شهروند ۱۲۲۴ ـ پنجشنبه  ۹ اپریل  ۲۰۰۹

به مناسبت سی امین سال انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، کنفرانسی درباره دولت سی و هفت روزه شاپور بختیار در ۱۳ و ۱۴ ماه مارچ ۲۰۰۳ در دانشگاه نورت ایسترن شیکاگو به همت دکتر حمید اکبری برگزار شد. در این کنفرانس از ۱۷ صاحب نظر در این زمینه دعوت شده بود که این موضوع را از زوایای گوناگون مورد ارزیابی قرار دهند.

آن دوره را به خاطر می آورم که از پر اهمیت ترین دورانها در زمینه برخورد عقاید نهفته در زمان تزلزل دیکتاتوری شاه بود. زنان، بویژه زنان طبقات مرفه به خیابانها ریختند و پشتیبانی خود را از شاپور بختیار اعلام کردند. لیبرالها و شماری از افراد لائیک و چپ مارکسیست نیز، با پشتیبانی از دیدگاههای سوسیال دمکراتیک بختیار، در اعتراض به اقتدار یک دولت مذهبی، هر چند که نمی خواستند در کنار جبهه سلطنت طلبان قرار بگیرند، اما به جمع پیوستند. گروههای سیاسی در این میانه به ارزیابی شرایط پرداختند و دو راه موجود بود:

۱ـ پایان دادن به نظام سلطنتی و دیکتاتوری

۲ـ گزینش انقلاب و استقرار یک حکومت دمکرات براساس مشخصه های سوسیالیستی

هر چند ایده ها و نگرش ها درباره آینده ایران بر یک رویای مبهم و گنگ استوار بود، اما مردم در ارزیابی دو کفه، انقلاب را به نظام سلطنتی ترجیح دادند.

و اما … چند نکته از پشت صحنه کنفرانس:


 

در ستایش “آموختن” و در نفی “تحجر”


 

زمزمه هایی در گوشه و کنار شنیده می شد که چرا کنفرانسی درباره دولت شاپور بختیار؟

هنوز اندیشه “تحریم”، “تکذیب”، و “تخطئه” حکمفرماست. هنوز سایه دیوارهای تحجر و قدرت گرایی… نه تلاشی برای آموختن، نه کنجکاوی، نه به چالش کشی برای رسیدن به سنتزی که راهبر زندگی خود و مردم باشد. هنوز فرهنگ  “گفت” است نه “گفت و گو” … هنوز فرهنگِ مطلق گرایی و یک بعد اندیشی …

درک معضلات سیاسی و اجتماعی یک جامعه، نیاز به آمیزش تنگاتنگ با هنر و ادبیات دارد. رضا دانشور نیز در این کنفرانس به اهمیت “رمان” در فراترنگری و دیدن ابعاد پنهان یک موضوع، شرایط و حرکت تاریخی به درستی انگشت گذاشت. و من در تمام طول کنفرانس به شعر “آموزش” برتولت برشت فکر می کردم:

ای پیرزنی که در خانه نشسته ای یاد بگیر!

ای ….


 

در ستایش کنجکاوی


 

می توان هر رویداد، هر حادثه و هر تجمعی را به مثابه یک صحنه تئاتر نگریست. و تئاتر بی چون و چرا یک تجربه ی آموزشی است. می توان به کنه رویداد سفر کرد و با قدرت مشاهده صحنه را بزرگ و کوچک کرد.

می توان به مونولوگ های بلند و کشدار و دیالوگهایی که نمایانگر عمق شخصیت هایی در صحنه است، با حوصله گوش داد. می توان بلند خندید وقتی که هیچکس نمی خندد! و می توان خشمگین شد وقتی که همه کف می زنند! یا اندوهگین شد و یا از تبلور اندیشه های عمیق به یک شادمانی ماوراء تصور رسید. می توان عنصر کنجکاوی را در خود تقویت کرد و در کنجکاوی به شناخت رسید. می توان از هر تقابلی به یک سنتز رسید. می توان انتخاب کرد. هوشمندانه انتخاب کرد. این آن چیزی است که یک تماشاگر کنجکاو تئاتر باید بیاموزد. آموختن چگونه “دیدن”… آموختنِ هنر “دیدن”…


