زمانی گابریئلا میسترال Gabriela Mistral شاعر شیلیائی و برنده جایزه نوبل ادبیات در مورد کودکان گفته بود: “ما به خاطر بسیاری از اشتباهات و خطاهایمان گناهکاریم، که بزرگترین آن در ارتباط با کودکان، یعنی نادیده گرفتن پایه ها و ارکان زندگی است. انجام بسیاری ازکارها را می توان به تعویق انداخت اما نه کار کودکان را، اینک زمانی ست که استخوان های اش استحکام می یابد، خون او ساخته می شود و حواس پنجگانه اش رو به تکامل می باشد، نام او” امروز” است، پاسخ ما به آن ها نمی تواند” فردا” باشد” *.

گابریئلا اما نیست تا ببیند که سیاست بازان و دینکاران و سودورزانِ امروز برسر “پایه ها و ارکان زندگی” چه می آورند. گابریئلا نیست تا ببیند بر صحنه ی زندگی کودکان جهان، قدرت طلبی، جهالت و پول چه نقش های تراژیک و جانخراشی نشانده اند.

کودک زخمی سوری امید را نشان می دهد

گابریئلا نیست تا این گوشه از این صحنه و پرده ببیند: سرهای بریده ی کودکان الجزایری در صحن مدرسه و خانه، جسدهای گلوله باران شده ی کودکان فقیر آرژانتینی در میان زباله‌هائی که غذای شان را لابلای زباله‌ها می جورند، کودکان فلسطینی و عراقیِ غرقه در خون در آغوش پدرانی که انگاری می‌خواهند شیره ی جان خویش به رگ های جگرگوشه های شان بریزند، پیکرهای تکه تکه شده ی کودکان افغانی و رواندائی، ساقه‌ی سوخته‌ی گُلی با مشتی از طره‌ی گیسوان سوخته‌ در ایران، جسد های غرقه به خون کودکان روسی، اسکاتلندی و استرالیائی، قلب های پاره پاره ی کودکان امریکائی و…

گابریئلا نیست تا اشک هایش  را بدرقه ی کودکان امریکائیِ مدرسه ی ابتدائی “سندی هوکِ” نیو تاون کند، به کودکانی که به عنوان قربانیانِ قدرت طلبی، جهالت و بلاهت، و بی عدالتیِ سیاست بازان و دینکاران و پول پرستان بر این صحنه و پرده افزوده شده اند، صحنه ی تراژیک دلخراش و جانکاه پَرپَرشدن ۲۰ کودک خندان و بازیگوش، صحنه ای که گوئی جهان به تکرار و تماشایش عادت کرده است، ۲۰ زبانه‌ی عشق، و روشنای مهر و دوستی که در انتظار هدایا و تعطیلات کریسمس و سال نو روزشماری می کردند، چهره های مهربانی و شادی ای که کلامی جز دوستی نمی‌دانستند، ۲۰ سیمای بیگانه با خشم و نفرت،۲۰ گردونه‌ی هلهله و شورکه مرگ را نمی‌شناختند و معنایش نمی‌دانستند، ۲۰ دهان ِ به حیرت و شگفتی بازمانده و غنچه هائی پُرسان و لب های گشوده که از ما می پرسند: چرا با ما چنین رفتاری کرده و می کنید؟ ما را به دنیا آورده اید تا این گونه پَرپَرمان کنید؟ فقر، گرسنگی، بیماری، جنگ و آوارگی کافی نیستند اِی باغبانانی که با پَرپَرکردن شکوفه‌های باغ تان به پیشواز خزان می‌روید؟ چرا با ما چنین کرده و می کنید؟

پاسخ پرسش دهان ها و غنچه های معصومیت و پاکی، و چرائیِ بروز این فجایع روشن و پیشاروی همگان است: در کشتار کودکان در جهان سه گروه نقشِ اساسی ایفا کرده و می کنند: سیاست بازانِ عاشق قدرتی که چهره ی کریه خویش در آب زیباتر از” نرگس”می بینند، جرثومه های دینکاری که گمان می برند کلید خونین بهشتِ آلوده شان فقط در دستان آن هاست، و پول پرستانی که برای کفن شان هم جیب دوخته اند.

