شماره ۱۲۰۵ ـ پنجشنبه ۲۷ نوامبر ۲۰۰۸
در دوران کودکی ما، در کتاب درسی سال دوم یا سوم ابتدایی، داستان آموزنده و با نتیجه گیری اخلاقی بود به نام”چوپان دروغگو”. داستان چنین بود که در دهکده ای که مردم آن از کشاورزی و دامداری روزگار می گذراندند، چوپانی بود که گوسفندان اهالی ده را برای چرا به صحرا می برد. این چوپان عادت بدی داشت که گاه و بیگاه هنگام چرای گوسفندان در صحرا فریاد آی گرگ! آی گرگ برمی آورد و هنگامی که اهالی ده سراسیمه خود را به صحرا می رساندند قاه قاه می خندید و معلوم می شد که دروغ گفته است!
داستان کتاب درسی البته توضیح نمی داد که دلیل این رفتار چوپان چه بوده است. آیا به قول عوام مرض داشته؟! آیا از بیماری توهم یا روان نژندی رنج می برده و یا مبتلا به بیماری خودشیفتگی بوده و نیاز به جلب توجه دیگران داشته است؟!
حکایت کتاب درسی تنها به این بسنده می کرد که چنین نتیجه گیری کند که پس از چند بار که آی گرگ! آی گرگ دروغین تکرار شد، یکبار که به راستی گرگ به گله گوسفندان زد، هر چه چوپان فریاد کرد کسی حرف او را باور نکرد و گرگ گله گوسفندان ـ و احتمالا خود او ـ را درید!
نتیجه ی اخلاقی که ذهن پاک و ساده ما دانش آموزان از این داستان می گرفت ـ که ای کاش نگرفته بود و عمری را با این نتیجه گیری اخلاقی تلف نمی کردیم! ـ این بود که دروغگویی کار بدی است و به همه اعم از صاحبان گوسفندان، چوپان و گوسفندان ـ بجز گرگ! ـ زیان می رساند!
همین جا و پیش از آن که به “سیاه نمایی و بدخواهی” متهم شوم، به شیوه مرضیه آقایان دکتر غلامحسین الهام و حسن قشقاوی، سخنگویان محترم دولت و وزارت امور خارجه، وجود هرگونه رابطه ای بین نقل این داستان کتاب درسی دوران طاغوت و جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد را شدیدا و قویا تکذیب می کنم و به خلاف آن سخنگویان راستگو، برای تکذیب خود چند دلیل هم دارم. نخستین دلیل ـ که مو لای درزش نمی رود ـ این که داستان مربوط به زمان طاغوت است که در آن دروغگویی رواج داشت و حکومت ناگزیر بود با گنجاندن داستان در کتاب درسی از همه گیر شدن آن بکاهد در حالی که، در سی سال گذشته، به یمن وجود نظام مقدس ولایت فقیه ریشه دروغ در جامعه ایران به کلی خشکیده و دیگر هیچ کس حتی خلافکارترین فرد هم گرد دروغ و دروغگویی نمی گردد، چه رسد به رئیس جمهوری محبوب و منتخب شورای نگهبان و شخص شخیص رهبر معظم، حکیم و فرزانه انقلاب!
دلیل دوم این که دروغگویی اگر هم بین برخی از سیاستمداران رواج داشته باشد، خاص سیاست مداران کشورهایی است که توانایی رهنمونی کشور خود در مسیر پیشرفت و رفاه را ندارند. در کشوری که امام زمان (عج) آن را مدیریت می کند، رهبر معظم، حکیم و فرزانه اش “سند چشم انداز ۲۰ ساله” می نویسد که تا سال ۱۴۰۴ آن را به مقام اول در منطقه تبدیل نماید و رئیس جمهوری اش دارد با شتاب خود را برای فتح قله ها و مدیریت جهان آماده می کند، چه نیازی به دروغگویی وجود دارد؟!
و دلیل سوم این که، رئیس جمهوری محترم آنقدر در همان دور و بر خودش، اعم از اصلاح طلب و اصولگرا، “سیاه نما و بدخواه” دارد که جای خالی برای نگارنده باقی نمی ماند!

