شهروند ۱۲۳۲  پنجشنبه ۴ جون  ۲۰۰۹

آقای”باراک اوباما” رئیس جمهور آمریکا برای حل بحران خاورمیانه سیاست های میانه روانه ای را از همان آغاز ریاست جمهوری خویش اعلام کرد که با مقاومت های اسرائیل، ایران و حتی بخشی از هم وطنان خود روبرو شده است.


 

در چند ماه اخیر سیاست های اسرائیل به سوی راست و در عوض سیاست های آمریکا در جهت مخالف آن در حرکت بوده است. همین حرکت دوگانه ی دو کشور دوست، به برداشت های گوناگونی در سطح جهان دامن زده است. “اوباما” خواهان حل بحران خاورمیانه با تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین است در حالی که “ناتانیاهو” حتی حاضر نیست از عبارت “دو دولت” حرفی بر زبان بیاورد. “اوباما” معتقد است که توقف کامل شهرک سازی و اسکان یهودیان در آن ها نقطه ی آغاز گفتگوهای دو طرف برای دستیابی به صلح است، در حالی که “ناتانیاهو” تنها به تخریب چند خانه مسکونی متروکه بسنده می کند، آن هم به قولی به صورت نمایشی و به قولی دیگر به مثابه مترسک و بچه گول زنک، اما هم چنان بر خر مراد خود سوار است و سیاست توسعه ی شهرک ها را ادامه می دهد. “اوباما” خواهان گفتگوی مستقیم با ایرانی ها است در حالی که “ناتانیاهو” بر این باور است که هر نوع گفتمان با ایران نه تنها از دست دادن زمان که سوء استفاده از زمان باارزش امروز است. “ناتانیاهو” خواهان چراغ سبز آمریکا برای حمله به ایران است، در حالی که “اوباما” به او علامت قرمز را نشان می دهد. پرسش این است که با این همه ناهماهنگی سرانجام چه خواهد شد؟

تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین سال ها است که روی میز سیاست مداران است، اما تحولات اخیر دقیقا مسیری خلاف آن را انگار طی می کند. این که کرانه ی غربی پاشنه ی آشیل اسرائیل است، بیشتر کلیشه ای به نظر می رسد که تاریخ مصرفش هم به پایان رسیده و باید در اندیشه راه کارهای مناسب تری برای این بحران بود. حالا دیگر اسرائیلی ها جاده و خانه سازی را به همه ی منطقه کشانده اند و به نظر نمی آید که پاشنه آشیلی هم باقی مانده باشد و به همین ترتیب تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل هم بیش از آن که به واقعیت نزدیک شود هر روز به خیال و تصور می پیوندد.


توقف شهرک سازی؟ آمریکا و کشورهای دیگر بارها و بارها در مورد پیامدهای این کنش مخرب هشدار داده اند. اما هرگاه این موضوع به شورای امنیت می رود و اجماع عمومی بر محکومیت اسرائیل به وجود می آید، به ناگاه آمریکا برگ دیگری به نام «وتو» را علم می کند و نخ های رشته شده را پنبه می کند. پیام برای اسرائیل روشن و شفاف است؛ دست یابی به دو دولت مستقل، راه حلی است که شما می توانید بدون هزینه های قابل ذکری در تدارک آن باشید. آیا این دور رقص به همین شکل در دولت “اوباما” هم ادامه خواهد داشت؟

“اوباما” برای روابط خارجی دولت اش سیاست های جدیدی را مطرح می کند؛ تمایل زیادی برای رابطه منطقی با روسیه نشان می دهد، برای پالودگی محیط زیست علاقه نشان می دهد، خواهان کاهش سلاح های هسته ای در سراسر جهان است، میل به ارتباط مستقیم با ایران دارد و … و برای بحران خاورمیانه بین فلسطین و اسرائیل هم از همان روزهای نخست ریاست جمهوری اش نشان داد که خواهان توقف شهرک سازی در مناطق اشغالی است و حتی به زبان آورد که تنها راه حل بحران کهنه در خاورمیانه، توقف شهرک سازی توسط اسرائیل می باشد. حتی گفته است که کلید پیشرفت حل بحران خاورمیانه توقف شهرک سازی و اسکان یهودیان در مناطق اشغالی است. درواقع اظهار نظرهای “اوباما” در مورد خاورمیانه و حل بحران آن کاملا قابل درک است و می شود گفت که از زمان “آیزنهاور” تا کنون اولین رئیس جمهور آمریکا است که این قدر بر اسرائیل فشار می آورد.

