از استیضاح و برکناری وزیر کار و افشاگری احمدی نژاد تا دستگیری “سعید مرتضوی”

روز یکشنبه ای که گذشت ــ به قول علی لاریجانی ــ “روز مهمی” برای نظام اسلامی بود. روزی که به استیضاح و برکناری “عبدالرضا شیخ الاسلامی” وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجامید اما، در عین حال، صحنه ی رویارویی بی سابقه احمدی نژاد و علی لاریجانی هم شد.

مجلس از ماه ها پیش تصدی ریاست سازمان تأمین اجتماعی را از جانب مرتضوی غیر قانونی دانسته و وزیر کار را متهم کرده بود که به رأی دیوان عدالت اداری برای برکناری مرتضوی تمکین نکرده است. به گفته نمایندگان، شیخ الاسلامی در پاسخ به خواست نمایندگان ابراز کرده بود که “بر اساس مصوبه دولت، از این پس سازمان تأمین اجتماعی زیر مجموعه دولت است و اختیار عزل و نصب در آن با معاون اول رئیس جمهور”.

احمدی نژاد در آن روز به مجلس آمده بود تا از فرصت استیضاح وزیرش برای حمله به خانواده لاریجانی بهره گیرد و به همین دلیل نوار و فیلم جلسه ای را پخش و قرائت کرد که در آن “فاضل لاریجانی” از “سعید مرتضوی” می خواهد ترتیب ورود او را به فعالیت های اقتصادی و نفوذ در خرید و فروش شرکت های سازمان تأمین اجتماعی بدهد. فاضل لاریجانی در این نوار به مرتضوی وعده می دهد که می تواند از جایگاه و قدرت برادرانش در مجلس و قوه قضائیه برای مدیریت و نفوذ در کارهای اقتصادی بهره گیرد! علی لاریجانی که البته تلاش داشت خودش را خونسرد نشان دهد، در پاسخ، احمدی نژاد را به توطئه چینی و نادیده گرفتن نظرات خامنه ای متهم کرد و گفت: ” آیا این اقدامی توطئه آمیز علیه رئیس مجلس نبود که آقای مرتضوی یکی از بستگان مرا دعوت می کند و از صحبت هایشان فیلم می گیرند؟ پس برنامه ای داشته اید که فیلم را بگیرید و بعدا آن را پخش کنید”.

پس از پاسخ های لاریجانی، احمدی نژاد خواست دوباره صحبت کند، اما رئیس مجلس این اجازه را به او نداد. لاریجانی گفت: “شما تهمت زدید. ما جوابتان را دادیم. دیگر حق صحبت کردن ندارید. به سلامت”! و احمدی نژاد با قهر و “هشدار”هایی که دیگر شنیده نمی شد، مجلس را ترک نمود.

اعتراضات و توهین ها در حاشیه استیضاح وزیر کار در مجلس شورای اسلامی

مجلس رژیم اسلامی یک بار دیگر به عرصه نزاع های پایان ناپذیر بلندپایه ترین مقامات جمهوری اسلامی تبدیل شد. این بار اما، رویارویی آن چنان شکننده، غیرقابل بازگشت و  کنترل ناشدنی می نمود که نزدیک ترین حامیان رژیم را نیز سردرگم و پریشان ساخت. این بار اما، خامنه ای هم نه تنها نتوانست برای نجات نظام اسلامی کاری از پیش ببرد و یا باز هم حکم حکومتی بدهد ــ که او یک بار در جریان همین اختلافات برای جلوگیری از کشاندن احمدی نژاد به مجلس به منظور پاسخگویی به سؤالات نمایندگان از این حربه استفاده کرده بود ــ بلکه تمام تلاش های چندین ماهه اخیرش برای به “تفاهم” واداشتن مقامات به یک باره بر باد رفت و همراه با آن، تمام حیثیت و اعتبار ولی فقیه که دیگر در هیچ نهاد و سازمان و وزارتخانه ای گوش شنوایی نمی یابد.

دیگر نزدیک ترین دست پرورده های ولی فقیه هم، احمدی نژاد و لاریجانی را متهم می کنند که قلب رهبر را به درد آورده اند! اعتراف می کنند که بازنده آن “روز مهم” نظام اسلامی بود و برنده ی آن مخالفان حکومت و اضافه می کنند که این فتنه ای بزرگ تر از فتنه ی ۸۸ بود!

