همان گونه که می دانید هر ماه در شهروند میزگردی با حضور تنی چند از متخصصان و کوشندگان در مورد موضوعی که برای جامعه ایرانی حائز اهمیت باشد، برگزار می کنیم.  ماه دسامبر را به حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر اختصاص داده ایم، اما از شیوه مرسوم خود عدول کردیم و با مطرح کردن دو پرسش کوشیدیم که دامنه این میز گرد را گسترش دهیم و تنها به تنی چند اکتفا نکنیم تا شاید اندکی وسعت، دربرگیرندگی و اهمیت این موضوع را با نگاه ها و نظرات متفاوت شما بیشتر پوشش دهیم. 

این پرسش ها را از طریق شبکه ی اجتماعی فیس بوک  و یا از طریق ای میل با دوستان حقیقی و مجازی در میان گذاشتیم. تعدادی از افراد به این پرسش ها پاسخ دادند. از همه ی آنها بابت توجه و پذیرش درخواست مان سپاسگزاریم.

پاسخ ها را به ترتیب دریافت آنها در زیر می خوانید.

 شهروند

۱ـ معنی حقوق بشر از نگاه شما چیست؟

۲ـ یکی از مواردی را که در رابطه با نقض حقوق بشر شخصا تجربه کرده اید، بنویسید.

میرزا تقی خان، طنزپرداز:

۱ـ حقوق بشر، مجموعه تمام چیزهائی ست که بشر حق ندارد داشته باشد چون گرمی اش می کند! خلاص.

۲ـ نقض حقوق بشر فکر نمی کنم مربوط به کشور ما باشد چون من خودم یک بار شاهد بودم که یک کارگر مفنگی آمده بود و داد و فریاد می کرد که هفت ماه است حقوق من عقب افتاده و پلیس ها همانجا فی المجلس حقش را گذاشتند کف دستش!

شهرام تابع محمدی،  منتقد فیلم، فعال اجتماعی، کانادا:

۱- بیانیه حقوق بشر از دید من مذهب مدرن بشریت است.

به اعتقاد من بشر دیگر احتیاج به دین ندارد چرا که به مرحله ای از بلوغ فکری رسیده که قادر است راست و ناراست را خود تشخیص بدهد بی آن که احتیاج به یک راهنما داشته باشد. این اعتقاد من به آن معنی نیست که با دین ضدیت دارم. برعکس، به نقش بزرگی که ادیان مختلف در برپایی تمدن امروزین بشر ایفا کرده اند به خوبی واقفم و به همین دلیل برای آنها احترام قائلم. آنچه می خواهم بگویم این است که فکر می کنم بشریت امروز مثل کودک دیروزی است که برای خودش زن یا مرد کاملی شده و دیگر به راهنمایی پدر و مادر احتیاج ندارد، اما این بدان معنی نیست که روزهای کودکی را فراموش کند و احترام آن دو را نگه ندارد.

بشر امروزین توانایی آن را پیدا کرده که مذهب خودش را خودش تعریف کند. مذهبی که زمینی است، در آن  چون و چرا هست، و دائم در حال تکوین و تکامل است. این است که من به بیانیه جهانی حقوق بشر مثل یک مذهب بشری و زمینی نگاه می کنم و آن را با مثلا ده فرمان موسی مقایسه می کنم. هردوی این بیانیه ها به تدوین چگونگی روابط بین انسان ها می پردازند و هر دو در مقام خودشان ملاک  و مشخصه ای برای تعیین ارزش های انسانی هستند.

اعتقاد و عمل به بیانیه حقوق بشر نه تنها تضمینی بر دموکرات بودن دولت ها است، بلکه میزانی است که با آن می توان عیار تمدن و فرهنگ ملت ها را هم محک زد. مردمی که از حقوق بشر صحبت می کنند و هم زمان خود را از همسایگان شان برتر می دانند به سختی بتوانند در این امتحان قبول شوند.

۲- در ایران، موارد نقض حقوق بشر به دست جمهوری اسلامی را بسیار می توان برشمرد اما من می خواهم به تبلیغ برتری نژاد ایرانی به عنوان یکی از مهمترین موارد نقض حقوق بشر به وسیله بخشی از مردم ایران اشاره کنم.

