شماره ۱۲۱۸ ـ پنجشنبه  ۲۶ فوریه ۲۰۰۹

مجامع علمی برای همه ی انسان ها یک نژاد قائلند و آن هم “نژاد انسانی” است

یکشنبه ۲۲ فوریه ۲۰۰۹ ، بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران ـ کانادا برای بزرگداشت روز جهانی زبان مادری برنامه ای با عنوانزبان، هویت و حقوق بشر” ترتیب داده بود و از دکتر علیرضا اصغرزاده جامعه شناس و محقق ایرانی و استاد دانشگاه یورک دعوت کرده بود که در این خصوص سخنرانی کند. استقبال و حضور پررنگ آذربایجانی ها در این برنامه نشان از تائید این مهم داشت که آزادی زبان مادری برای  ملت آذربایجان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آنان در هر کجای دنیا که باشند برای به دست آوردن  این حق مسلم خود از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد. این برنامه که به زبان ترکی برگزار شد شامل موسیقی و شعر آذربایجانی نیز بود.

محمد علیزاده گرداننده ی برنامه، ابتدا روز جهانی زبان مادری را تبریک گفت و شعر زیبایی در این خصوص خواند. سپس یوسف ساوالان با صدای گرم خود ترانه ا ی دلنشین خواند.


علیزاده در ادامه بعد از  خواندن شرح حال مختصری از تحقیقات و نوشته های پرفسور اصغرزاده از او دعوت کرد که سخنانش را ارائه دهد.

دکتر اصغرزاده سخنانش را با تبریک روز جهانی زبان مادری شروع کرد و گفت که برای درک بهتر رابطه ی بین زبان و هویت، ضرورت دارد که ابتدا ماهیت و هویت خود زبان بررسی شود. او پس از تشریح  دیدگاه های مذهبی و افلاطونی ـ ارسطویی در مورد زبان، به تجزیه و تحلیل دیدگاه های مدرن و پسامدرن پرداخت و نظرات و آثار زبانشناس معروف قرون ۱۹ و ۲۰ یعنی فردیناندو ساسور از یک سو و نظریه های انسان شناس بزرگ قرن بیستم کلود لوی استراوس را از سوی دیگر مورد بررسی قرار داد و در ادامه تئوری های ساختارگرایانه ساسور و لوی  استراوس را با نظریه های پساساختارگرایانه ژاک دریدا مقایسه کرد.

اصغرزاده در ادامه ی سخنانش به بررسی رابطه ی زبان و هویت از منظر پساساختارگرایانه پرداخت و تحلیل کرد که زبان از بدو شکل گیری اش نه تنها با قدرت و سیاست عجین می شود، بلکه خود به مثابه حامل روابط قدرت و عامل نابرابری اجتماعی عمل می کند. گرایش هایی که سعی می کنند چهره ای غیرسیاسی و “بیطرفانه” از زبان ارائه دهند و یا زبان را صرفاً به عنوان “وسیله ارتباط” قلمداد کنند، ریشه در “موقعیت های مزیتدار” (Privileged Positions) صاحبان این عقیده ها دارند و خود حکایت از رابطه های قدرتی می کنند که در جامعه جاری هستند. نگرش پساساختارگرایانه از زبان تقدس زدایی می کند، قداست، پاکی و مطلقیت را از آن می گیرد و آن را به عنوان یک عامل حذفی و ستمی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. در واقع ساختارزدایی که ژاک دریدا مطرح می کند مبارزه ای است مداوم و تمام عیار برای آشکار کردن ماهیت استبدادی و حذف گرایانه که در ساختار زبان پنهان است.