– نگاه کنید به چهره و گفتار و رفتار سیاست بازان جنگ طلب و خشونت آئین ِ امریکائی و دینکاران هم پیمان شان ، به لابی گرانِ قدرتمندِ تجارت مرگ که با مخفی کردن خود در پشت متمم ِ قابل تفسیر یک بند از قانون اساسی امریکا و عوامفریبی ِ دفاع از “آزادی های فردی”، حریصانه با واژه ی دموکراسی و آزادی کیسه ی دنیوی و اُخروی دوخته اند.

– نگاه کنید به صاحبان و اداره کنندگان کمپانی های بزرگ تولید داروهای درمان بیماری های روانی، و مراکز درمانی بیماران روانی در امریکا.  مگر چند درصد ازمردمان امریکا ،که از بیماری روانی رنج می برند توان پرداخت هزینه های سنگین و ناباورانه ی درمان بیماری خود و یا عزیزان بیمارشان را دارند؟

امروز بیشترین بیماران روانی در امریکا یا در زندان ها به جرم خلاف کاری حبس اند، و یا بدون هیچگونه کنترل و پیگیری و درمان در جامعه ویلان اند.

– نگاه کنید که چگونه سیاست بازان امریکائی و پشتیبانان مالی و رسانه ای شان برای کاهش بودجه های آموزشی و پرورشی، و بهداشتی و درمانی، که می توانند نقشی پیشگیرنده در بروز این فجایع داشته باشند، شمشیر از رو بسته اند، و پول های بی زبان حاصل از دسترنج زحمکشان امریکائی را به جیب های بی انتهای خود، کارتل ها و تراست ها، و کلیساها و دیگر مراکز مذهبی می ریزند.

– نگاه کنید به نقش هالیوُود و تولید کنندگان بازی ها و ویدیوهای خشن و جنگی در تبلیغ و گسترش فرهنگ خشونت، و در آمد هنگفتی که از این راه به دست می آورند.

– نگاه کنید به هیولای بنیادگرائی مذهبی در الجزایر و پاکستان و سوریه و سومالی، به گورزادهای بی‌قلبی که پروانه‌های گلگون عشق برسینه‌های مهر گردن می زنند؟ و خنجر برگردن نازک و زیبای شادی و زندگی، و سیب بلورین اش فرو می برند.

– نگاه کنید به چهره ی بی روح ِ وزیرآموزش و پرورش احمدی نژاد و صورتک تهی از انسانیتِ خود ِ احمدی نژاد، و پیکرهای سوخته ی دانش آموزان و جسدهای له شده ی آنان در میان آهن پاره های اتوبوس هاو زیرآوارها و….

با این احوال اما راه های پیشگیری و کاهش قربانی شدن جگرگوشه‌های مان نیزروشن اند:

– لایروبی عرصه ی سیاست از موجودات سیاست باز و دینکاری که بیش از هرچیز به منافع مالی و معنوی خود می اندیشند، و سیاست را بستر جنایت آفرینی و تخلیه ی عُقده های روانی و شخصیتی و مذهبی شان کرده اند.

– مبارزه و تلاش بی وقفه در راه زدایش و یا کاهش بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی.

– جمع آوری سلاح یا کنترل و محدود کردن خرید و فروش آن.

– افزایش امکانات درمانی و کنترل بیماران روانی، و ورایگان کردن این امکانات.

– آموزش خشونت پرهیزی و خشونت گریزی در تمامی سطوح جامعه، و جمع کردن بساط مُبلغان و مرّوجان فرهنگ خشونت از عرصه ی فعالیت های فرهنگی و هنری و دینی و اجتماعی.

و این گونه اگر شود به ندرت شاهد تراژدیِ کشتار کودکان و لحظه‌های دردناک پَرپَرشدن زندگی درون سینه های  سرشار از شادی و شورشان خواهیم بود، عزیزانی که جز عشق و و دوستی و مهربانی کلامی نمی‌شناسند و با کینه و نفرت و شقاوت گرگ‌آدم‌ها بیگانه اند.

* دیوید مورلی- مارگارت وودلند، چگونگی رشد و نمو کودکان در کشورهای در حال توسعه، ترجمه دکترمحمد علی برزگر و آذردخت سعیدی / ص ۱۱

برگرفته از گویانیوز