شماره ۱۲۱۴ ـ پنجشنبه  ۲۹ ژانویه ۲۰۰۹

در جهان سیاست، گوئی حق و عدالت واژگانی گمشده‌اند. باراک اوباما، رئیس‌جمهور تازه آمریکا، استاد رشته حقوق، با گرایش محوری حقوق اساسی، اکنون انتظاراتی را آفریده است که شاید بخشی از آن‌ها در عرصه بهبود نسبی اوضاع جهان پاسخ بگیرد و شاید به گفته ولادیمیر پوتین نخست‌وزیر روسیه، چون بزرگ است، به نومیدی‌های بزرگ نیز منتهی شود.


 

اوباما، در نخستین روز به دست گرفتن قدرت، فرمان به تعطیل محاکمات دادگاه نظامی گوانتانامو داد. او، یک روز بعد، اعلام کرد که بساط این زندان حداکثر تا یکسال دیگر برچیده خواهد شد. ۲۵۰ انسان، که مجرم بودن آنان هنوز در هیچ دادگاهی ثابت نشده است، سالها است، بدون وکیل و حق ملاقات، در شرایط جسمی و روحی هولناک این اردوگاه، انتظار مرگ یا منجی را می‌کشند.


 

شکنجه های اثبات شده


 

به اعتراف یک زن قاضی بازنشسته، که تا چندی پیش از سوی پنتاگون مامور کنترل کار دادگاه نظامی گوانتانامو بود، زندانیان گوانتانامو در تمام این مدت شکنجه شده اند. او، چند هفته پیش، در یک مصاحبه مطبوعاتی فاش ساخت که به سینه یک مرد زندانی سینه بند می‌بسته‌اند، شورت زنانه به سرش می‌کشیده‌اند، سگ‌ها را به جانش می‌انداخته‌اند، قلاده سگ به گردنش می‌افکنده‌اند و او را در محوطه زندان به این سو و آن سو می‌کشانده‌اند.


 

قاضی بازنشسته، همچنین فاش ساخت که این مرد را ظرف ۴۸ روز، هر روز بین ۱۵ تا ۲۰ ساعت به زیر بازجوئی می‌کشیده‌اند تا در شرایط بی‌خوابی و گرسنگی و ضعف، از او اعتراف بگیرند. بازرس وزارت دفاع در دادگاه نظامی گوانتانامو، علاوه بر این گفته است که این یک مورد استثنائی نبوده و آنچه در مورد زندانیان گوانتانامو اعمال می‌شده، منطبق بر تعریف حقوقی شکنجه بوده است.


 

بیشتر زندانیان گوانتانامو را کسانی تشکیل می‌دهند که در جریان حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان، به اتهام همکاری با طالبان یا القاعده دستگیر و به کوبا منتقل شده‌اند. آمریکا و متحدانش، در افغانستان با طالبان وارد جنگ شدند. بنابر این، کسانی که به عنوان دشمن در این کشور دستگیر شدند، به لحاظ قوانین بین‌المللی اسیر جنگی محسوب می‌شوند و هیچ دولتی حق ندارد اسرای جنگی را شکنجه دهد. حدود  ۱۳۵ نفر از زندانیان، مدت‌ها پیش باید به خاطر فقدان مدارک کافی، آزاد می‌شدند، اما دولت بوش همواره اعلام می‌کرد که نمی‌داند این افراد را پس از آزادی باید به کجا بفرستد. بنابراین، بخش عمده زندانیان، در عمل بی‌گناه بوده‌اند و تنها به این دلیل مجبور به تحمل زندان غیرقانونی شده‌اند که امکان بازگشت به کشورهای خودشان را نداشته‌اند و هیچیک از کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر نیز حاضر نشده‌اند آنان را بپذیرند. تنها علت اجتناب این کشورها نیز آن است که گمان می‌برند، که ممکن است در میان این ۱۳۵ نفر افراد خطرناکی هم وجود داشته باشند.