بسیاری در جهان آزادی را با دهان های بسته فریاد می کنند

آرشاک شجاعی، فعال سیاسی، کانادا:

۱ـ بیانیه حقوق بشر سندی است که همتایی ندارد. به مفهوم کلی آن امید به جامعه انسانیت. زرین نامه ای است که اصول اخلاقی، اصول انسانی،  اصول عدم تبعیض،  حقوق ملیتها و اقوام و در کل حقوق انسانی از منظر انسان متمدن بیان می کند. زمانی حقوق بشر در جامعه ای متبلور نهادینه خواهد شد که مشعل آگاهی فروزنده شود تا بتوانیم از طریق آگاهی به دانایی رسیم که  به مفهوم کلی این سند پی ببریم که توان اجرا کردن آن را  حداقل در زندگی فردی و شخصی داشته باشیم. در آن صورت با فهم، آگاهی  و تجربه به وجود آمده است که امکان فراهم کردن جامعه حقوق بشری را میسر می کنیم و حقوق بشر به مفاهیم اجرایی آن حقوق بشر می شود.

۲ـ ظهور و حضور جمهوری اسلامی ایران !؟

مهدی پوریان، گرافیست، کانادا:

۱ـ اعلامیه ی حقوق بشر به علاوه ی عشق به همه ی اجزای سازنده ی جهان. از اتم ها تا موجودات و اشیا و از بشر و طبیعت تا کهکشان ها .

۲ـ تجربه ی شخصی من تا ۳۸ سالگی و قبل از مهاجرت، زیستن در ام القرای نقض حقوق بشر است. در کانادا نیز تنها کسانی که حقوق مرا نقض کرده اند، هموطنانم بوده اند که با من از آن ام القرا آمده بودند.

پ .ن

اگر انسان ها و طبیعت را دوست داشته باشیم، حقوقی را از هیچکس و هیچ موجودی نقض نخواهیم کرد. معنای حقوق بشر از نگاه من، حفظ ِحقوق ِهر چه و هر که بیرون از ماست و عبور از خودخواهی ست. حفظ ِ‌حقوق ِ هستی ست .

شکوفه آذر، نویسنده و روزنامه نگار، استرالیا:

۱ـ به نظر من حقوق بشر به طور مشخص همان چیزی است که در اعلامیه حقوق بشر ذکر شده و متضمن آزادی های فردی تا حدی است که به آزادی فردی دیگری صدمه نزند و هم زیستی انسان ها را تسهیل بخشد.

۲ـ آنچه که در ایران من و بسیاری دیگر از روزنامه نگاران تجربه کردیم، این بند مشخص اعلامیه حقوق بشر است: هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.

شروین پاشایی، گرافیست، ایران:

۱ـ داشتنِ حداقل‌هایِ آزادی برایِ زنده‌گی کردن با حفظِ منش، رفتار و عملکردِ انسانی.

۲ـ در کشورم مجاز به انجام هیچ‌کاری که نیاز به مجوز از سویِ دولت را دارد، نیستم؛ حتا کارهایِ کوچکی هم‌چون طراحیِ جلدِ کتاب، پوستر و هر چیزی که ارتباطی به فرهنگ و هنر داشته باشد؛ و این عدمِ صلاحیت و ممنوعیتِ کاری تنها به‌ خاطرِ نوعِ نقاشی‌هایم هست که پایه‌یِ آن‌ها براساسِ پیکرِ برهنه‌یِ زنان است.

فرهاد بابایی، نویسنده، ایران:

۱ـ دانایی و معرفت انسان‌ها نسبت به دستورات و حرف های دروغ و از سر استبداد و قدرت مطلق در یک نظام حاکم بر جامعه و دنیا می شود حقوق بشر!

۲ـ سانسور.

بهار داعی، نقاش، کانادا:

۱ـ طبقِ ماده اول حقوق بشر، ” تمام افراد آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حقوق با هم برابرند.”

به نظرِ من، تمام انسانها چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی، جدا از مسئله ی نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب ، عقاید اجتماعی-سیاسی و شرایطِ مادی، به دور از هر گونه تبعیض و تعصب، تنها به صرف انسان بودن، باید از حقوق ساده و استانداردی برخوردار باشند که بتواند امنیت و آزادی آنها را تضمین کند، البته برخورداری از این حقوق باید موجب احترام بیشتر به دیگران و پرهیز از هر نوع خشونت گردد و نباید باعث تجاوز و صدمه به حقوق دیگران شود. با توجه به اینکه انسان ذاتاً در جستجوی آزادی و رهایی است، در نتیجه نادیده گرفتن آزادی ها و حقوق انسانی او، در حقیقت نادیده گرفتن کلِ وجود انسان است که البته طبقِ اعلامیه حقوق بشر هیچ کس حق ندارد این حق را از انسان سلب کند و او را به خاطر طلب حقوقِ خود، مورد آزار و شکنجه روحی و جسمی قرار دهد.

