شماره ۱۲۱۰ ـ پنجشنبه  ۱ ژانویه ۲۰۰۹

۱ـ صد سال می گذرد


 صد سال می گذرد از آن روزهایی که حوصله آقای دارسی (صاحب امتیاز نفت در ایران) به سر رسیده و سرمایه اش به آخر و هنوز از نفت در مسجدسلیمان خبری نبود، که به ناگاه مته مهندسین انگلیسی به سنگی خورد و طلای سیاه فوران کرد، و فریاد ذوق و شوق آنان از درون سیم های تلگراف به گوش حاکمان لندن رسید. در آن روز، پدران ما نفهمیدند چه بلای خانمانسوزی بر سرزمین ما لانه کرد و بدینگونه جغد شوم نفت بر بام ایران و سر و پیکر ما خانه کرد.

محمدعلی شاه ساقط شده بود و در تبعیدگاه خود در “پورسا” وقت کشی می کرد که خبر کشف نفت را شنید.

در آستانه ی جنگ جهانی اول، به ناگاه خوانین بختیاری، عزیزدردانه انگلیسی ها شدند و اسلحه به حد فراوان در بین آنان نقسیم شد، زیرا که نفت در بغل گوش آنان فوران کرده بود و این اولین آوای جغد شوم نفت بود.


۲ـ مناسبات نفت و سردار سپه


مملکت نفت خیز محارسه ایران، دیگر نمی توانست حکومت ضعف و نکبت قاجار را تحمل کند و انگلیسی ها می دانستند که شاهزادگان زهواردررفته ی حکومتی و “به خواب رفتگان خسبیده قجری” در کوچه پس کوچه های پاریس از عطر دخترکان فرانسوی لذت می برند و سر بر شانه رقاصگان انگلیسی لمیده اند، پس کشتی را کشتی بانان دیگر ضرورت است.

و این کشتی بانان دیگر،  همانا سید ضیا و رضاخان میرپنج بودند و کودتای ۱۲۹۹ و باقی قضایا و به زندان افتادن محسن میرزا و فرزندان فرمانفرماییان و تبعید عباس میرزا و غیره و غیره . . .

تحلیل بیگانگان درست از آب درآمد: سردار سپه توانست با رفرم های آبکی بر اوضاع مسلط شود و تولید و صدور نفت نظم و ترتیبی یابد و سهم مختصری نصیب حکومت سردار سپه شود. رضاخان وقتی به سلطنت رسید، سهام نفتی را که هدیه ی انگلیسی ها به خان های بختیاری بود، با زور از حلقوم آنان بیرون کشید، اما قبل از آن شیخ خزعل را در خوزستان مطیع خود کرده بود که سایر شیوخ جنوب چشم طمع به نفت مسجدسلیمان نیاندازند.

 . . . و این آوای شوم دیگری بود که از جغد نفت به گوش می رسید. . .

تیمورتاش، وزیر دربار و مشار و مشاور سردار سپه، و شخص دوم مملکت، که فرد سیاستمدار، تحصیل کرده و جهان دیده ای بود و با مسایل بین المللی و دیپلماسی دنیا آشنا بود، به منظور به دست آوردن سهم بیشتری از نفت برای حکومت پهلوی، برای انگلیس خط و نشان کشید، و به فکر لاس زدن با همسایه شمالی ـ شوروی ـ افتاد، که بدینگونه شاید پول بیشتری از نفت نصیب دولت محارسه ایران کند و رضاخان هرگز از سیاست زیرکانه تیمورتاش سر درنیاورد و بدینوسیله تیمورتاش سر خود را به باد داد. و نخبگان حکومتی پهلوی اول که می دیدند چگونه دیکتاتور در خواب رمیده است و سهم مناسبی از نفت را نمی گیرد، جسارت و جرات بیدار کردن وی را نداشتند، پس هر کدام در گوشه ای خفتند و آرام گرفتند. داور (معروف به ضلع سوم مثلث قدرت) خود را شهید  راه مناسبات سردار سپه و نفت کرد و دست به خودکشی زد، مشیرالدوله به زیر کرسی خزید و به تدوین تاریخ ایران باستان مشغول شد و محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) بر تشکچه خود لمید و به تصحیح دیوان سعدی پرداخت و تقی زاده راهی لندن شد. در این میان رضاشاه به باج خواهی مختصری از نفت توسط “کدمن” انگلیسی رضایت می داد تا که به عنوان اعلیحضرت قدر قدرت و “فره ایزدی” باقی بماند.