 

در ستایش مدلِ ارتباط سازنده بین زن و مرد


 

موفق بودن هر حرکتی اعم از برگزاری یک کنفرانس تا رهبری صلح آمیز یک جامعه به یک ارتباط سازنده همرائی و همیار بستگی دارد… به شعور یک پشتیبان … به دیالوگ … به نهاد سالم گفت وگو… ریان آیزلر (Riane Eisler)  مورخ فرهنگی و بنیانگذار مرکز مطالعات همیاریِ زنان و مردان بنا نهادن یک جامعه تندرست را در قدرت، شعور و ارتباط سازنده بین زن و مرد می داند. حمید اکبری و آذر خونانی نمونه ی موفق چنین مدلی هستند.


 

در ستایش تحمل عقیده های گوناگون


 

همیشه یک صدای “دیگر” یا صداهای “نه” می توانند سنتزآفرین باشند. دعوت از طیف های گوناگون عقیدتی، کنفرانس را در وجه نگاه دمکراتیکش همراهی می کرد.


 

در جدی نگرفتن اهمیت هنر و ادبیات


 

هر چند در مراسم شمع افروزی برای صلح یک قطعه کوتاه اپرا خوانده شد، اما هدف این اپرا در کنفرانس گم و ناکام ماند. معمولا در کنفرانس های سیاسی و تاریخی، هنر و ادبیات هدفمند جای دومی دارد و گاه فقط به عنوان یک زنگ تنفس به کار برده می شود. هنر و ادبیات به مثابه ابزاری برای ارتقاء شعور و احساسات کمال گرایانه ی انسان، ترفیع روح جمعی و به چالش کشیدن افکار خشک و یک جانبه نگر، رکنی اساسی در یک جامعه است که می تواند همچون مجلس شام بابِت در فیلم   Babette’s Feast جامعه ای را متحول کند!


 


بخش اول کنفرانس ـ جمعه ۱۳ مارچ


 

در این بخش کاظم ایزدی، سیروس بینا و فریبا زرینه باف تحلیل خود را به موانع حکومت دمکراسی در ایران، شرایط جهانی در انقلاب ۱۳۵۷ و بازتاب مشروطیت اختصاص دادند.

شروع بحث کاظم ایزدی، پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه، در مورد ساختار کالبدی ملی ایران و چرایی استقرار نیافتن حکومت دمکراتیک در ایران بود. وی علل آن را بافت جامعه روستایی، توسعه نیافتگی اقتصادی، عدم تحصیلات و آموزش در سطح جامعه، اقتدار مذهب و سنجش علت و معلول در آزمایشگاههای خداوندی، مرکزیت دادن به پایتخت و بی توجهی به نیازهای مردم شهرها و روستاهای دیگر دانست. وی براساس ارائه آمار و اسناد اظهار کرد که دمکراسی احتیاج به بستر دارد. در جامعه ای که ساختارش تک فرماندهی بوده و تشکل و سندیکا ظهوری نداشته است، حکومت نمی تواند مردمی بشود.


سیروس بینا، پژوهشگر و استاد و مدیریت در دانشگاه مینه سوتا، به شرایط جهانی در زمان انقلاب ۱۳۵۷، در تقاطع تاریخی انقلاب و افول جهان آمریکا، قیام خودانگیخته و جهان به هم ریخته در آستانه گلوبالیزاسیون پرداخت.

وی از شرایط بعد از جنگ جهانی دوم و پیدایی سیستم  Pax Americana  (صلح زیر سلطه ی آمریکا) سخن راند. سیستمی که متضاد با مفهوم صلح، رهبری را در جهان به دست گرفت و تسلط نظامی و اقتصادی خود را بر دنیا اعمال کرد. مختصات این سیستم، ایجاد تاسیسات نظامی، سازمان بین المللی پول، ویران کردن سیستم های کشاورزی بومی، مهار جنبش های مترقی جهان سومی از جمله مهار دمکراسی در ایران و سرکوب جنبش مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، فروپاشی سندیکاهای کارگری، تسلط تجاری و کالایی، ایجاد جنگ (جنگ کره و ویتنام) و بحران نفت بود. گلوبالیزاسیون از این زمان شروع شد که سرمایه داری ملی به سرمایه داری جهانی تبدیل شد.

