما نباید پنداشت که آقای احمدی نژاد دست روی دست گذاشته و برای سالهای آینده هم مانند سال های گذشته و زمان حاضر هیچ برنامه تدوین شده ای ندارد!

یکی از این “بدخواهان” روزنامه “اعتماد” است که به خاطر خرده حسابهای رئیس و صاحب کار آن، شیخ مهدی کروبی، که سه سال و نیم پیش در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به گفته خودش پس از چند ساعت خوابیدن دید که چند میلیون رای اش به نفع آقای احمدی نژاد جابحا شده، اکنون فرصت را برای تسویه حساب غنیمت شمرده است. بنابر گزارش مشروح روز شنبه ۱۱ آبان ماه روزنامه “اعتماد”: “معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری”، با همکاری موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی در حال تبیین “برنامه پنجم توسعه براساس نگرش اسلام” به مدیران و کارشناسان سازمان سابق مدیریت و برنامه ریزی (که سال گذشته آقای احمدی نژاد آن را بست و درش را گل گرفت!) هستند. دولت بنا دارد برنامه پنجم کشور را که از سال ۱۳۸۹ آغاز می شود، براساس الگوی اسلامی تدوین کند. به این منظور، قراردادی با یکی از موسسه های وابسته به حوزه های علمیه کشور منعقد شده تا کارشناسان سازمان ضمن آشنایی با الگوی توسعه اسلامی، بتوانند برنامه پنجم را به گونه ای تدوین کنند که در آن از به کارگیری الگوها و دستورالعمل های غربی پرهیز شود. در اولین جلسه آموزشی کارشناسان و مدیران سازمان مدیریت که پنجم آبان ماه برگزار شد، عبدالمجید واسطی، مدرس حوزه علمیه یافته های پژوهشی موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی را برای حاضران ارائه کرد تا این یافته ها، نقشه راه سازمان در تدوین برنامه پنجم توسعه کشور باشد. “برنامه پنجم توسعه کشوری براساس نگرش اسلام” دارای هفت راهبرد توسعه است که در کنار آن به مدل توسعه، مرکز ثقل این مدل و نقطه شروع هم اشاره شده است. اصلاح عنوان “توسعه” اولین درخواست است که توصیه شده به جای آن واژه “تعالی” به کار برده شود. مورد دیگر تبیین هویت توسعه (تعالی) با دیدگاه اسلام است. در این پروژه “ایجاد فرآیندهای شبکه سیستم های زندگی به طوری که برآیند جریان سیستم ها، تولید انبوه و مستمر رفتار شبکه یی در طول زندگی باشد” به عنوان تعریف توسعه (تعالی) پیشنهاد شده است. این تعریف پس از بررسی آرای اندیشمندان و بزرگانی چون پارسونز، روستو، شومپیتر، تودارو، آمارتیاسن، حسین عظیمی، غلامعباس توسلی (ظاهرا نام های رهبر معظم و آقای احمدی نژاد از قلم افتاده اند!) و . . . کشف شده است. رفتارهای شبکه یی رفتارهایی هستند که موجب ارتقاء کیفیت زندگی می شوند.

برخی پیشنهادها در پیش نویس برنامه توسعه (تعالی) اسلامی عبارتند از:

ـ تبدیل برنامه توسعه به برنامه تعالی.

ـ ارتباط با خدا و لمس و احساس ماورای شبکه هستی.

ـ تغییر بازه زمانی برنامه از ۵ سال به ۷ سال. در توجیه افزایش دوره زمانی برنامه از پنج به هفت سال از داستان حضرت یوسف بهره برده شده است. تعبیر خواب از سوی حضرت یوسف و پیشگویی وقوع رونق و قحطی در دو دوره ۷ ساله یکی از علل ارائه چنین پیشنهادی است.

ـ ترویج ازدواج موقت به عنوان یک ارزش.

ـ آموزش جنسی به منظور تخلیه هیجانات.

ـ آموزش مهارت غذا خوردن از جمله چگونگی جویدن غذا.

ـ کاهش وعده غذایی از سه به دو وعده.

ـ جایگزینی نان جو به جای نان گندم.

ـ تولید نوشابه طهور (سلامت) با استفاده از دستور امام رضا (ع).

ـ الگوی خواب نیز تغییر و الگوی پیشنهادی برنامه باید اشاعه شود.

برنامه پیشنهاد داده است الگوی خواب بعد از غروب و بیداری قبل از طلوع ترویج شود”!

آنچه که خواندید نقل خلاصه ای از گزارش روزنامه “اعتماد” است. دیرباوران می توانند به آرشیو روز ۱۱ آبان ماه تارنمای روزنامه مراجعه کنند.