جنگ و جدالی میان درونی ترین لایه های حکومت که این بار تلفات و ریزش نیروی بسیاری داشت! چنانکه در نخستین گام و تنها یک روز پس از افشاگری احمدی نژاد در جلسه استیضاح وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی، اقدام به بازداشت “سعید مرتضوی” کرد. همان دادستان سابق تهران و قاضی تعلیق شده ی آدمکشی را که توقیف فله ای نشریات و بازداشت و شکنجه روزنامه نگاران و فعالین و قتل زهرا کاظمی، مدیریت بازداشتگاه کهریزک و کشتارها و تجاوزها و جنایات صورت گرفته در آن بازداشتگاه را در پرونده ی سیاه و نکبت بار خود ثبت کرده است. همان کسی که ویژگی بارزش تبحر در شکنجه و کشتار است و دقیقا به همین دلیل در دستگاه های امنیتی حاکمان مذهبی حضوری فعال داشته است. دستگیری مرتضوی جام زهری بود که خامنه ای مجبور به نوشیدنش بود. و از آن طرف هم، خود مرتضوی ــ همچون بسیاری از مقامات و جلادان سابق رژیم ــ قربانی رقابت و اشتهای سیری ناپذیر حاکمیت دوگانه مذهبی و مقاماتی گشت که تنها کارکردش برای آنها به جریان انداختن ماشین سرکوب و کشتار رهبر، دولت و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و تمام این بساطی است که اینها به منظور بالا کشیدن اموال مردم بیشتر از سی سال است که سازمان داده اند.

باید گفت جلسه روز یکشنبه مجلس اسلامی، در واقع، برآیند و نتیجه طبیعی آن زمینی است که زیر پای مقامات رژیم داغ شده است! این فشار از پایین و خشم و نفرت مردم از فقر و بی حقوقی و کشتار جوانانشان است که تک تک مقامات نظام را به جان هم انداخته و آنها را به افشای دزدی ها و جنایت های همدیگر واداشته است.

آن “روز مهم” به ظاهر جلسه ای بود برای حل و فصل بحران و “دردسر” مرتضوی که هیچگاه گریبان حکومت اسلامی را رها نکرد! جلسه استیضاح وزیر کار و افشاگری های احمدی نژاد تلاشی بود برای مقابله با جدالی که از مدتها پیش درگرفته بود. راستش، پرونده “کهریزک” هیچگاه در طول چهار سال گذشته گریبان رژیم را رها نکرد. مرتضوی را به سبب خدماتش از صندلی یک صدارت به صندلی وزارت دیگری گماردند اما، دستورات مستقیمش در سرکوب و کشتار جوانان از خاطر مردم نرفت. اوضاع آرام نگرفت و بحران عمیق تر گشت. مرتضوی بالاخره بازداشت شد و با این حال، باید اضافه کرد که جمهوری اسلامی برای قربانی کردن نزدیکترین حامیان و دست پرورده هایش و برای حفظ سازوکار سیاسی ــ اقتصادی منحوسش، تاکنون، پرونده های زیادی را با هدف تحریف مردم بازسازی کرده است. سعید مرتضوی اگر به دادگاه بیاید، باید به تمام دستورات و فرامین خامنه ای و احمدی نژاد برای سرکوب انقلاب مردم و به تمام شکنجه ها و تجاوزها و کشتارها اعتراف کند. او اساسا باید به تاریخ سرکوب و کشتار رژیم اسلامی اشاره و استناد کند تا بتواند خود را نجات دهد! و با این حال، نظام اسلامی هیچگاه به قربانیانش اجازه نداده است کار را تا بدینجا پیش برند! تجربه نشان داده است که تمام این تبهکارانی که عاقبت اسیر دستگاه آدمکشی خودشان می شوند، پیش از اعتراف و پیش از یک روند دادرسی سالم و حتی نسبتا استاندارد، بالاخره ناپدید و یا کشته می شوند و اگر اوضاع مساعد باشد، مدتی بعد آزاد می گردند و به مقام رفیع تری دست می یابند!

دستگیری مرتضوی و پرونده او از این پس به هر نتیجه ای که منجر شود، نفس دستگیری اش، یک گام بزرگ به عقب است برای ولی فقیه، خود احمدی نژاد و تمام این ساز و کاری که دزدی می کند و اعدام و کشتار به راه انداخته است. این، مبارزه ای از طرف مردم، زنان و جوانان است که به ثمر نشسته است. رژیم اسلامی این بار عمیق تر از هر زمان دیگری با قوانین خودش فرو ریخته است. رویارویی لاریجانی و احمدی نژاد یکی دیگر از آخرین پرده های نمایش جمهوری اسلامی را کنار زد و تمام مردم در ایران و جهان دیدند که چطور کشتار و سرکوب گریبان این ها را گرفته و چطور این ها برای حفظ منافع خود و دار و دسته شان به جان هم افتاده اند.