در بخش بعدی دکتر اصغرزاده به مقوله هویت پرداخت و از آن به عنوان یک محصول زبانی یاد کرد که به مثابه ی رکنی از ارکان زبان عمل می کند و مشمول تمام ناخالصی ها، ناپایداری ها و چندگانگی هایی است که خود زبان مشمول آنهاست. او گفت، پساساختارگرایی برداشت های ذاتگرایانه و جوهرگرایانه از هویت را مردود می داند چرا که این هویت ها در زبان است که تعریف و بیان می شوند. وقتی که خود زبان ماهیتی غیر خالص، غیرثابت، غیرمطلق و غیرازلی ـ ابدی داشته باشد، هویتی که به واسطه ی آن زبان تعریف می شود چگونه می تواند ثابت، خالص و مطلق باشد؟

صحبت به مقوله ی حقوق بشر و گفتمان “هویت طلبی” در آذربایجان کشیده شد و سخنران خاطرنشان ساخت که مروجین تئوری “هویت طلبی” می باید که خود را با مباحث مدرن در مورد هویت و محدودیت های آن آشنا کنند. در غیر این صورت این خطر وجود دارد که مبارزه ی عادلانه مردم آذربایجان برای کسب حقوق انسانی و جمعی خود، به صورت مبارزه ای غیردموکراتیک و غیرمدرن به اجتماعات جهانی معرفی شود.

گفتنی است دکتر اصغرزاده و همکارانش اخیراً دو جلد کتاب در رابطه با “هویت و جهانی شدن” به زبان انگلیسی چاپ کرده اند و محدودیت ها و مزیت های هویت از منظرهای مختلف را در این کتاب ها مورد بررسی قرار داده اند. دکتر اصغرزاده همچنین مقاله ای با عنوان “هویت های چندگانه آذربایجان” در دسامبر  سال گذشته در مجله ی معتبر “Middle East Review of International Affairs”به چاپ رسانده است.

در رابطه با حقوق بشر و مبارزه کنونی مردم آذربایجان سئوال های زیادی مطرح شد که از سوی سخنران مورد بررسی و پاسخ قرار گرفت. از جمله در مورد مباحث اخیر در میان آذربایجانی ها راجع به مقوله ی “پان ترکیسم” دکتر اصغرزاده گفت: امروزه هر کودک هفت ساله ای که خواهان تحصیل به زبان مادری اش، یعنی ترکی آذری، است از طرف رژیم جمهوری اسلامی و نیز ناسیونالیسم دوآتشه ایرانی متهم به پان ترکیسم می شود. در چنین شرایطی، ترم هایی مانند پان ترکیسم، پان تورانیسم و غیره، شفافیت تحلیلی و آنالیتیک خود را به طور طبیعی از دست می دهند. به همین خاطر اینگونه مباحث باید از یک منظر عمومی “گفتمان دمکراتیک” مورد بررسی قرار بگیرند. برای مثال تقویت مبارزه علیه نژاد پرستی، مبارزه علیه استعمار و استثمار ( از نوع خارجی، داخلی، فرهنگی، فکری و غیره)، همکاری و اتحاد با دیگر گروه ها و خلق های زیر ستم (زنان، دانشجویان، کارگران، اقلیت های مذهبی، جنسی، ملی و قومی) در زمره ی مبارزات حقوق بشری و گفتمان دمکراتیک قرار می گیرند. از سوی دیگر ترویج ادبیات نفرت و تحقیر، تقویت ذاتگرایی، نژادپرستی و بنیادگرایی دینی و قومی جزو عمل و گفتمان غیر دمکراتیک محسوب می شوند. بر اساس چنین معیارهایی است که ما باید میزان دمکراتیک بودن افراد و گروه ها را بسنجیم و مسیر مبارزه خودمان را نیز تعیین کنیم.