کارخانه ها در داخل کشور بسته شدند و به کشورهای دیگر از جمله چین و هند و غیره برده شدند.

وی پس از آن به تاثیر اتفاقات جهانی بر شرایط داخلی ایران پرداخت. به هدفهای مشروطیت علیه خودکامگی  پادشاه و استقلال کشور از بیگانگان اشاره کرد. و سپس از تاکید دکتر مصدق بر این دو موضوع و همچنین اهمیت دادن وی در پیروی از قانون اساسی سخن راند.

وی معتقد بود که بختیار موضع سیاسی و تحلیل دقیقی در مورد شاه و کودتای ۲۸ مرداد نداشت.

فریبا زرینه باف، استادیار تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید، به بازتاب مشروطه در جنبش های دمکراتیک در ایران اشاره کرد. او در آغاز به مقایسه و نقاط مشترک در جنبش هم زمان مشروطه و ترک های عثمانی در تاریخ مدرن از کشور پرداخت، و مشخصه بارز این جنبش را نقش علما در دستگاههای حکومتی دو کشور می دانست، و فراگیری این پرسش در بین مردم که آیا قانون را خدا وضع می کند یا مردم؟ این پرسش بین اقشار مختلف مردم از جمله مجتهدان، متفکران، تجار، کشاورزان و روشنفکران جهان اسلامی متداول بود.

وی تاکید کرد که برای درک انقلاب اخیر باید به ۱۰۰ سال پیش برگردیم و ارزیابی دقیق از جنبش مشروطه و مباحث متفکران درون مرزی و برون مرزی داشته باشم. سی سال قبل از انقلاب مشروطیت حدود ۱۶ هزار ایرانی در استانبول زندگی می کردند و کتابها و روزنامه های مختلفی را در آنجا به چاپ می رساندند. متفکرانی از جمله میرزا یوسف مستشارالدوله مبادرت به ترجمه قانون اساسی فرانسه با استفاده از احادیث قرآن نمود که هدفش آشناسازی مردم به اصول قانون اساسی بود در این کتاب، که با نام “یک کلمه” به چاپ رسید، بر ۱۹ اصل تاکید می ورزید. اهم آن از این قرار است: مساوات در اجرای قانون بین مسلمانان و غیرمسلمانان، حریت مطلقه، امنیت مال مردم، رعایت حقوق فردی انسان در مدافعه از ظلم، آزادی سیاسی، عدم شکنجه، حضور هیئت منصفه و …

علمای مشروعه خواه به تساوی حقوق مسلمانان و غیرمسلمانان اعتراض داشتند و ناصرالدین شاه به خاطر ترجمه ی این کتاب، مستشارالدوله را با شکنجه به قتل رساند.


 

بخش دوم


 

در این بخش ژانت آفاری، مهرداد درویش پور و مهرداد مشایخی درباره تحول انقلابی در ایران، بررسی جاذبه اسلام گرایی و اهمیت نقش ایدئولوژی در میان انقلابیون، سخن گفتند.

ژانت آفاری استاد تاریخ در دانشگاه پردو و استاد مهمان “کدی ـ بالزان” در دانشگاه کالیفرنیا، بحث خود را در تحلیل انقلاب ایران از دیدگاه سه مکتب فکری فمینیستی، مکتب فرانکفورت و تفکر میشل فوکو مورد بررسی قرار داد.