۲ـ به عنوانِ یک هنرمند، در آثار اخیر خود، بیشتر روی مسائل و مشکلاتِ اجتماعی زنان، خصوصاً زنان بومی ایران تمرکز کرده ام، بیشتر این آثار در جامعه مردسالار ایران قابل نمایش نیستند، گاهی فکر می کنم با وجودِ فاصله ی دور ما از ایران این آثار در همین شهر نیز قابل نمایش نخواهند بود، چراکه ما (ایرانی ها)، با وجود تابعیت رسمی جاهای دیگر همچنان تا آخر عمر ایرانی هستیم و باید قوانین حکومت ایران را رعایت کنیم. در واقع حتی مهاجرت نیز “آزادی فردی” ما را تضمین نخواهد کرد.

چندی پیش یکی از دوستان نیاز به شاهد برای طلاق داشت، خانمی که شدیداً در شرایط سخت نیازمند کمک بود، من برای کمک اعلام آمادگی کردم، با پرسش از دفاتر ثبت طلاق و ازدواج، گفتند که باید ۲ زن به جای یک مرد برای شاهد شدن اقدام کنند، در واقع ۲ زن مساوی با یک مرد است!

کوهیار محمدی، ایران:

۱ـ احترام به حق بشر از نگاه روانشناختی با بینش دمکراسی حقیقی و عدالتی از جنس بنی آدم اعضای یک دیگرند، است.

۲ـ برای نقض حقوق بشر باید مثنوی بنویسم.

نوا، فعال حقوق کودکان، ۲۳ ساله، سوئد:

۱ـ حقوق بشر!!! گاهی واژه ها چقدر برای آدم بیگانه می شوند. کلی جمله بلدم، اما حقیقت این است که معنی این واژه برای من بیگانه است. روز جهانی حقوق بشر. شاید هم بی حقوقی بشر. این روزها برای این بشر بدبخت حقوقی نمی بینم، بیشتر بی حقوقی است. بشری که توی زندان است، نوزاد بشری که به جرم بهایی بودن والدینش توی زندان است. از کدام حقوق بشر حرف می زنیم. از قسمت ۹۹ در ۱۰۰ اش یا از آن ۱ در ۱۰۰ باقیمانده؟ کدام بشر می شود؟! نمی دانم. پشیمان شدم، از اول می نویسم… حقوق بشر یعنی: من می نویسم، تو می خوانی، او می خواند. او عصبانی می شود، اما من همچنان می توانم و می نویسم. یعنی من خواب آزادی نمی بینم، بوقم را برمی دارم و می روم بلیتش را می خرم. حقوق بشر را وقتی می شود معنی کرد که وکیلش در زندان نباشد. حقوق بشر را وقتی می شود معنی کرد که هیچ کس به خود اجازه ندهد به دختری دست درازی کند، ختنه اش کند، شوهرش دهد، کتکش بزند. حقوق بشر را وقتی می شود معنی کرد که کودکی آرام، با شکم سیر در گهواره خوابیده باشد. راستی، با این روز چکار می کنند؟ جشن می گیرند؟

۲ـ برای اطمینان نگاهی به اعلامیه حقوق بشر انداختم، خیالم راحت شد، حقوق نقض نشده نداریم ما. این جمله هر چقدر هم طنز به نظر بیاید، حقیقتی تلخ است. کدام ماده می شود نمی دانم ولی وقتی که شهوت شعله ور دختر دبیرستانی را برای ریمل زدن به چشم خاموش می کنند، وقتی صلات ظهر، وسط درس، حیاط مدرسه را موکت می کردند و به زور می خواستند رستگارمان کنند. هیچ وقت فراموش نمی کنم روزی را که از معلم کتابخانه ی مدرسه، کتاب فروغ فرخزاد را خواستم، با نگاه، چنان سیلی محکمی به صورتم زد که زخمش به قلبم خورد. از کدام بنویسم؟ وقتی به خاطر دو خط شعر که حالا خودم هم معنی اش را نمی فهمم روزگاری را در دفتر مدرسه گذراندم. اولین باری که دوست پسرم را بوسیدم، با تمام وجود احساس وحشت می کردم. به خدا اعتقاد ندارم، خرافات وجودش وحشتناک تر است. روز جهانی حقوق بشر… پارادوکس جالبی ست.