پرونده نفت خواهی و باج طلبی رضاشاه، در تاریخ، هرگز رو نشد، زیرا که جنگ خانمانسوز جهانی آغاز شده بود که ۶۰ میلیون قربانی بگیرد. سردار سپه شناخت درستی از مسایل جهانی نداشت و مشاور مناسبی در کنار نداشت تا که بازیهای لوده گرانه نفت و ابرقدرت ها را درک کند،  بنابر این سر مغازله و لاس زدن را با هیتلر آغاز کرد. خبر به گوش چرچیل و استالین رسید. چند فروند هواپیمای جنگی راهی آسمان تهران کردند و های و هویی سر دادند و وحشت بر اندام ستبر رضاخان انداختند  و او را بر کشتی نشانده و راهی جزیره موریس کردند و باقی قضایا . . . تا درسی شود برای آیندگان یعنی آقازاده رضاخان که با دم شیر امپراتوری انگلیس و دم شیر نفت بازی نکند.

قبلا نوشتم (در مقاله جمهوری . . . ) که در سال ۱۳۰۴، رضاخان اصرار داشت که جمهوری اعلام کند، اما امپراتوری انگلیس بر این اصرار بود که رضاخان شاه شود و سلطنت اعلام کند، زیرا بدین ترتیب انگلستان سریعتر می توانست چنگال های درشت خود را بر نفت مسلط کند . . . و این آوای شوم دیگری بود از حلقوم جغد سیاه نفت که بر بام ایران  نواخته شد.


۳ـ مناسبات محمدرضا شاه با نفت


بعد از اتمام جنگ جهانی دوم، نظم نوین جهانی به نفع مملکت آسیب نخورده ی آمریکا تمام شد و انگلیس همچون شیر زخم خورده، پشم کلاهش ریخت، و در گوشه ای خزید و مسئولیت چاپیدن طلای سیاه بر دوش یانکی های ینگه دنیا افتاد.

قوام السلطنه زیرک، زیرک تر از آن بود که به گونه ای با دلالان آمریکایی و غلغلک دادن چاه های نفت و شل و سفت کردن شیر نفت، این شیر غران تازه وارد را آرام نگه دارد.

نزدیک به نیم قرن از فوران نفت در جنوب می گذشت که دکتر مصدقِ ملی و مردمی وارد صحنه شد. او از تضادهای بعد از جنگ  دوم تحلیل درستی داشت. او برای ترساندن شیر غران، مردم خفته را به شیر جنگجویی تبدیل کرد و شیرهای نفت را بر روی بیگانگان بست، اما خود قربانی هر سه شیر شد و بازی را باخت و بدینگونه بعد از کودتای ۲۸ مرداد، نفت وارد زندگی مردم شد، اما سیاست آمریکا با سیاست انگلیس متفاوت بود. آمریکا استعمار نو را جایگزین استعمار کهنه و پوسیده کرد و با این ترفند اهالی خانه ایران، هر روز بیشتر عاشق و واله جغد شوم (در اینجا باید گفت مرغ خوشخوان) نفت شدند.  در این اوضاع وانفسا هر زمان که موازنه پرداخت های آمریکا با کسری روبرو می شد، دکتر کیسینجر این مرغ ها را چاق تر و دردانه تر و عزیزتر می کرد و بدین ترتیب با بالا رفتن قیمت نفت نیکسون از چاله ویتنام، درمانده و وارفته بیرون آمد.

روزی که شاه ایران را ترک فرمودند، به همت مقام معظم آریامهری، ایران ۹۰ درصد به نفت وابسته بود. دیگر واقعاً نفت نه طلای سیاه، بلکه بلای جان مردم بود. ایران در بیشتر سالهای دیکتاتوری رضاشاه بدون درآمد قابل توجهی از نفت بر سر پا بود و جاده و پل می ساخت و نیز در یکسال نخست وزیری دکتر مصدق اقتصاد بدون نفت را تجربه کرد.


۴ـ مناسبات حکومت اسلامی و نفت


انقلاب که شد، مردم تا به خود آمدند، شعارهای اقتصاد بدون نفت و تولید بیشتر را به دور ریختند و با یاری حکومت اسلامی بیش از پیش واله و شیدای جغد شوم نفت شدند و از فکر پریدن و دور شدن این جغد بر بام خانه هاشان، پشتشان می لرزید و هنوز هم می لرزد.

نفت برای حکومت اسلامی، حربه ای شده است برای تهدید جهانیان، و فربه کردن بیضه اسلام عزیز، و تقویت حکومت های نیمه تروریستی و جنبش های تروریستی منطقه، و از طرف دیگر ترساندن مردم از پراندن جغد شوم نفت از بام خانه هایشان.