وی معتقد است که از منظرگاه مکتب فمینیستی به جنبش زنان ایران به دیده مثبت نگریسته می شود. زنان به حق تحصیل، ارث و طلاق دست یافته اند. روابطی که براساس روابط سنتی بوده، در روابط مدرن به یک ارتباط فکری ـ عاطفی ـ جنسی تبدیل شده است. ایران نه فقط در دوره پهلوی، بلکه در دوران اسلامی نیز یک جامعه مدرن محسوب شده است بجز در موارد مشخصی که عقبگرد نموده… و این برگشت به عقب به موارد فرهنگی مربوط می شود و به موضوع خانواده و مسائل جنسی …

روند مکتب فرانکفورت در سالهای ۱۹۲۰ تحت تاثیر دیدگاه مارکسیسم و روانکاوی فروید شکل گرفت. بسیاری از متفکران این مکتب از جمله اریک فروم، مارکوزه و آدورنو به تحول روابط خانوادگی و مسایل جنسی توجه داشتند. رشد فردگرایی در اوایل قرن بیستم آنها را از طبقه بندیهای جامعه قرون وسطا آزاد کرد، اما با رویارویی با امکانات رفاهی جدید زندگی، سردرگمی فکری، تزلزل هویت و خلاء و تنهایی به وجود آمد. کتاب “فرار از آزادی” اریک فروم نمونه مشخص این دوره اندیشگی است. تفکر فرانکفورت از دیدگاه مسئله تزلزل هویت می تواند با شرایط جامعه ایران قابل تطبیق باشد.

تفکر میشل فوکو با تفکرات مکتب فمینیستی کاملا متفاوت است. فوکو که گرایشات هموسکسوال داشت، معتقد بود که انسان موجودی دوگانه  Bisexual است و ازدواج فقط برای تولید مثل صورت می گیرد.

آفاری اشاره کرد که: محرومیت جنسی یک پدیده مدرن است.

در جامعه ایرانی همه ازدواج می کنند، حتی کسانی که علیل هستند. نظام جمهوری اسلامی مسئله جنسی را بین دختران و بالاخص پسران با ترویج صیغه و تعدد زوجات راحت تر  کرد.

این مبحث بویژه مبحث صیغه اعتراضاتی را در سالن برانگیخت. هایده با انگشت گذاری بر ضایعات مسئله صیغه بر زنان گفت: “شما بر نکته ای اشاره کردید که جمهوری اسلامی به نیازهای جنسی مردم پاسخ می دهد. من فکر می کنم کمبودی که در صحبتهای شماست، از بیرون دیدن قضایاست بدون اینکه به صورت مشخصی به بررسی بپردازید. در مورد صیغه یک بی حقوقی مطلق در ایران حکمفراست. هم اکنون ۳۰۰ هزار فاحشه به تن فروشی اشتغال دارند. آیا زنانی که صیغه می شوند، نیاز جنسی شان ارضاء می شود؟ جمهوری اسلامی نه تنها نتوانسته مسئله را حل کند، بلکه بحران را تشدید کرده است. روابط آزاد جنسی موجود نیست! ساختار قدرت و پدرسالاری اجازه ی ارضا جنسی را نمی دهد. مسئله همجنس گرایی نیز هرگز برای زنان به رسمیت شناخته نشده. در همجنس گرایی نیز ساختار قدرت موجود است. آیا یک پسر ۱۶ـ۱۵ ساله در یک رابطه نابرابر ارضا جنسی می شود؟”

ژانت آفاری با تاکید بر این موضوع که منظور او هرگز تایید صیغه نبوده است اشاره کرد که جمهوری اسلامی به هیچ عنوان جوابگوی نیازهای جنسی مردم نیست. صیغه یک ارتباط غیر برابر است. و طبیعی است که ظلم های متعددی را به وجود می آورد و به قشر زنان فاحشه می پیوندد. اما جمهوری اسلامی این راه را پیدا کرده که برای اکثر مردان جامعه چاره جویی کند.

موضوع صحبت مهرداد مشایخی استاد مهمان جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه جورج تاون، “جنبش انقلابی”، پروبلماتیک وابستگی و شاپور بختیار” بود. او با تاکید بر دو هدف مشخص در بحث خود:

۱ـ نگاه مردم به نخست وزیری شاپور بختیار

۲ـ توازن قدرت در جامعه، رژیم حاکم و روانشناسی عمومی مردم

بحث خود را به پیش برد. وی معتقد بود که جنبش مارکسیستی کاریکاتوری از مارکسیسم بود. خمینی هرگز هدفش ایجاد انقلاب نبود، بلکه عنصر اتفاق، کنار هم قرار گرفتن رخدادها و اشتباهات شاه، انقلاب را در دامن خمینی انداخت.