***

آقای توماس فریدمن، روزنامه نگار سرشناس آمریکایی، در مقاله ای که اخیرا در روزنامه اینترنشنال هرالد تریبیون منتشر شده، نظری کاملا وارونه ی نظر رهبر معظم و آقای احمدی نژاد ـ که می گویند لیبرالیسم در حال اضمحلال است ـ ارائه کرده است. او می گوید که با بحران مالی ـ اقتصادی فعلی، فاتحه نظام ولایت مطلقه فقیه خوانده است!

آقای فریدمن می گوید: “سقوط قیمت های جهانی نفت در اوایل دهه ی ۱۹۹۰ بود که موجب سقوط شوروی شد و ایران امروز بسیار شبیه شوروی به نظرم می رسد”.

آقای فریدمن می افزاید: “بالا بودن قیمت نفت به مدت طولانی و به دنبال آن سقوط شدید آن بود که اتحاد جماهیر شوروی را به هلاکت رساند. افزایش شدید قیمت نفت در دهه ی ۱۹۷۰ کرملین را فریب داد تا پرداخت یارانه ها را در سطحی وسیع تر گسترش دهد و به افغانستان حمله کند و سپس سقوط قیمت ها در دهه ۱۹۸۰ موجب شد آن امپراتوری گسترش یافته سقوط کند.”

توماس فریدمن برای تایید نظریه خود از رژیم پیشین ایران نیز یاد می کند: “اتفاقا این دقیقا همان چیزی بود که بر سر شاه ایران نیز آمد: ۱ـ افزایش ناگهانی قیمت نفت. ۲ـ توهم در داشتن عظمت و شکوه ۳ـ کاهش ناگهانی قیمت نفت ۴ـ سقوط ناراحت کننده ۵ـ کار شما تمام است”!

با وجود شباهت هایی که توماس فریدمن برشمرده، من زیاد با نظریه او بویژه بخش پایانی آن: “کار شما تمام است” موافق نیستم. این اختلاف نظر شاید ناشی از آن باشد که آقای فریدمن به خوبی جامعه ایران و بویژه آخوندها را ـ که مانند گربه مرتضی علی هر جور بالایشان بیندازی چهار دست و پا پایین می آیند ـ نمی شناسد. نگاهی به پیشینه ی سه دهه ای حکومت آخوندی نظر مرا تایید می کند. اینان با نفت بشکه ای ۱۰ دلار نیز دوام آورده اند. سابقه ۴۰ میلیارد دلار بدهی خارجی نیز داشته اند. فردا نیز اگر لازم باشد شیر واردات حاصل از دلارهای نفتی را می بندند و از آن هم بیشتر، اگر نیاز باشد زمین و هوا و آب و خاک ایران را نیز به توبره می کشند و می فروشند تا به حکومت خود ـ یا آنچه که نامش را حکومت کردن می گذارند ـ ادامه دهند. ابدا هم برایشان وضعیت مالی، شغلی و رفاه مردم مطرح نیست!

به نظر من، تنها عاملی که می تواند و باید شر این بختک افتاده به جان ایران را کم کند مردم اند. دریغ و افسوس که جای این عامل در عرصه سیاسی ـ اجتماعی ایران خالی است و “مردم همیشه در صحنه” غایبان بزرگ صحنه اند. این غیبت تا حدی پررنگ است که حتی می توان آن را به موافقت ـ دست کم ضمنی ـ مردم با نظام تعبیر کرد و آنان را به نوعی همدست و همیار نظام پنداشت. بهانه هایی هم که در مورد شدت سرکوب یا دنبال نان و تامین معاش دویدن مردم عنوان می شوند ابلهانه و عذر بدتر از گناه اند. تاریخ نشان نمی دهد که هیچ حکومتی، هر قدر هم بیرحم در سرکوبگری، توانسته باشد در برابر امواج یکپارچه مردم به جان آمده از ظلم و زور دوام آورد. دنبال نان و تامین معاش دویدن هم به این می ماند که خانه ای در شعله های آتش بسوزد و ساکنان آن به بهانه این که باید به خرید بروند یا غذا درست کنند یا سبزی پاک کنند، از مشارکت در تلاش برای خاموش کردن آتش خودداری ورزند و بگذارند خانه بسوزد و خاکستر شود!

تا مردم به این آگاهی و باور نرسیده اند که حکومت آخوندی برای میهنشان نه تنها زیانبار بلکه ویرانگر و نابودکننده است، قیمت نفت بالا باشد یا پایین، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. به عکس، آنگاه که مردم در مورد زیانباری و نابودگری حکومت آخوندی به همرایی و همدلی برسند، پایان عمر آن فرا می رسد و می توان خطاب به ولی فقیه و گماشتگانش گفت:”کار شما تمام است”!




shahbaznakhai@live.ca