یکی از این جماعت “سیاه نما و بدخواه” آقای دکتر حسن روحانی، نماینده مقام معظم رهبری در شورای امنیت ملی و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است. آقای دکتر روحانی این هفته در جمع صاحب نظران، پژوهشگران و مدیران بخش خصوصی در حوزه کشاورزی گفت: “ایران زمانی صادرکننده اصلی محصولات کشاورزی منطقه محسوب می شد، ولی متاسفانه امروز تبدیل به واردکننده این محصولات شده است”!
آقای دکتر روحانی، که نماینده تهران در مجلس خبرگان رهبری نیز هست، برای آنکه به گفته ی خود سندیت آماری ببخشد، گفت: “در آغاز کار این دولت، وزیر مربوطه در جریان رای اعتماد مجلس، به نمایندگان ملت قول داد که کشور در محصولات گندم از سال ۱۳۸۴، جو از سال ۱۳۸۵، برنج و ذرت و شکر تا سال ۱۳۸۷، به خودکفایی کامل می رسد. در حالی که، واردات گندم در سال ۱۳۸۵ یک میلیون و ۱۵۵ هزار تن و در سال ۱۳۸۷ نزدیک به ۶ میلیون تن است. واردات جو در سال ۱۳۸۶، ۱۹۶ هزار تن و در پنج ماهه اول سال ۱۳۸۷ به ۲۷۰ هزار تن می رسد. واردات ذرت در سال ۸۵، دو میلیون و ۹۰۹ هزار تن و در ۵ ماهه سال جاری یک میلیون و ۳۹۰ هزار تن می باشد. در حالی که در سال ۸۳ تنها ۱۹۰ هزار تن شکر وارد کشور شده بود و هیچ کمبودی نداشتیم، واردات شکر در سال ۸۵، دو میلیون و ۴۸۱ هزار تن و در سال ۸۶ یک میلیون و ۱۹۶ هزار تن بوده است!”
آقای دکتر روحانی در ادامه بیانات سیاه نما و بدخواهانه خود چنین نتیجه گیری می کند که: “ادامه سیاست فعلی روز به روز ما را از سیاست کلی مصوب رهبر معظم انقلاب دور می کند و کشور را به خارج وابسته تر خواهد کرد”!

یکی دیگر از این سیاه نمایان بدخواه، سازمان مجاهدین انقلاب است که سیاه نمایی و بدخواهی اش حتی از دکتر حسن روحانی هم موذیانه تر است و با تبر بدخواهی درست ریشه های دولت مهرورز و عدالت گستر آقای احمدی نژاد را هدف می گیرد.
این سازمان در اطلاعیه ای که صادر کرده نوشته است: “درآمد ارزی ایران از فروش نفت و گاز در سال های پس از انقلاب، بر پایه گزارش های منتشره توسط بانک مرکزی، بالغ بر ۶۴۵ میلیارد دلار تا پایان سال ۸۶ بوده است که ۱۹۸ میلیارد دلار (نزدیک به یک سوم) آن در سه سال گذشته و در دولت احمدی نژاد حاصل شده است . . . هزینه ارزی دولت احمدی نژاد در سه سال ۸۶ ـ۸۴ برابر ۴/۱۳۳ میلیارد دلار بوده است.
تفاوت این رقم با ۱۹۸ میلیارد دلار (درآمد نفت طی همین دوره)، رقمی برابر ۶/۶۴ میلیارد دلار است، که روشن نیست در چه محلی و به چه منظوری هزینه شده است”!
موذیگری سیاه نمایانه و بدخواهانه سازمان مجاهدین انقلاب به همین جا پایان نمی گیرد و آشکارا می کوشد مردم را نیز به جان دولت مهرورز و عدالت گستر آقای احمدی نژاد بیاندازد:
“مردم ایران حق دارند بدانند محل هزینه این سرمایه ملی مفقود شده در اسناد مالی دولت کجاست”!

نباید پنداشت که آقای احمدی نژاد و یارانش در رویارویی با این سیاه نمایان بدخواه کم می آورند. به گزارش خبرگزاری حکومتی ایلنا، مشاور اقتصادی رئیس جمهوری در روز ۴ آذر ماه، ۲۴ نوامبر، با اشاره به همین بدخواهان سیاه نما گفته است:
“هرگونه انتقاد به قصد تخریب دولت صورت گیرد، به معنای آن است که از ریشه و اساس دولت را قبول ندارد. . . کسانی که از ریشه و اساس دولت را قبول ندارند، چگونه می توان به راه حل آنها اطمینان داشت؟”!