فعال حقوق کودکان هستم برای دلم و با “کودکان مقدمند” همکاری می کنم، اما از آنجا که اجاره خانه را با دل نمی دهند در یک رستوران کار می کنم. درس هم می خوانم و امیدوارم روزی بهره برداری اش هم نصیبم شود.

 

علی صمد، فعال سیاسی ـ بلژیک:

۱ـ به نظرم حقوق بشر مجموعه حقوق تفکیک ناپذیری است که یک فرد به صرف انسان بودن داراست و حقوقی که زن، مرد، کوچک، بزرگ، رنگ پوست، نژاد، تعلق دینی، سیاسی، زبانی و قومی، و یا هر تمایزی دیگری را نمی شناسد. حقوق بشر یک ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩ مهم و ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ فرهنگ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺟﻬﺎنی ﺍﺳﺖ. اغلب حقوق بشر را جهانشمول می دانند، به این معنا که همه افراد از آن برخوردارند، و باید هم برخوردار باشند. حقوق بشر، از آن جایی که فقط بر پایه انسان بودن شخص قرار دارد، توانسته این جهانى و فراگیر شود. حقوق بشر در جهان مدرن امروز بیشتر از قبل، به دغدغه شهروندان جامعه تبدیل شده است زیرا که فرد را در اجتماع شایسته داشتن حقوق انسانى می داند. در حقیقت انسان با داشتن آنها می تواند قدرت و اهمیت یابد و استعدادهایش شگفته و بارور شود. بنابر این منطق، برای زمینی کردن قوانین حقوق بشر در جوامع مختلف مناسب است که دولت‌ها و ملت‌ها در جهت ارتقای حقوق بشر در جهان بکوشند تا بلکه مفهوم حقوق بشر بیشتر در جامعه شناخته شود و بدین طریق حقوق بشر بهتر در کشورها هم از سوی مردم و هم از سوی‌ دولت‌ها مورد رعایت و احترام واقع شود.

حقوق انسانی را باید با ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯی، ﻧﻬﺎﺩﻳﻨﻪ ﺷﺪﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮی و آموزش آن از طریق تصویب و اجرای قوانین دمکراتیک و امروزی در جامعه فراهم کرد و برای رسیدن به استانداردهای مناسب، می بایست دولتها را مدام تحت فشار قرار داد و تاکید داشت که انسان حقوقی دارد و عدم رعایت آن حقوق و آزادی ها مهمترین عامل آسیب دیدن صلح و امنیت جهانی است. در اصول و قوانین حقوق بشر همگان دارای حقوق برابر و انسانی هستند و در نتیجه هر فردی وظیفه حمایت و ارتقای حقوق انسانی هر فرد دیگر را برعهده دارد. با این وجود، معمولا تعهد به حمایت از حقوق بشر بر عهده ی دولت های ملی و سازمان های بین المللی، گذاشته شده است زیرا منطقاً آنها برای انجام موثر این وظیفه بهترین و توانا ترین مرجع در عرصه ملی و بین المللی هستند. میزان تحقق نیافتن این آرمان مشترک نشانگر شکست عظیم جهان معاصر در استقرار نظمی استوار بر پایه حقوق بشر است. این که امروزه جهان بشری از دولت ها انتظار دارد و می طلبد که تضمین کننده حقوق بشر شهروندان حیطه حاکمیت شان باشند، نقطه ای امیدوار کننده در برخورد به موضوع حقوق بشر است.  روشن است که در جهان امروز در قیاس با گذشته، تاثیر و گفتمان اخلاقی حقوق بشر بسیار پر دامنه تر و فراگیرتر شده است. بیاییم و امروز برای لحظه ای با خود بیاندیشیم که آیا جهانی بدون حقوق بشر در جامعه مدرن امروز، قابل تصور برای زندگی است!؟

به نظر من مفهوم حقوق بشر با دو چالش خطیر و البته جالب مواجه است:

یک- کوششی به نظر من ضد حقوق بشری برای نسبی کردن و وابسته کردن حقوق بشر به فرهنگ و اعتقاد و از این دست؛

دو- تلاشی ارجمند برای قرار دادن حقوق بشر در مقامی همپایه امنیت.