نفت برای حکومت اسلامی، وسیله ای است برای اعمال دیکتاتوری بیشتر و اسلامی کردن همه شئونات. تبلیغ را جایگزین فرهنگ کردن و سایر قضایا . . . و این آوای شوم دیگری بود از حلقوم جغد سیاه نفت که بر بام ایران نواخته شد.



۵ـ “کشور ثروتمند ایران!”


جمله ی “کشور ثروتمند ایران” یک فریب است، یک “دروغ محض تاریخی” است که نسل ما با این جمله به دنیا آمده و همچون آیه های قرآنی در گوش ما زمزمه کرده اند و با این فریب زیسته ایم و زندگی می کنیم. ثروتی که ۸۰ درصد آن به نفت وابسته، چگونه ثروتی است؟ البته بر مبنای نفت و ارزش نفت این دروغ باور کردنی است، اما براساس تولید و  کار، خیر. آلمان و ژاپن پس از جنگ، بدون نفت، با نیروی گرانبهای اراده انسانها و تلاش مردم، در فاصله حدود ۲۰ سال خرابه ها را ساختند و تولیدات خود را به حداکثر رساندند. ما کجا بودیم؟ در رویای افسانه ای و تخیلات “ثروت و شکوه تاریخی” به خواب رفتیم و قافله به راه افتاد و صدای زنگ های شتربانان ما را بیدار نکرد و ما درگیر سهم مختصری از نفت شدیم و ما را به موجودات خود بزرگ بین تبدیل کرد که بدون زحمت و تلاش توقع بهبود از اوضاع و زمانه داریم و ما را در وهم و خیال باقی گذاشت. وهم و خیالی که روزی حکومت اسلامی سهم نفت ما را در سفره هایمان واریز می کند، و به در خانه مان هر روز صبح چند بشکه نفت می آورد.

سه هفته از تکانه سال ۵۷ گذشته بود که در روز ۱۴ اسفند، اولین کشتی ژاپنی در خارک لنگر انداخت. همه به هم نوید دادند که شب راحت بخوابید که روز بعد بشکه های نفت سفره ها را رنگین تر می کند، اما بدانیم و بدانیم که از درون چراغ جادوی نفت، غول خوش قلبی بیرون نمی آید که کلید حل همه مشکلات با او باشد. آیا ما “کشور ثروتمندی” هستیم؟ آیا ثروت ما در نفت است یا در نیروی متخصص؟ یا در تلاش و اراده انسانها؟ ثروتمند بودیم اگر نیروی کارآ و کارشناس و مدیریت مردمی و حکومت دمکراتیک داشتیم، اما نفت ما را از خود بی خود کرد، هویت و ماهیت ایرانی ما را گرفت و ما را با خود بیگانه کرد و سرزمین ما را مرکز ترویج دیکتاتوری نمود.

“کشور ثروتمند ایران” همچون سایر کشورهای نفت خیز ثروتمند منطقه، از ثروت دیکتاتوری، نبود عدالت اجتماعی و آزادی برخوردار است  و این خصوصیت کلیه کشورهای نفت خیز می باشد. فساد، فحشاء، اعتیاد و گرسنگی از ویژگی های کشورهای نفت خیز است.

تاریخ صد ساله اخیر ایران شهادت می دهد که نفت ثروت نیست، بلکه ضد ارزش و آفریننده فقر و دیکتاتوری است. جغد خوشخوانی است که اسارت و بردگی فرهنگی و فقر اقتصادی به ارمغان می آورد.

۲۵ سال محمدرضا شاه با نفت تمرین آریامهری و خورشید آریایی کرد و ۳۰ سال است که با نفت مشق اسلام ناب محمدی و ذوب شدن در ولایت فقیه می کنند.



۶ـ بحران نفت و کاهش قیمت


در یکصد سال گذشته، تجربه علمی و آمارهای واقعی نشان می دهد که در کشورهای نفت خیز، افزایش قیمت نفت باعث رشد کلان سرمایه داری و افزایش بودجه برای وسایل نظامی و امنیتی و سرکوب بیشتر  و رشد وسیعتر دیکتاتوری و کاهش جنبش های دمکراتیک شده است.

از سوی دیگر، کاهش قیمت نفت باعث تورم اقتصادی، بحران های مالی و فشارهای اقتصادی بیشتر به بخش های متوسط جامعه و زحمتکشان می باشد.