خود آقای رئیس جمهوری نیز در عین این که با تمام توان خود را برای “فتح قله های بلند و مدیریت دنیا” آماده می کند از گذاشتن حق این سیاه نمایان بدخواه کف دستشان نیز غافل نیست و روز ۲۹ آبان ماه، در سفر به استان زنجان تاکید کرد: “اگر بدخواهان به حقوق ملت ایران تجاوز کنند، این ملت با چاقوی زنجان دست و پای آنها را قطع می کند”!
دلیل عمده این که برغم توصیه های موکد مقام معظم رهبری مبنی بر خودداری و پرهیز از تخریب دولت، سیاه نمایان بدخواه از چپ و راست و بالا و پایین به دولت مهرورز و عدالت گستر آقای احمدی نژاد هجوم آورده اند، این است که در چند ماه گذشته بهای نفت از ۱۴۷ دلار به کمتر از ۴۵ دلار کاهش یافته و این روند کاهش همچنان ادامه دارد. کارشناسان بر این باورند که با ادامه روند کاهش بهای نفت نظام ولایت مطلقه فقیه با مشکلاتی چاره ناپذیر دست به گریبان خواهد شد. صندوق بین المللی پول اخیرا محاسبه کرده که برای حفظ توازن در بودجه، بهای هر بشکه نفت نباید از ۹۵ دلار کمتر باشد. روزنامه انگلیسی گاردین در گزارشی که به تاریخ ۲۰ نوامبر منتشر کرده می نویسد:
“تاثیرات کاهش بهای نفت می تواند هم به طور داخلی و هم بین المللی احساس شود. انتظار می رود احمدی نژاد برای دومین دور ریاست جمهوری، نامزد انتخابات در خرداد ماه آینده شود، اما کاهش بودجه، طرح وی برای پرداخت یارانه های مستقیم را که عموما یک تاکتیک جلب رای در نظر گرفته می شد، با محدودیت روبرو کرده است”.
روزنامه گاردین در بخش دیگری از گزارش خود می نویسد: “ایران دومین کشور بزرگ صادرکننده نفت اوپک است. و از هم اکنون بیش از هر کشور دیگری در منطقه خلیج فارس، درد و رنج کاهش بهای نفت را احساس می کند . . . گزارش می شود صندوق ذخیره ارزی نفت این کشور که برای روز مبادا و زمانی که درآمدها دچار کاهش می شود در نظر گرفته شده بود، به دلیل سوء مدیریت دولت محمود احمدی نژاد به نحو فاحشی خالی شده است. رقم موجود در این صندوق یک راز دولتی است، اما اخیرا یکی از نمایندگان مجلس فاش کرد در آن تنها ۷ میلیارد دلار موجودی وجود دارد که فقط برای تامین هزینه واردات یک سال بنزین کفایت می کند”!