مهرداد درویش پور استاد جامعه شناسی درباره زمینه ها و  پیامدهای گذار از انقلاب پوپولیستی به انقلاب اسلامی در ایران صحبت کرد. وی چهارنظریه سیاسی راجع به جامعه ایران را مورد بررسی قرار داد:

۱ـ نظریه کلاسیک مارکسیستی

۲ـ نظریه گفتمان: از زاویه طبقات به انقلاب ایران نگاه نمی کند و اعتقاد دارد که انقلاب ایران یک واکنش ضد انقلاب است.

۳ـ تئوری پسامدرنیستی: انقلاب ایران را تقابل مدرنیته و سنت نمی داند بلکه یک انقلاب مدرن ـ پسامدرن می داند. این انقلاب یک بعد معنوی داشته: یک نوع انتقام گیری و تظلم خواهی انسان شرقی تحقیر شده است، یک اعاده حیثیت است از انسان جهان سومی.

۴ـ نظریه گفتمان تحلیلی: در این نظریه با استفاده از نظریه وبر Weber  براساس اقتدار سنتی و اقتدار عقلانی تحولات انقلاب ایران تحلیل می شود.

وی در پایان این نتیجه گیری را عنوان کرد که انقلاب ایران یک انقلاب فراگیر و پوپولیستی بوده است با خصلت مسالمت آمیز و مشارکت تمامی ملت. که در هیچ انقلابی در دنیا به اندازه انقلاب ایران مشارکت نبوده است. چرا که جنبش ناراضیان بوده است، اما بختیار در این دوره صدای سومی بود علیه بنیادگرایی مذهبی و سلطنت.


 

 

بخش سوم


 

در این بخش سخنرانان از خاطرات خود از بختیار و دوران سی و هفت روز نخست وزیری او، از استعفایش و شرایط مطبوعات و مسایل پیرامونی آن سخن راندند.

لادن برومند، پژوهشگر تاریخ و مدیر بخش پژوهش بنیاد عبدالرحمن برومند در واشنگتن دی سی، خاطرات خود را در مورد بختیار، خمینی، مسئله استعفا و ترور او با حضار در میان نهاد.

رحیم شریفی، ناشر و سردبیر نشریه سهند، عضو دیرینه و مسئول سابق تشکیلات حزب ایران و عضو سابق شورای جبهه ملی ایران در پیش از انقلاب، به حوادث سی و هفت روز نخست وزیری بختیار اشاره شایانی کرد و حضار را تحت تاثیر قرار داد.

هادی خرسندی، طنز پرداز، نویسنده و سردبیر نشریه ی “اصغر اقا” به طور مختصر در مورد مطبوعات در دوران بختیار صحبت کرد و جواد طالعی روزنامه نگار و عضو هیئت مدیره سندیکای روزنامه نگاران و خبرنگاران در انقلاب ۱۳۵۷ درباره آرمانهای بختیار در پذیرش نخست وزیری ایران و خاطرات خود از سی و هفت روز نبرد و تلاطم در حیطه روزنامه نگاری ایران به تفصیل سخن راند و تصویر جانداری از آن دوره را ارائه داد.


 

روز شنبه ۱۴ مارچ

بخش اول

مشروطیت، علل شکست نیروهای لیبرال و عوامل استقرار حکومت دینی


 

در این بخش میثاق پارسا استاد جامعه شناسی در کالج دارتموث درباره ی شکست اصلاحات و نیروهای لیبرال در انقلاب ۱۳۵۷ و محمد جعفری مدیر مسئول روزنامه انقلاب اسلامی در دوران ریاست جمهوری بنی صدر و پژوهشگر مسایل تاریخی، سیاسی اجتماعی و دینی درباره عوامل موثر در استقرار ولایت فقیه و تجربه و میراث مشروطیت سخن راندند.

بحث حمید ذوالنور عضو دیرینه حزب ایران و عضو سابق شورای حزب ایران و شورای جبهه ملی نیز درباره نخست وزیری بختیار: کوششی برای تحقق آرمانهای جنبش مشروطه همساز با اصول و آموزشهای حزب ایران بود.