به عنوان نمونه به چند حقیقت تاریخی نظری بیاندازیم:

۱ـ قبل از کودتای ۲۸ مرداد، در خلال سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰، به علت جنگ کره و شرایط جهانی و کاهش قیمت نفت، سهم ایران از فروش نفت بسیار اندک بود، در نتیجه شرایط بحرانی در اقتصاد ایران آغاز شد که نتیجه آن قحطی کالا، رکود اقتصادی، مرگ بر اثر بی غذایی، بیکاری فراوان و ناآرامی اجتماعی بود و قشرهای میانه و پایین جامعه تحت فشار اقتصادی شدیدی بودند.

۲ـ در اوایل دهه ۱۹۷۰، شاه دیوانه وار و هیجان زده، تاکتیک هایی را در اوپک اعمال کرد، و مسایل جهانی و جنگ سرد به یاری او شتافتند که باعث افزایش درآمد نفتی ایران شد و پول سرشاری به ایران سرازیر شد؛ فساد افزایش یافت، اقتصاد ایران پیچیده و تورم زا شد، ساختار اجتماعی دگرگون شد و سیستم استبدادی به نقطه انفجار و مرز فروپاشی رسید.

درآمد نفت ایران که در سال ۱۹۷۱، مبلغ ۸۸۵ میلیون دلار بود، در سال ۱۹۷۴ به ۶/۴ بیلیون دلار افزایش یافت و بالاخره در سال ۱۹۷۵ به مرز ۱۷ بیلیون دلار رسید. شاه در اوهام و پندارهای افسانه ای خود فرو رفت و در فاصله سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۷ مبلغ ۱۶ بیلیون دلار تسلیحات آمریکایی خریداری کرد که یک سوم کل فروش اسلحه آمریکا را شامل می شد و در سال ۱۹۷۷ نیمی از صادرات نظامی آمریکا متعلق به ایران بود و در حالی که در سال ۱۹۷۵ قرارداد نظامی ۴۰ بیلیون دلاری با آمریکا بسته بود و این ارقام شامل خریدهای تسلیحاتی از شوروی و  اروپا نمی شد. و بدینگونه افزایش درآمد نفتی در مسیر دیگری صرف می شد.


در مقایسه با ماه جولای اخیر، با کاهش ۷۷ درصدی در قیمت نفت، اوپک تلاش کرد که با پایین آوردن عرضه، قیمت نفت را کنترل کند، اما موفق نشد، زیرا که مشکل مازاد عرضه نیست، بلکه افت شدید تقاضا در اثر کاهش تولید و نااطمینانی سرمایه گذاری و بحران های اقتصادی جهانی و صدمه دیدن صنایع کلان در اقتصادهای پیشرفته و در حال توسعه می باشد. پیش بینی می شود کاهش قیمت نفت تا چند ماه آینده ادامه یافته و سپس در نوسان بین ۳۰ دلار تا ۶۰ دلار پیشروی کند.

حکومت اسلامی و بانک مرکزی ادعا می کند که با نفت بشکه ای ۵۷ دلار توانایی موازنه بودجه مملکت اسلامی را دارد. کمیته بودجه مجلس اسلامی اعلام می کند باید نفت را به ۸۰ دلار بفروشیم که کسری بودجه نداشته باشیم، اما سایت انرژی و نفت وابسته به شرکت نفت مدعی است که در صورت فروش نفت به کمتر از ۹۰ دلار بودجه دولتی ایران با مشکل روبرو خواهد شد. بنابر این تصور می شود که رویاهای امپراتوری اسلامی آسیب خواهد خورد و تاوان اقتصادی این بحران را مردم زحتمکش ایران پرداخت خواهند کرد و مشکلات مردم افزایش خواهد یافت.


۷ـ اقتصاد بدون نفت


اقتصاد بدون نفت یک رویاست که می توان آن را به واقعیت نزدیک کرد. اقتصاد بدون نفت یعنی کندن پرهای جغد شوم و آسوده شدن، یعنی به پیشواز حادثه رفتن و داشتن عزت همیشگی، یعنی آفریدن دمکراسی و آزادی و از بین بردن دیکتاتورها، یعنی کوتاه کردن دست دین در دولت و حکومت. و این را در پرتو یک شور و اراده همگانی و خواسته ملی می توان جستجو کرد. اقتصاد بدون نفت یعنی کار و تولید و این همت جانانه ای طلب می کند و کاری است کارستان. نفت ما را با خود بیگانه کرده است. به خود بیاییم و بگوییم: “عطایش را به لقایش بخشیدیم.”

آیا شعاع فانوسی در این سیاهی جاوید، کورسو می زند؟

آیا چراغ میکده آفتاب خاموش است؟


تکزاس، ۲۱دسامبر ۲۰۰۸


ای میل نویسنده:

rezaalavim@yahoo.com