در جایی که سازمان مجاهدین انقلاب و نماینده رهبر در شورای امنیت ملی و نماینده تهران مجلس خبرگان در شمار سیاه نمایان بدخواه باشند، تکلیف صندوق بین المللی پول و روزنامه گاردین کاملا روشن است. آقای احمدی نژاد نه تنها این حرفها را قبول ندارد، که بر این باور است که کاهش بهای نفت دلیل اضمحلال استکبار جهانی است. به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا، او روز یکشنبه سوم آذر ماه ـ ۲۳ نوامبر ـ در حین بازدید از نمایشگاه مطبوعات در پاسخ به سئوالی مبنی بر (اثر) کاهش قیمت نفت بر اقتصاد دنیا گفت: “کاهش قیمت نفت بر اقتصاد جهانی اثر می گذارد و شاید یک نمادی از وضعیت اقتصاد جهانی است. اقتصاد مادی و سرمایه داری امروز به پایان دوران خود رسیده و وارد یک دوران رکود و به معنای دیگر وارد اضمحلال شده است و یکی از نشانه های آن این است که مصرف نفت و قیمت آن نیز کاهش پیدا کرده است”!
آقای رئیس جمهوری پس از آن که تکلیف اقتصاد جهانی را با تحلیل درخشان و کارشناسانه خود روشن کرد، در مورد تاثیر کاهش قیمت نفت بر اقتصاد ایران نیز گفت: “برخلاف اظهارنظر برخی از افراد که می گویند اگر در دنیای غرب کسی سرما می خورد، ملت ما باید به خاطر آن تب کند، من عرض می کنم با طراحی ها و برنامه ریزی های صورت گرفته، این موضوع تقریبا تاثیری بر اقتصاد ما نخواهد داشت. بخصوص با برنامه تحول اقتصادی که دولت در نظر دارد اجرا کند، انشاءالله بخش اساسی ارتباط ما با نوسانات قیمت نفت قطع خواهد شد و از بین خواهد رفت و مشکلی پیش نمی آید”!
در این جا، آقای احمدی نژاد به واقعیتی، که سیاه نمایان و بدخواهان از آن غافل مانده اند، اشاره می کند: “در دوره ای این کشور با نفت ۸ دلار و ۱۰ دلار اداره شد”.
آقای احمدی نژاد راست می گوید. در سال ۱۳۶۵ ـ دو سال پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و “سر کشیدن جام زهر” توسط آیت الله خمینی ـ درآمد نفتی کشور ۶ میلیارد و دویست میلیون دلار و تا پایان جنگ نیز کمتر از ده میلیارد دلار در سال بود. در دومین سال ریاست جمهوری سید محمد خاتمی نیز درآمد نفتی کشور به کمتر از ده میلیارد دلار کاهش یافت، اما آنچه که آقای احمدی نژاد به عمد یا سهو پنهان می کند این است که اولا همان کاهش درآمد نفت موجب پذیرش پایان دادن به جنگ شد و دوما در آن زمان هزینه های بازوی سرکوب و امنیتی نظام این چنین تصاعدی بالا نرفته بود. تنها در بودجه سال گذشته، هزینه های امنیتی نظام نسبت به سال قبل از آن چندین برابر افزایش یافت و همین چند ماه پیش بود که آقای احمدی نژاد برای آنکه دل افراد نیروی انتظامی مامور “طرح ارتقاء امنیت اجتماعی” را به دست آورد، به آنان وعده داد که تا یکسال و نیم دیگر همه افراد نیروی انتظامی صاحب خانه خواهند شد!
به هرحال، آقای احمدی نژاد با دور زدن یا نادیده گرفتن این نکته ـ که نقطه ضعفی بزرگ برای نظام است ـ در ادامه سخنان خود گفت: “من از همین جا به آنهایی که در کاخ های استکباری نشسته اند و فکر می کنند کاهش قیمت نفت به ما آسیب می زند و برخی از آنها گفته اند که کاهش قیمت نفت بحران سنگین در اقتصاد ایران به وجود می آورد، می گویم که نه خیر! همین طور که سقوط بانکها و نظام مالی شما تاثیری بر اقتصاد ما نداشت، کاهش قیمت نفت نیز تاثیر نخواهد داشت”!

و سرانجام نیز آقای احمدی نژاد به کلی امید همه سیاه نمایان و بدخواهان داخلی و خارجی را ناامید کرد و گفت: “من همین جا اعلام می کنم که ما قادریم کشورمان را با قیمت نفت هشت دلار و پنج دلار نیز اداره کنیم. ایران یک ملت بیدار است و اقتصاد ما یک اقتصاد درون زاست. ما می توانیم از درون نیازهای خود را تامین کنیم”!
با خواندن این “ما می توانیم” قاطع آقای احمدی نژاد، از خود پرسیدم که مردم آن ده چوپان دروغگو، وقتی صدای آی گرگ، آی گرگ او را می شنیدند و سرآسیمه رو به صحرا می نهادند، آیا در ته دل خود آرزو و دعا نمی کردند که باز هم دروغ گفته باشد؟!
“ما می توانیم” قاطع آقای احمدی نژاد نکته دیگری را نیز به یادم آورد. در خبرها آمده بود که اصل یکی از شعارهای انتخاباتی آقای باراک اوباما، که برایش پیروزی به ارمغان آورد، متعلق به رهبر معظم، حکیم و فرزانه انقلاب بوده و آقای اوباما با توجه به این که حکومت آخوندی عضو کپی رایت بین المللی نیست آن را کش رفته است! اگر این خبر درست باشد، اکنون که آقای اوباما کارش به سامان رسیده، بهترین زمان است که مال به سرقت رفته خود را پس بگیریم و برای آن که همه دنیا بفهمد که ما با نفت هشت و حتی پنج دلار هم قادریم کشورمان را اداره کنیم، پشت سر رئیس جمهوری راستگو، معقول و متعادل خود بایستیم و یکدل و یکصدا ندا سر دهیم که:
“YES WE CAN”!

ایمیل نویسنده: