شهروند ۱۲۲۹  پنجشنبه ۱۴ می  ۲۰۰۹

دکتر لودویگ زامنهوف Ludwig Lazara Zamenhof چشم پزشک لهستانی در سال ۱۸۸۷ زبان بین المللی اسپرانتو را ابداع و اختراع کرد. انگیزه او در این پیکار صلح، دوستی، همدلی و تفاهم بین ملتها بود. او در شهری می زیست که اقوام و ملیتهای گوناگونی با زبانهای متفاوت زندگی می کردند. او شاهد نزاع کودکان در کوچه و خیابانهای شهرش بود که اغلب به دعوا و نزاع بین کودکان و در نتیجه دخالت والدین شان منجر می شد. زامنهوف حساس و تیزهوش، علل این جدالها را ندانستن زبان مشترک یافت. او به این نتیجه رسید که اگر آنها زبان مشترکی داشتند نزاع به همزیستی و آشتی خاتمه می یافت. در نتیجه در ابتدای جوانی به فکر ابداع یک زبان مشترک همت گماشت. ابتدا به یادگیری زبانهای گوناگون پرداخت و به تدریج ۱۸ زبان زنده دنیا را مورد مطالعه قرار داد و با یادگیری آنها کوشش کرد زبانی ساده و با گرامری آسان اختراع کند. او سعی کرد قواعد و استثنائات را ساده کند و از هر زبانی ریشه و پایه آسانتر و زیباتر را انتخاب کند در واقع او از هر زبانی گلچین کرد و تلاش کرد از هر ریشه ای با اضافه کردن حرفی و یا حروفی اسم، صفت، قید و مصدر بسازد.

پدر زامنهوف که دبیر جغرافی بود او را بر آن داشت که به تحصیل پزشکی بپردازد و او در کنار تحصیل پزشکی، مطالعه زبانها و ابداع آن را ادامه داد. یک بار پدرش نوشته های او را سوزاند ولی او با کمک مادرش مجددا شروع به نگارش آن کرد.

او روی زبان ابداعی اش نام اسپرانتو به معنی امیدوار را گذاشت. سپس بعد از تکمیل زبان اش با دانشمندان کشورهای اروپا مکاتبه و ملاقات کرد که مورد تایید و تحسین قرار گرفت.

اولین کنگره در سال ۱۹۰۵ در فرانسه در شهر بولونی سورمر   (Boulogne-Sur-Mer) با حضور عده ای از دانشمندان، نویسندگان و روشنفکران کشورهای ایتالیا، اسپانیا، سوئیس، فرانسه، آلمان، سوئد، نروژ، دانمارک و دیگر کشورها تشکیل شد. در این کنگره دکتر زامنهوف سخنرانی مبسوطی ایراد کرد که متن سخنرانی او در آن زمان ضبط شد و به مناسبت صدمین سال تولدش با ضبط جدید به صورت کاست انتشار یافت.

در سال ۱۹۱۰، ۴۲ نماینده پارلمان فرانسه از پارلمان برای زامنهوف تقاضای جایزه صلح نوبل کردند.

سازمان جهانی یونسکو (علمی و فرهنگی) شعبه ای از سازمان ملل متحد در سال ۱۹۵۴ زبان اسپرانتو را به رسمیت شناخته است و آموزش و یادگیری آن را به دیگر کشورهای عضو توصیه کرد.

علامت و نماد اسپرانتو ستاره پنج پر سبز است که پنج قاره جهان را در بر می گیرد و در وسط آن حرف  E به معنی مخفف  Esperanto قرار دارد. با آموزش این زبان می توان با افرادی در دورترین نقاط جهان دوستی و رابطه برقرار کرد. بدین جهت این زبان ملی هیچ کشوری نیست، ولی زبان دوم و مشترک بین ملتهاست.

شبکه Pasport servoشبکه ای است که در بروشورهای آن آدرس و تلفن جوانان در سطح جهان وجود دارد. کسانی که مایل به مسافرت به کشورهای مختلف هستند با مراجعه به آن و پذیرش از طرف دوستان همزبان سفر می کنند و مورد لطف و محبت یکدیگر قرار می گیرند. من خودم با آموزش این زبان دوستان متعددی در سطح جهان یافتم و تقریبا به همه کشورهای اروپای شرقی و غربی مسافرت کردم و از آنها در کشورم هم پذیرایی کردم.

هر سال چندین کنگره، کنفرانس، سمینار و نشست های علمی و فرهنگی و دیگر فعالیتهای اجتماعی در این زمینه برگزار می شود. بزرگترین و مهمترین آنها کنگره جهانی   U.Kاسپرانتوست که هر سال در کشوری تشکیل می شود.

در هر کشوری که کنگره تشکیل می شود یک هفته قبل در نزدیکی آن کشور یا شهر، پیش کنگره و هفته بعد در کشور دیگری، پس کنگره تشکیل می شود.

سالی که در کنگره در استکهلم ـ سوئد برپا شد، پیش کنگره در لهستان در شهر بندری هم مرز با سوئد به نام گرانسگ برگزار شد و پس کنگره در نروژ.

برنامه های کنگره ابتدا گزارش کار سالانه است و سپس سخنرانان برجسته تالیفات و ترجمه های خود را ارائه می دهند. تاکنون هزاران جلد از کتابهای دینی مثل: تورات، انجیل، قرآن و اوستا و کتابهای ادبی مثل تالیفات شکسپیر و خیام و حافظ به این زبان انتشار یافته است. کتاب زبان دوم دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی که شامل گرامر به زبان فارسی ـ اسپرانتوست انتشار یافته است. شاید باور نکنید در کتابخانه سوئیس در شهر لاشودوفو (La chauxde-fonds) کتابچه کوچکی یافتم به نام کلید اسپرانتو که به مثابه دیکشنری است به زبان فارسی ـ اسپرانتو که در سال ۱۳۰۹ (۱۹۳۰) در تبریز در چاپخانه نمسه چی چاپ شده است. احساس غرور کردم که در آن زمان ما در ردیف کشورهای پیشرفته بودیم و حتی رادیویی به زبان اسپرانتو داشتیم. کتابی هم با قطع بزرگتر که کتاب قرائت و تمرین بود یافتم.


 

در یکی از این کنگره ها که من افتخار شرکت در آن را داشتم با خانمی ژاپنی آشنا شدم. او کتابی به نام “پیکا” از زبان ژاپنی به اسپرانتو ترجمه کرد و برایم فرستاد با عکسهای رنگی از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، که نویسنده کتاب شاهد آن صحنه های دلخراش بوده. با مطالعه آن کتابچه بر آن شدم آن را ترجمه کنم. بعد از ترجمه در اوایل انقلاب با مشکل چاپ آن مواجه شدم، تا سرانجام انتشارات امیرکبیر بعد از مدتها موافقت به چاپ آن کرد. چون من خواستم حتما آن را به چاپ برسانند، فقط چند جلدی برایم فرستادند و به دلیل قانون انتشاراتی، نامی از ترجمه از اسپرانتو نبردند.

الفبای زبان اسپرانتو ۲۸ حرف آوایی یا فونتیک دارد با تلفظ و املای بسیار ساده که پس از چند ساعت فراگیری مشکلی برای املا و تلفظ نخواهید داشت.

دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی در سال ۱۳۵۵ کلاسهای اسپرانتو در ایران را تاسیس کرد. ابتدا با شرکت چند نفر مشتاق که منهم یکی از آنها بودم کلاس ها تشکیل می شد. سپس با مجوز از دانشگاه در کتابخانه دانشگاه کلاسهای صدنفری تشکیل داد. او هر شب جهت آگاهی مردم در صفحه اول کیهان و اطلاعات با تیتر درشت مطالبی درباره اسپرانتو می نوشت، از جمله تولستوی این زبان را ۲۴ ساعته آموخت. انیشتن، گاندی و کسروی در زمان کوتاهی این زبان را آموختند، البته آنها به دلیل هوش و درایت و آشنایی به زبانهای دیگر سریعتر می آموختند.


 

 

زنده یاد صمیمی در سال ۱۳۰۴ با این زبان آشنا شد. معلم او آقای بهمن شیدایی نخستین معلم اسپرانتیست بودند ولی در آن زمان فرهنگ لغاتی به این زبان وجود نداشت و ایشان همیشه آرزو می کردند امکانی فراهم شود تا این خدمت فرهنگی بزرگ را انجام دهد. من دیکشنری  Vortaro را از رتردام مرکز جهانی اسپرانتو خریدم و به ایشان تقدیم کردم و در تایپ مطالب کمک کردم تا این رویای ایشان تحقق یابد.

در ایران برای اولین بار، آقای بدیع صمیمی در سال ۱۳۶۲ فرهنگ اسپرانتوـ فارسی و فارسی ـ اسپرانتو را در دو جلد (۷۵۰ صفحه ای و ۷۳۰ صفحه ای) منتشر کرد که ثمره ی ۵۸ سال سابقه و تجربه و مطالعه مولف در آثار نویسندگان و مطبوعات زبانهای دیگر بوده است.

الفبای زبان اسپرانتو ۲۸ حرف آوایی یا فونتیک دارد با تلفظ و املای بسیار ساده که پس از چند ساعت فراگیری مشکلی برای املا و تلفظ نخواهید داشت.

در اسپرانتو حروف Q W X Y  وجود ندارد ولی برای تلفظ “ق” و “غ” از حرف  Q استفاده می شود. شش حرف با کلاهک دارد که صدای بعضی از حروف با ضمه و فتحه را نشان می دهد.

پژوهشگران و زبان دانان شماره زبانهای اصلی و فرعی موجود در جهان را ۴۰۰۰ برآورد کرده اند ولی فقط ۵۰۰ زبان دارای خط و کتابت و ۲۰۰ زبان دارای ادبیات و سنن ادبی هستند. ۱۷ زبان بیش از ۵۰ میلیون گوینده دارد. تعداد زبان اقوام و قبایل آفریقا بیش از قاره های دیگر دنیاست و به رقمی بین ۱۲۵۰ تا ۲۰۰۰ می رسد، ولی اکثر آنها فاقد خط و روش نوشتاری هستند البته باید بگویم این آمار چند سال پیش است.

شماره زبان در یک کشور قابل توجه است؛ مثلا در سوئیس ۴ زبان، در بلژیک ۳ زبان، در غنا ۵۶، در شوروی سابق ۸۹، در مکزیک ۲۰۰، در هند ۱۶۵۰ زبان وجود دارد که فقط ۱۵ زبان رسمی در ادارات به کار می رود.


زبان انگلیسی، زبان مادری فقط یک دهم از جمعیت جهان است. طبق آمار یونسکو دو سوم انتشارات و مطبوعات جهان به زبانهای انگلیسی، روسی، اسپانیایی، فرانسوی و آلمانی نوشته و منتشر می شود. شاید این آمار امروزه تغییراتی کرده باشد. تا این اختلاف و تعدد و تنوع زبان وجود دارد برای فرا گرفتن هر یک از آنها و ترجمه متون دینی، ادبی، علمی و آثار دانشمندان و نویسندگان از زبانی دیگر به چندین فرهنگ لغات احتیاج خواهد بود. فرهنگ لغات اسپرانتو در کشورهای مختلف به زبانهای متعدد تالیف شده است.

متاسفانه دو جنگ جهانی اول و دوم صدمات و لطمات فراوانی به این زبان زد. هیتلر و استالین آن زمان تعداد زیادی از اسپرانتیست ها را به زندان انداختند و عده ای از آنها را کشتند.  هم اکنون در کشورهای چین، برزیل، کوبا و لهستان روزانه یا هفتگی برای اسپرانتو برنامه پخش می کنند.

چندی پیش مقاله ای در یکی از مجلات تورنتو می خواندم. برداشت نویسنده این بود که در آینده زبان همه ملل انگلیسی خواهد شد. باید این نکته را ذکر کنم که به دلیل تضاد شدیدی که بین فرانسه زبانان و انگلیسی زبانان وجود دارد، هیچگاه یک فرانسوی حاضر نیست ادبیات غنی خود را به انگلیسی تبدیل کند، در حالی که زبان بین المللی اسپرانتو چنین حساسیتی را برنمی انگیزد.