دوم ِ مارچِ ۲۰۱۳ برای جمعِ بزرگی از ایرانیانِ واترلو روزی فراموش ناشدنی خواهد ماند. به هر حال در میانِ ایرانیانِ مهاجر افرادِ خدمت گذار به فرهنگ‌ها و زبان‌های ایرانی کم نیستند، اما آنچه کمتر دیده می‌شود قدردانی از این افراد در زمانی است که هنوز زنده اند. مهران ِ راد که موضوعِ این بزرگداشت بود خود در نطقِ کوتاهی که داشت، با شوخ‌طبعی گفت:

به گمانم قدردانی نکردنِ علنی در زمانِ حیاتِ آدم‌ها دو دلیل دارد: نخست تجلیل های زورکی که مردم را هم در زمانِ پهلوی  و هم بعد از انقلاب دل زده می‌کرد و می‌کند و دیگر اینکه ما اغلب ظرفیتِ قدردانی را نداریم و به محضِ تجلیل باد در سرمان می‌افتد و به قولِ طنز پرداز ِ معاصر:  قهرمانی می‌شویم که از کول ِ مردم پیاده نمی شود.

مهران راد در جلسه ای که به منظور قدردانی از او ترتیب داده شده بود، با حاضران سخن گفت

مراسم که پس از ماه ها برنامه‌ریزی و کارِ گروهیِ پیگیرانه، سرانجام در ساعتِ ۷ شب و در دانشگاه ِ واترلو برگزار شد ترتیب ِ زیر را داشت:

دکتر علی ناصری مقدم که عهده دار اجرای مراسم بود به بیش از ۲۵۰ نفر شرکت کننده خوش آمد گفت و برنامه‌ای جذاب را به ایشان نوید داد. این وعده در اثنای کار لحظه به لحظه تحقق یافت و توجه و تشویق بر سراسرِ اجرا حاکم شد.

فعالیت‌های فرهنگی و شخصیتِ مهرانِ راد در طولِ ۱۴ سال اقامت در واترلو موضوعِ کلیپ ها، اشعار و گفتارِ مجریانِ برنامه بود که اهمِ آنها: تأسیسِ مدرسه ی فارسی و کلاسِ کردیتی با همین نام در آموزش و پرورش منطقه و تدریس پیگیرانه ی ادبیاتِ کهن فارسی به صورتِ داوطلبانه در دانشگاهِ واترلو  بوده است. این کلاس ها که به صورتِ غیرِرسمی و با همتِ دانشجویانِ ایرانی در سالن های مختلفِ دانشگاه تشکیل شده‌اند از ۱۳ سالِ پیش  همچنان به کارِ خود ادامه می دهند.

نماهایی از جلسه تقدیر از مهران راد

شوخی و بذله گویی که از مهرانِ راد جدا نمی‌شود در مراسمِ تجلیل از او هم حضوری پر‌رنگ داشت و شنوندگان و بینندگان را به وجد می آورد تا جایی که نخستین اجرا را مهیارِ مظلومی با طنز آغازید،  اما با قطعه شعری  در ستایشِ مهران به پایان برد:

ما تمام می شویم
روزی که
قطار سوت آخر را می کشد
و ایستگاه دور می شود
چون کلاه هایی که
به هوا می روند
و نگاه هایی که
خیس
و دست هایی که
تکان می خورند
تا گرمای از دست رفته شان را جبران کنند
….
ما تمام می شویم
اگر تو برایمان شعر نخوانی
اگر تو ما را به میهمانی آب و آینه نبری
و تمام می شویم
اگر تو مستمان نکنی
از شرابی که جام رستم دارد
….

همچنین حسن ذکایی مثنوی شیرینی خواند و رضا زرین قلم هم جمع را به غزلِ زیبایی مهمان کرد:

تا شهر شهر مانده برایش نماد باش

آنی که روز حادثه می ایستاد باش

در کوچه کودکی اگر افتاده دست شو

بر میله پرچمی اگر افتاده باد باش

گیرم به هر که سبز بماند تبر زدند

گر سرو هم نشد که بمانی، مداد باش

یعنی که زیر هجمه ای از درد، مرد باش

یعنی که در زمانه ی بیداد، داد باش

از جاده بغض پنجره ها دل بریده است

بر برف، ردّ تازه ای از اعتماد باش

می دانم این که خواسته ام کم نیاوری،

می دانم این که این همه گفتم زیاد باش،

تنها خلاصه ایست از آنی که بوده ای

آری همین ادامه ی مهران راد باش

تقدیرنامه ای که به مهران راد اهدا شد

برنامه با ارائه ی ۳ کلیپِ جذاب شمه ای از فعالیت های این فعالِ فرهنگی را  پس از ورود به کانادا به شرح زیر گزارش داد:

ـ همکاری در راه‌اندازی دوره دوم مدرسه فارسی در کیچنر ـ واترلو و تدریس در مدرسه و ارایه واحد رسمی‌ ادبیات فارسی برای دوره دبیرستان از کلاس ۹ تا ۱۲ به مدت ۱۳ سال؛

ـ برگزاری جلسات ادبی‌ هفتگی و تدریس متون کلاسیک ادب فارسی  به مدت ۱۳ سال؛

ـ۳ سال همکاری با فستیوال های story telling و the word on the street  و اجرای داستانگویی به زبان فارسی در این برنامه ها؛

ـ همکاری در راه‌اندازی کانون ایرانیان واترلو. از جمله دست آوردهای این کانون برگزاری دو دوره جشن دانش برای فارغ التحصیلی دانشجویان و دانش آموزان ایرانی‌ منطقه بود.

ـ همکاری با جلسه شب ایران در برگزاری سخنرانی های اجتماعی؛

ـ ارایه سه سخنرانی در ادبیات فارسی به دعوت انجمن دانشجویان ایرانی‌ دانشگاه‌های کنکوردیا، کلگری و اتاوا؛

ـ همکاری با  فعالیت های ادبی انجمن‌های دانشجویی آیسا و پرتو  در دانشگاه واترلو؛

ـ همکاری با نشریه اینترنتی آفتاب (زیر نظر پرتو) برای تالیف مقالات؛

ـ تالیف و تحقیق در حوزه حافظ شناسی شامل کتاب حافظ خوانی و مقالات؛

ـ همچنین تألیف و ترجمه ی ۱۰ کتاب را به قرار زیر می‌توان بر آن افزود

۱ ـ کله قن  (شعر  و واژگان)

۲ ـ قنداشکن (شعر و واژگان)

۳ ـ دایی رمضون (داستان کوتاه)

۴ ـ من و دودی (ترجمه ی شعر برای کودکان، در دست چاپ)

۵ ـ واترلوئیه (خاطرات – چاپ و توزیع محدود در کانادا)

۶ ـ حافظ خوانی – جلد اول (شرح غزلیات و مجموعه ی مقالات، در دست چاپ)

۷ ـ مجنون و شیرین (خاطرات – چاپ و توزیع محدود در کانادا)

 ۸ ـ سیمرغ عشق (داستان کوتاه –  چاپ و توزیع محدود در کانادا)

۹ـ قافیه غریب  ( شعر- چاپ و توزیع محدود در کانادا )

۱۰ـ خوابْ زد (داستان ِ کوتاه ـ در دستِ چاپ)

گروه‌های موسیقی و اجراهای دل انگیزی که داشتند شور و شررِ خاصی در دلِ شرکت کنندگان افکند و در میانِ تشویق های دامنه داری که بود شبی دل انگیز را در یادها جاودانه کرد. گروه ِ دل نوا گلنار ِ داریوشِ رفیعی و یک زوجِ هنرمند شعری از مولوی را با تار و سه تار اجرا کردند. در پایان دکتر علی تهرانی با شعری دلکش مهران راد را به داشتنِ عشقی بزرگ مُتصف نمود و مژده ی اجرای کاری از گروهِ کُرِ دل و جان را داد که به زیبایی و شکوه ـ روی کاری از شوبرت ـ توسطِ بهنوشِ عامری تنظیم شده بود. نام بردن از تک تکِ این هنرمندان در حوصله ی این گزارش نیست تنها به قسمت‌هایی از شعرِ دکتر تهرانی اکتفا می کنیم:

تو میدانی چرا محبوب خلقی؟

چنین بی تاج و بی دستار و دلقی؟

اگر چه صنعتی مطلوب داری

و دستی در تبارچوب داری

اگر در کار تدریس زبانی

زبان را می کنی تو پاسبانی

اگر چه شعر تو خوشرنگ و زیباست

به سان مخمل و شبرنگ و دیباست

اگر چه طنز تو بس خنده دار است

لطیفه گفتنت خود مایه دار است

اگر چه می کنی تفسیر حافظ

بسی پر شور و بس گیرا و نافذ

اگر چه قصه های نیک گویی

مضامین بسی باریک گویی

اگر چه خط تو زیبا و عالی است

شلم، شطرنج و نردت در تعالی است

اگر چه در سیاست دست داری

خبر از هر چه جاری هست داری

اگر هستی تو نقل مجلس عام

به شادی و عزا در صبح یا شام

….

تو امشب مزد عشقی را ستاندی

که عمری بر سر خلقی فشاندی

بدون عشق این عالم نماناد

صفای عشق تو مهران بماناد