۲ـ یکی از مواردی را که در رابطه با نقض حقوق بشر شخصا تجربه کرده ام هنگامی بود که به دلیل فروش نشریه کار در سن ۱۶ سالگی در خیابانی در تهران دستگیر شدم و بی مورد به مدت ۲۰ روز در زندانی در تهران که نمی دانم کجا بود با چشمان بسته برده شدم و در آنجا به صورت انفرادی حبس شدم و نیز در مدت زمان مربوطه امکان هرگونه تماسی با خانواده ام را از من گرفتند. در زندان در سرمای زمستان دو عدد پتوی کثیف در اختیارم قرار دادند و انواع آزار و اذیت را همراه با فحاشی به من، خانواده ام و همفکرانم اعمال کردند. در زندان بارها با چشمان بسته در یک اتاق سرد مورد بازجوئی قرار گرفتم تا بلکه از طریق ایجاد ترس و انواع فشارها مرا به خیال خود بر سر عقل بیاورند! بعد از ۲۰ روز باز با چشمان بسته در یکی از خیابان های تهران در مرکز شهر آزادم کردند. من در هنگام نوجوانی از سن ۱۵ تا ۱۷ سالگی ده بار دستگیری های کوتاه  داشتم و قوانینی که در کشور در رابطه با آزادی ها، حق تجمع و غیره وجود داشت و می بایست افرادی چون من از آنها بهره مند می شدند، به جرم دگراندیش بودن، آن قوانین شامل حال امثال من نشد. در واقع حقوق مرا به عنوان یک نوجوان به راحتی نقض کردند و کسی هم متوجه نشد و اگر هم شد نخواست یا نتوانست کاری یا اعتراضی برای این بی عدالتی ها انجام دهد. البته من در آن زمان شانس آوردم و آزادم کردند. یکسال بعد و سال های دیگر بسیاری از همسالان من چنین فرصتی را متاسفانه نیافتند و بسیاری از آنها یا برای همیشه برنگشتند و یا بخشی دیگر که برگشتند جوانیشان را در زندان ها تحت انواع شکنجه ها و آزار و اذیت ها سپری کردند.

مهدی ترابی کیا، کانادا:

۱ـ مجموعه ی حقوق بنیادی گونه فیزیکی‌ بشر به صورت ذاتی که نه به وجود آمدن و نه لغو این حقوق در اختیار شخص یا گروهی از همان گونه قرار داشته باشد.

۲ـ شاید کمی‌ دور از ذهن ولی‌ یک نمونه شخصی‌ که همیشه برای من سئوال بوده (البته با فرض تعریف بالا) نادیده گرفتن، برخورد و سلب اختیار حق انتخاب مرگ توسط خود بشر چه به صورت فردی توسط اشخاص و چه وضع قوانین گوناگون توسط قانون گذاران در جوامع مختلف بشری ‌ست.

نسرین جوانفر، مشاور آموزشی ـ کانادا:

انشای من درباره مقوله حقوق بشر

نمی دانم بیان این واقعیت از طرف من از طریق این مطلب نمایانگر حماقت من است یا جسارت. البته منظورم از جسارت، جسارتی نیست که ارتباط با شجاعت دارد، منظورم جسارتی است که  هم معنا با شکر خوردن است!  ولی به هرحال  دل را به دریا می زنم و  بدین وسیله نام خود را از لیست مدافعین حقوق بشر  برداشته و اعلام می کنم که در حال حاضر مدعی دفاع از حقوق هیچ بشری نیستم و از تعریف آن هم عاجزم. (البته امیدوارم  که به خاطر چنین کمبودی، جهان به آخر نرسد!)

راستش را بخواهید این روزها کسی حقی از من ضایع نکرده، هر حقی هم که تا قبل از مهاجرتم به مهد دموکراسی از من گرفته شده، همان است که از همگان گرفته شده و چیز جدیدی برای افزودن به آن ندارم.  مشکل من با مقوله حقوق بشر از آن جا شروع شد که به واقعیتی پی بردم: این منم که منکر حقوق بعضی از ابنای بشرم،  پس همان به که در این مورد اظهار فضل نکنم و چنین عنوان پر طمطراقی را نیز یدک نکشم. آن چه که تا چندی پیش در دفاع از آزادی و دفاع از حقوق بشر چون نقل و نبات بر سر خلایق می ریختم، این روزها بدجوری پاپیچ من شده. شاید که پاپیچ شما هم شده باشد.