 در قسمت پرسش و پاسخ مثل همیشه موضوع داغ زبان، خلق و ملت مطرح شد: آیا ما آذری هستیم؟ یا ترک و یا آذربایجانی؟ در پاسخ به این پرسش دکتر اصغرزاده روی کلمات “انعطاف و انعطاف پذیری” تأکید کرد و توضیح داد که این مسئله نسبت به شرط ها و محیط های متفاوت می تواند متغیر باشد. به عنوان مثال، در محیط ایران امروزه بیشتر بر روی ترک بودنمان تأکید می کنیم چرا که هویت ترکی مان سال ها در معرض تحقیر و توهین از سوی یک نظم نژادپرستانه قرار گرفته است. از طرف دیگر در محیط های خارج از ایران بیشتر از ترم های آذری و یا آذربایجانی استفاده می شود، چرا که این ترم ها هویت مکانی و جغرافیایی ما را شفافتر و کاملتر از ترم ترک بیان می کنند (در اکثر زبان های دنیا از ترک معنی “اهل ترکیه” استنباط می شود)



در مورد رابطه ی زبان با نژاد و وجود یا عدم وجود نژادی به نام “آریا” اصغرزاده تأکید کرد که از نقطه نظر علمی و بیولوژیکی چیزی به نام نژاد آریا، نژاد ترک، نژاد عرب و غیره قطعاً وجود ندارد. اینگونه طبقه بندی ها مقولاتی گفتمانی ـ زبانی هستند و مشمول روابط قدرت هم در بطن خود زبان و هم در درون اجتماع می باشند. درک و فهم جامعه شناختی از “نژاد” درک و فهمی زبانی / فرهنگی / سیاسی / اجتماعی است و هیچ ربطی به علم بیو ژنتیک ندارد. سئوال اینجاست که در حالی که مجامع علمی در دنیای معاصر به پوچ بودن وجود نژادی به نام آریا و باطل بودن هرگونه برداشت ذاتگرایانه و جوهرگرایانه از “نژاد” باور دارند، چرا ما آذربایجانی ها باید وقتمان را صرف این مسئله بکنیم که آیا “نژاد” ما آریایی بوده و یا غیر آریایی بوده است؟ مجامع علمی برای همه ی انسان ها یک نژاد قائلند و آن هم “نژاد انسانی” است.


سخنران در پاسخ به پرسش یکی از حاضران گفت فرضیه آریایی نژاد بودن ترک های آذربایجان مقوله ای است راسیستی و نژادپرستانه که به منظور و به قصد تجاوز به حقوق انسانی ترک های آذری طرح ریزی شده است. مبلغین این تئوری نژادپرستانه بر این باورند که در صورت جاافتادن این تئوری، آذربایجانیها به هویت به اصطلاح “آریایی” خود رجعت خواهند کرد و هویت ترکی کنونی خود را مثل یک جفت کفش کهنه به دور خواهند انداخت. اهل فن نیک می دانند که این امر به لحاظ جامعه شناختی، انسان شناختی، تاریخ شناسانه و فرهنگ شناسانه، امری است ناشدنی و ناممکن. همانگونه که بنیادگرایی مذهبی نمی تواند به “مدینه النبی” عصر پیامبر برگردد؛ ما آذربایجانیها نیز قادر نخواهیم بود تحت هیچ شرایطی به “مدینه فاضله نژاد آریایی” دو هزار سال پیش بازگردیم. مروجین تئوری نژاد آریایی باید درک کنند که، برفرض اینکه انسانهای “آریایی نژاد و آریایی زبان” در آذربایجان هزار سال پیش زندگی می کرده اند، ما آذریهای معاصر، وارثان و حاملان طبیعی علایم ژنتیک و آثار فرهنگی آن انسانها نیز هستیم. ترکهای کنونی آذربایجان، محصول مستقیم پروسه های تاریخی، جغرافیایی، اتنیکی و فرهنگی ـ اجتماعی در منطقه آذربایجان می باشند. بنابر این، کسانی که دلشان به حال “آذریهای هزار سال پیش” می سوزد، می بایست که به حقوق انسانی و جمعی ترکهای کنونی آذربایجان احترام بگذارند؛ چرا که “این آذریها” حاملان طبیعی علائم  فرهنگی ـ ژنتیک “آن آذریها” نیز هستند.