 

بخش دوم

نقش زنان و غیر اسلام گرایان در پیروزی اسلام گرایان در ایران


 

ابتدا فریبا داودی مهاجر، کوشنده حقوق برابر و حقوق بشر درباره نگاه روحانیت به زنان در فرایند انقلاب اسلامی، مبارزات زنان را به سه دوره عمده تقسیم کرد:

۱ـ سالهای قبل و بعد از مشروطیت تا دهه ۴۰

۲ـ از دهه ۴۰ تا ۷۰

۳ـ از دهه ۷۰ تاکنون

وی در طی این بررسی گفت که یکی از پایه های فقه در اسلام مسئله زن است. اگر این پایه را در آغاز بشناسیم، می توانیم بقیه پایه ها را تکان بدهیم.

شهلا شفیق، نویسنده و پژوهشگر درباره انقلاب ایران و نقش غیر اسلام گرایان در پیروزی اسلام گرایی، انقلاب ایران را از چند زاویه مورد بحث قرار داد. وی اشاره کرد که اسلام گرایی در دهه های قبل از انقلاب به مثابه اتوپیاپی سیاسی ـ اجتماعی گسترش پیدا کرد، اما ما اکنون در ایران با مقوله ای مواجه هستیم که به آن “مدرنیت مثله شده” می گوییم. وی در مورد تفاوت “مدرنیت” با “مدرنیزاسیون” گفت: “مدرنیت” به مفهوم تحول بنیادی در زمینه فرد ـ گروه است که در ارزشهای مدرن “اختیار” اساس آن را تشکیل می دهد. جامعه ی “مختار” باید فرد  “مختار” داشته باشد. در صورتی که “مدرنیزاسیون” به نو کردن، صنعتی کردن، شهری کردن و گسترش سرمایه داری می پردازد.

در یک منظرگاه مقایسه ای، شفیق به جنبش “سیاهوارگی” فرانتس فانون و امه سه زر در سالهای ۷۰ اشاره کرد و تاکید کرد که در ایران متفکران اسلامی از جمله شریعتی، شایگان، نراقی و آل احمد با غرب ستیزی، جنبش بازگشت به خویش اسلامی و هویت “امت واره” و به عبارتی “امت وارگی” را مطرح کردند. به این مضمون که هویت زمانی معنی پیدا میکند که بعدی مذهبی و دینی داشته باشد. امت اسلامی امتیاست که از مرزها فراتر می  رود.

در میانه جلسه بحث و گفت وگو ناگهان صدای آژیر سالن را به لرزه درآورد و همگی سالن را ترک کردند. ظریف پروازی به طنز گفت: گویی زمانی که صحبت زنان به میان می آید، زنگ خطر از همانجا شروع به نواختن می کند!


 

بخش پایانی

در بخش پایانی رضا دانشور و فخرالدین عظیمی با نگاهی بر شخصیت دکتر بختیار و بررسی ریشه های تضاد میان جبهه ملی و رژیم پهلوی بحث خود را مطرح کردند.

رضا دانشور، نویسنده و پژوهشگر گفت: “من متهم به نوشتن نمایشنامه و داستان هستم. صحبت های من یک نوع برخورد ادبی با شخصیت دکتر بختیار است.” وی با تصویرسازی سالهای بعد از انقلاب به این موضوع اشاره کرد که “در گردهمایی ها و در صفحه های الکترونیکی که به مناسبت سی امین سال انقلاب، گفت وگوها و نوشته هایی ارائه داده می شود، نام بختیار پیوسته غایب است. این غیبت معنی می دهد… چیزی آزاردهنده در حذف نام است… این جلسه، جلسه مبارکی است. و چه خوب که افکار مخالف و موافق درباره او مطرح می شوند و این قدمی است در جهت دمکراتیک کردن خودمان…”

وی در تفاوت اساسی بختیار با سایر سیاسیون عصر خود اشاره کرد که: بختیار روایت متفاوتی از تاریخ ایران  داشته است و با زبان متفاوتی سخن می گفت که زبان روشنفکران و فرهیختگان بود.. توجه و خوانش بختیار از غرب با اِشراف گسترده ای که بر فرهنگ ایران داشت در این است که او دمکراسی را میراث غرب می دانست… بختیار برنامه مشخصی برای گردانندگی کشور داشت، اما گروههای سیاسی معارض برنامه نداشتند. استنادی که بختیار به “قانون” داشت استثناست. او معتقد بود که دمکراسی بدون قانون معنی ندارد!”