ماجرا از این قرار است که  از آن روزی که با دیدن زنی نقابدار در سوپرمارکتی در ریچموندهیل، از خشم بر خود لرزیدم و هوشیارانه ولی بسیار مغرضانه، در وسط فروشگاه ایستادم و با نفرت به او نگریستم، و او را متوجه نگاه پر نفرت خود کردم، پی به این واقعیت بردم که شاید تعریف من از بشر و یا دفاع از حقوق این موجود دو پا تعریف خاصی است که فقط شامل حال بعضی بشرها می شود!  بشرهایی که مثل من فکر می کنند، مثل من لباس می پوشند، مثل من ادعای آزادیخواهی  می کنند، و خلاصه همه چیزشان مثل من است با این تفاوت که ممکن است حالا یهودی و مسیحی و بهایی باشند. یا سیاه و سفید و چینی. خب چه اشکالی دارد آن ها هم بشرند و حقوقشان قابل دفاع،  ولی اون “یارو” با نقابش؟ یعنی او هم؟!  وقتی چنان از خشم بر خود می لرزیدم به این نتیجه رسیدم که  تعریفی برای حقوق بشر ندارم.  جالب است که در آن هنگام که من نمی دانستم چگونه بر خشم خود غلبه کنم، دخترم که هرگز ادعای مبارزه برای آزادی و دفاع از حقوق بشر را ندارد، متعجب مرا نگاه می کرد و بعد هم به سرزنش من پرداخت که:  “چگونه به خود حق می دهی که  لباس پوشیدن کسی را زیر سئوال ببری؟ مگر نقاب او با صلیب گردن یک مسیحی یا کپه سر یک یهودی چه فرقی دارد؟ هر سه نشانه مذهب آنهاست و مذهب آنها و لباس و آرایش آنها به کسی ربطی ندارد.” بعد هم خیلی جدی به من گفت: “مامان فکر می کردم که تو مدافع حقوق آدم ها هستی.”

خوب اگر شما جای من بودید چه می گفتید؟ بگذریم که حق من به عنوان مادر و یک بزرگتر همانجا توسط دخترم که سال ها از من کوچکتر است نقض شد! ولی از شوخی گذشته، حق انتخاب آن زن نقابدار چه می شود؟ شاید اولین حق او که مورد سئوال قرار می گیرد این است که چرا به کانادا آمده؟ کانادا جای من است. او در اینجا چه می کند؟! اصلن حق بشری آن ها که با طیب خاطر رای به حکومت دیکتاتورها می دهند چه می شود؟ مخالفان آقای مرسی قرار است حقوق بشر را چگونه تعریف کنند وقتی نتیجه مبارزاتشان  به شیوه ای دموکراتیک به رای گذاشته می شود و  اکثریت  “حق” خود می داند که دیکتاتوری را بر مسند  قدرت بنشاند، و قانون اساسی را با زیر پا گذاشتن موازین انسانی تغییر دهد و از مردم بخواهد که به آن رای بدهند. و مردم هم رای می دهند، همان گونه که به جمهوری اسلامی خودمان رای دادند. مردم مصر چه باید بکنند؟  اگر حق انتخاب آن ها را بپذیریم که می دانیم بر آن ها همان خواهد رفت که بر ما رفت. اگر هم نپذیریم، موضوع همان اندازه مسخره می شود که سال ها قبل بعد از انتخابات فلسطین شد. انتخابات حماس را به خاطر دارید، با رای اکثریت مردم فلسطین یکی انتخاب شد ولی “مدافعین حقوق بشر” گفتند نخیر قبول نیست. بازی از اول!