 

آلمانی ها و هراس پذیرش زندانیان


 

بلافاصله پس از آن که باراک اوباما فرمان توقف محاکمات نظامی گوانتانامو را صادر کرد، در آلمان، به عنوان کشوری که اغلب سیاستمدارانش همواره می‌کوشند خود را بهترین دوستان آمریکا معرفی کنند، این پرسش به عنوان اصلی بسیاری از رسانه‌ها تبدیل شد که اگر آمریکا از ما بخواهد برخی از زندانیان را بپذیریم، چه کنیم؟


 

وزیر داخله آلمان که عضو حزب دموکرات مسیحی است، بلافاصله با صراحت گفت: “گوانتانامو مساله آمریکا است. پس زندانیان هم اگر بر اساس مفاد کنوانسیون حقوق بشر امکان بازگشت به سرزمین خود را ندارند، باید در آمریکا بمانند”. گئورگ گیزی، رهبر حزب چپ‌ها نیز، که در مبارزات انتخاباتی سال‌های اخیر همواره سنگ محرومان را به سینه زده است تا آرای آنان را جذب کند، نظری مشابه را بیان کرد. وزیرخارجه سوسیال دموکرات گفت که اگر آمریکا درخواست کند، باید پذیرش برخی از زندانیان را بررسی و از این طریق به دولت اوباما کمک کرد.


 

همه، تنها از امکان یا عدم امکان پذیرش زندانیان حرف زدند، اما حتی یک نفر نگفت که حقوق بربادرفته این انسان‌ها، اگر بی‌گناهی‌شان در دادگاه‌های عادی ثابت شد چه می شود؟ سال‌ها عمر آنان، دور از خانه و خانواده، در زیر بدترین شکنجه‌های ضد بشری سپری شده است. آیا آنان حق اعاده حیثیت و دریافت غرامت و کمک برای بازگشت به یک زندگی آزاد و شرافتمندانه را ندارند؟


 

به راستی اگر عکس ماجرای گوانتانامو در یکی از کشورهای مخالف جهان غرب رخ می‌داد، غرامت ۵ سال شکنجه و زندان هر شهروند غربی چقدر می بود؟ آیا کشورهای غربی به آزادساختن شهروندان اسیر خود اکتفا می‌کردند؟ یا کشور مخالف را به اتهام نقض حقوق بشر و جنایت جنگی به یک دادگاه بین‌المللی می کشیدند؟


 

زندانیان گوانتانامو هرکه می‌خواهند باشند. اگر مجرم بوده‌اند، باید متناسب با جرم خود مجازات شوند، اما اگر بی‌گناه بودند، حق دریافت غرامت دارند و این کاملا بر منشور حقوق بشر و حقوق بین‌الملل انطباق دارد. از این گذشته، بر اساس منشور حقوق بشر، هر انسانی در هرگوشه از کره خاک، حق دارد محل زندگی و کار خود را برگزیند و از حرمت انسانی برابر با دیگران برخوردار باشد. بنابراین، زندانیان گوانتانامو، در صورت اثبات بی‌گناهی، باید حق داشته باشند کشور مورد نظرشان را، برگزینند و این وظیفه اساسنامه ای کمیساریای امور پناهندگان سازمان ملل متحد است که از خواست آنان دفاع کند، وکیل در اختیارشان بگذارد و مبارزه را تا آنجا ادامه دهد که همه آن‌ها به یک زندگی برابر با سایر شهروندان عاد
ی و بی گناه کشورهای محل اقامتشان بازگرداند.


 

از گوانتانامو به شبکه های تروریستی


 

اگر عکس این باشد، نباید تعجب کرد که قربانیان گوانتانامو، حتی اگر تا پیش از دستگیری هیچ ارتباطی با بنیادگرایان نداشته باشند، در آینده به لقمه ای چرب برای شبکه‌های تروریستی تبدیل شوند. از انسانی که به ناحق اسارت کشیده و شکنجه شده است نمی توان انتظار داشت که شکنجه گران خود را دوست بدارد. زخم های او، تنها زمانی اندکی التیام می‌یابد که شکنجه گرانش در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند.


 

و آقای باراک حسین اوباما، اگر بخواهد به عنوان یک حقوقدان دموکرات، پایبندی واقعی خود را به حقوق اساسی ثابت کند و مرهم بر زخم‌های بی‌شمار قربانیان سیاست‌های ضدانسانی سلف خود جورج بوش بگذارد، باید به موازات برچیدن بساط گوانتانامو، فرمان پی‌گیری حقوقی آمران و عاملان شکنجه‌های ضدبشری گوانتانامو را نیز صادر کند.