دانشور سپس به زندگی و تفکرات شخصی بختیار پرداخت و تاکید کرد که او در سنت مبارزات آزادیخواهانه مشروطیت ریشه دارد. و از آغاز با ارزش گذاری به قانون شروع شد. در خانواده ای به دنیا آمد از خوانین بختیاری که تحصیلات دانشگاهی از اهمیت فراوانی برخوردار بود. پیش زمینه خانوادگی او به چند وزیر در دوران قاجار می رسد. در جنبش مشروطیت، پدر بزرگش از سمت وزارت توسط احمد شاه خلع شد. او با تسلط به سه زبان عربی ـ انگلیسی ـ فرانسه و برای کامل کردن زبان آلمانی در دوران خیزش نازیسم به آلمان رفت.

در یکی از سخنرانی های هیتلر، از مشاهده چهره هیتلر در چند قدمی اش و حرکات چهره او، توتالیتاریسم خطرناکی را پیش بینی می کرد. تجربه جنگ جهانی دوم، و صدای چکمه های هیتلری، سالها بعد در گوشش طنین انداخت وقتی که “صدای نعلین ها” را شنید.

وی سپس به اهمیت ادبیات و رمان در زندگی سیاستمداران تاکید کرد و گفت که “بختیار ارتباط عمیقی با ادبیات ایران و غرب داشت و با نویسندگان بنام فرانسوی از جمله پل والری دوست و آشنا بود. آنچه اهمیت دارد این است که بختیار ثروت ملی ماست و ارزشهای او ارزشهای ملی ما…”

فخرالدین عظیمی استاد پژوهشگر در رشته تاریخ در دانشگاه کانکتیکت آخرین سخنگوی کنفرانس، درباره ریشه های تضاد رژیم پهلوی و جبهه ملی، صحبت کرد. وی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که: “امروز در بیرون سالن شخصی می پرسید: چرا همه اش درباره گذشته حرف می زنیم؟ چرا راجع به آینده صحبت نمی کنیم؟

باید بگویم که کار من تاریخ است و تاریخ ریشه یابی و جستجو در گذشته است. بالطبع جستجوی مورخان می تواند در راهیابی آینده سودمند باشد.

اساسی ترین موضوع این کنفرانس مطرح کردن این پرسش است که چرا دکتر بختیار در آن لحظه تاریخی وارد صحنه شد؟” وی برای پرداختن به این پرسش، به دوران مشروطیت و وقایع بعد از شهریور ۲۰ رجوع کرد و بر این موضوع انگشت گذاشت که “برای براندازی نفوذ دولت انگلیس و حاکمیت مردم ایران بر سرنوشت خودشان، به یک جبهه و بینش ملی نیاز وافر بود. بعد از تشکیل جبهه ملی، محمدرضا شاه که از آغاز سلطنت هیچگونه همدلی با نظام دمکراسی و مشروطه خواهی نداشت، در گفت و گویی با سفیر انگلیس، جبهه ملی را تقبیح کرد و تاکید نمود که جبهه ملی از حزب توده خطرناک تر است.

پس از براندازی دولت مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، دکتر بختیار در ایجاد  جنبش”نهضت مقاومت ملی”  سهیم بود و به روایت مهدی بازرگان نام آن تشکیلات به پیشنهاد بختیار برگزیده شد. این نهضت براساس تجربه بختیار از مشاهده مقاومت فرانسویان در مقابل اشغالگران آلمانی تشکیل شد، اما تشکیلات نظامی شاه موجب برچیدگی این جبهه شد.”

کنفرانس ساعت ۵ بعدازظهر به همراه نمایشگاهی از عکس ها و روزنامه های دوران انقلاب که در تمام طول کنفرانس برپا بود، خاتمه یافت.