نسرین ستوده، زندانی سیاسی و در بند رژیم ایران است. همه می دانیم و زیر پرچم دفاع از حقوق بشر، از او دفاع می کنیم. مهدی و فائزه هاشمی چی؟ در این که زندانی سیاسی هستند که شکی نیست، هست؟ حال سئوال این است که یعنی حقوق همه آن ها یکی است؟ واقعن؟ من که دیگر مدافع حقوق بشر نیستم. از شما که هستید می پرسم. اگر از حق اولی دفاع شود، آن وقت حق آن دو تای دیگر چه می شود؟ آیا نباید از حق آن ها هم دفاع کرد؟

گفتم که، این مقوله حقوق بشر بد جور مرا می پیچاند. نه به مغزم که به قلبم نیشتر می زند. از من طلب گذشت می کند، تحمل. احترام. درک و شعوری که در حیطه ی توان من نیست. نیشتر به وجدانی می زند که دردش در قلب احساس می شود و اشک عاجزانه اش  بر گونه روان . من و  قبول همه ی آدم ها، از آن کس که از تمام هیکلش فقط سایه ای می توان دید تا او که عریان است. از آن کس که مذهبش “شیک” است و در هر محله اش، دهها صلیب سر به فلک کشیده  و یا ستاره داوود می توان دید تا او که برای عبادت در مسجد سر به سجده می گذارد. اگر به کلام بگویید، همه یکی هستند و همه قابل احترام، ولی وقتی به عمل می رسد، مدت ها وقت و نیرو صرف عوض کردن عکس ورودی فرودگاه پیرسون می شود و از تغییر لباس یک زن با روسری به یک زن بدون روسری خوشحال می شویم و جشن می گیریم، و یا در مهمانی جمع آوری کمک مالی برای کنگره از نماینده ی بهایی ها و یهودی ها دعوت می کنیم ولی به روی خود نمی آوریم که مذاهب دیگری هم هستند. و البته این همه  به اسم بشر است و حقوقش، حق انتخابش و آن آزادی اش.  باز هم خوش به حال من. من در لیست مدافعین حقوق بشر نیستم.  واقعن کاری از این سخت تر هم هست؟ قبول و احترام به حقوق ابنای بشر، با روسری یا بی روسری!

شهرزاد، معلم، دانشجوی دانشگاه یورک ـ کانادا:

حقوق بشر اشاره به حقوق و مسئولیت یکایک انسان ها در حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان دارد. در بطن حقوق بشر آگاهی، مطالبه و مسئولیت نهفته است. این تصور گونه‌ای  آگاهی‌ و کنش را به همراه دارد، آگاهی‌ به جمیع حقوق بشری، حقوق من و دیگری، و کنش در راستای به ثمر رساندن آن حقوق برای آحاد افراد جامعه فارغ از تفاوت‌های نژادی، قومی، زبانی‌، دینی و طبقه ای. رویکرد حقوق بشری رویکردی ست که تفاوت‌ها را نه تنها می‌پذیرد و احترام و ارج می گذارد بلکه آن را از جمله محاسن و مزییت های جامعه بشری به شمار می آورد که باعث رشد و اعتلای همه جانبه آن می‌‌شود. این رویکرد کوششی جمعی‌ است برای ارتقای نگاه انسانی‌ و کنش انسانی‌ در سطح فردی و اجتماعی. تلاشی است برای یافتن انسانیت خویش و فعلیت بخشیدن به آن: انسانی‌ زیستن.

هومن رضوی، فعال سیاسی اجتماعی ـ کانادا:

از منظر من حقوق بشر، یعنی‌ احترام به حقوق انسان به عنوان یک انسان، حق زندگی‌، اندیشه، شکوفایی، مشارکت آزاد  در عرصه اجتماعی و احترام به انسان‌های دیگر حتا با دریایی از تفاوت ها.

برای تمام ایرانیان دربند، آزادیخواه و آن ها که به پشت سوی مرزهای توحش می نگرند.

 

میترا صفاری، فعال حقوق بشرـ کانادا:

حقوق بشر به حقوق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی محدود نمی شود. حق برخورداری از حداقل امکانات زندگی  از جمله مسکن، بهداشت، آموزش و کار شرافتمندانه را هم شامل می شود.

مهدی حبیب الله ـ کانادا

۱ـ حقوق بشر قوانین و حقوقی ست که انسانها برای همزیستی و مشارکت در صلح و عدالت به آن نیاز دارند.

۲ـ نزدیکترین مورد نقضی که شاهدش بودم اجرای حقوق بشر برای “خودی ها و غیر خودیها” در امر پناهندگیست و مجوز برای انتخاب نوع پناهنده به کشور پناهنده پذیر.

سلمان سیما، عضو گروه دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران  ـ کانادا

۱ـ انسان به خاطر انسان بودنش دارای ارزش و کرامت ذاتی است. این کرامت و ارزش حقوقی را موجب می شود که بنیادین است. این حقوق بر مبنای اخلاق وعقل انسانی تکامل یافته اند. یعنی زندگی با در نظر گرفتن این حقوق هم زیباتر است و هم اخلاقی تر و هم عقلانی تر. آنچه در اعلامیه جهانی حقوق بشر می بینیم حداقلی از این حقوق است که مورد تفاهم و توافق دولت ها قرار گرفته است. اگرچه بزرگترین ناقضین حقوق بشردولت ها هستند. هر آنچه که زندگی سعادتمند جامعه ی بشر را بر مبنای اختیار تأمین کند تا جایی که به آزادی دیگران صدمه نزند از نظر من جزء حقوق ذاتی انسان است. بزرگترین دستاورد لیبرالیسم در دوران معاصر توجه به مساله ی حقوق بشر است که از دل توجه به فرد و نیازهای فردی تکامل یافت.

۲ـ نمی خواهم از تجربه زندان و شکنجه بگویم، یا از اینکه ممنوع التحصیل شده ام. در این موارد کارنامه جمهوری اسلامی به قدر کافی سیاه است. یکی از بزرگترین حقوق مردم ایران که توسط جمهوری اسلامی نقض می شود مربوط به سبک های مختلف زندگی است. شاید تعجب کنید ولی این حق شاد بودن و شاد زندگی کردن، رقصیدن، جوانی کردن و … را جمهوری اسلامی از بین برده است. چه اشکالی دارد؛ اگر دختران و پسران دانشجوی ما دست یکدیگر را بگیرند و در محیط دانشگاه راه بروند، در اردوهای دانشجویی برقصند، در محیط های دانشگاهی در ایام خاص شادی مراسم رقص و خوشحالی برگزار شود. به یاد دارم که برای دسته جمعی بیرون رفتن باید ساعت ها رانندگی می کردیم تا از چشم گزمه های حکومت به دور باشیم. اینها در دهه سیاه شصت هم بود. الان هم هست. حتی برای گیتار زدن در یک پارک با تعدادی از دوستانم با مشکل مواجه شدیم. نه قصد براندازی داشتیم و نه اقدام علیه امنیت ملی! می خواستیم لحظاتی را از شنیدن موسیقی لذت ببریم. این حکومت با شادی کردن و لذت بردن از موسیقی هم مشکل دارد. حکومتی ضد فطرت انسان! در زمینه ی نبود آزادی های سیاسی، حرف بسیار گفته شده است. نقض آزادی های اجتماعی را هم باید در نظر گرفت. در صدر آن هم شادی جوانان است. دانشگاه های اینجا را که با دانشگاه های ایران مقایسه می کنم می بینم انگار حاکمیت گردی از غم بر روی دانشجویان سرزمین من پاشیده است. به قول مولانا:

یک دست جام باده و یک دست زلف یار/ رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

به نظر من این یکی از بزرگترین حقوقی است که جمهوری اسلامی آنرا نقض کرده است.

احسان منصوری، فعال دانشجویی، مجارستان:

۱ـ حقوق بشر مجموعه حقوقی است که به صورت طبیعی در مورد انسان ها به رسمیت شناخته می شود. این حقوق قراردادی نیستند و تحت ضابطه و شرایط خاصی قرار ندارند و به همین سبب امکان سلب کردن آنها وجود ندارد. جامعیت آنها شامل هر زمان، هر مکان و هر شخص می شود. حقوقی است که هر انسان به صرف انسان بودن از آن برخوردار است و سایر انسان ها، گروه ها یا دولت ها موظف به رعایت آنها هستند.

حقوقی مانند حق آزادی مذهب، حق دسترسی به دادرسی عادلانه، ممنوعیت برده داری و … از این جمله اند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر که میثاقی بین المللی شامل حقوق اساسی با شرایط بالاست به عنوان یک سند معتبر برخی از حقوق بشر را به رسمیت شناخته است. این سند مهمترین دستاورد تمدن بشری در شناسایی حقوق پایه ای انسان ها فارغ از نژاد و مذهب و ملیت است.

۲ـ در دوران دانشجویی و در دانشگاه امیرکبیر به دلیل فعالیت های داخل دانشگاه بازداشت شدم و در طول دوران بازداشت بارها برای گرفتن اعتراف شکنجه شدم و در دادگاه ناعادلانه و در حالی که دسترسی به وکیل نداشتم و از سوی قاضی دادگاه تهدید می شدم به زندان محکوم شدم.