به زبانی دیگر می شود گفت که دستان رئیس جمهور آمریکا از سوی هواداران اسرائیل در دو حزب دموکرات و جمهوری خواه، از عقب بسته شده است و او تنها می تواند حرف بزند. یعنی نباید موجب تعجب شود اگر “اوباما” هم به ناگاه تغییر روش دهد و مثل پیشینیانش عمل کند. بنابراین اگر چنین شود، باید منتظر وتوهای بیشتری در همراهی با اسرائیل بود، یا حتی جورج میشل، نماینده آمریکا در منطقه که مسئول حل بحران است تنها می تواند بین پایتخت ها در سفر و رفت و آمد باشد، اما کاری که کارستان باشد از دستش برنیاید.

به هر حال هنوز باید به سیاست های آمریکا در قبال اسرائیل با دیده ی تردید نگریست و همین تردید و شک را نقطه ی قوتی دانست برای کنش درست “اوباما” در آینده.

هم زمان با آنچه در بالا آمد، شاهد جوانب استراتژی “اوباما” در قبال ایران هستیم. در حالی که دولت های پنج به اضافه ی یک تا کنون هر نوع گفتگویی با ایران را منوط به توقف غنی سازی اورانیوم از سوی ایران کرده اند، “اوباما” اعلام کرده که حاضر است بدون هیچ پیش شرطی با ایران وارد مذاکره و گفت وگو شود.

پیام روشنی که سیاست های “اوباما” برای روس ها دارد این است که تنها راه و وسیله ای که می تواند سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی را متوقف کند، همکاری با جهان در متقاعد کردن ایران به همراهی با دیگر کشورها است. روسیه با این پیام باید در سیاست های دیگر کشورها در برابر ایران با آنها همکاری کند. با این حساب اگر غنی سازی از سوی ایران متوقف شود، دیگر خطری وجود ندارد که نیاز به احیای سپر دفاع موشکی باشد. در همین مورد پیام به اسرائیلی ها هم روشن است؛ در صورتی که بیشتر در قبال فلسطین نرمش نشان دهند امکان توقف غنی سازی اورانیوم توسط ایران ممکن و دست یابی احتمالی ایران به سلاح هسته ای متوقف می شود چرا که در این صورت کشورهای بیشتری پا به میدان می گذارند و فشارهای جهانی بر ایران افزایش می یابد. شبکه ی ارتباطی کاملا پیچیده به نظر می رسد اما تفکر دست یابی به چنین موفقیتی روشن و شفاف است و در عین حال امیدوارانه.

اما برخوردهای خانم “کلینتون” نشان از شکافی در برنامه های “اوباما” به عنوان رئیس جمهور و سیاست های وزارت خارجه دارد. خانم “کلینتون” گفته است که دولت آمریکا به سایر کشورها خواهد پیوست تا بتوانند گفتگوهای ثمربخشی با ایران داشته باشند، اما ایشان هم چنان پیش شرط توقف غنی سازی اورانیوم را برای شروع گفتمان لازم می داند. شاید بتوان با یک سایت دوگانه کنشی درست و منطقی در قبال ایران داشت؛ توقف غنی سازی بیشتر در برابر ممانعت از تصویب قطع نامه های جدید علیه ایران در حین مذاکرات بین ایران و کشورهای مربوطه یا سازمان ملل یا آژانس بین المللی انرژی هسته ای. علیرغم هشدارهای “ناتانیاهو”، “اوباما” به هر نوع مهلت غیرواقعی به ایران برای وارد عمل شدن مخالفت کرده است، اما قول داده است که تا پایان سال جاری میلادی، شمارش کالا و تسویه حساب را اجرا خواهد کرد. بازی دوگانه وقت بیشتری نیاز دارد تا بتوان بدون تنش به چالش ها پایان داد.

چنین به نظر می رسد که “اوباما” تصمیم دارد ضمن تمرکز ویژه به مسأله ی اتمی ایران از اول دور تازه ای را شروع کند. به نوعی این حرکت شگفت آور و عجیب است، چرا که در زمینه ای وسیع تر برای عادی سازی روابط امکان بازی بیشتری بود تا تنها تمرکز بر برنامه ی اتمی. چرا که علاقمندی های مشترک بزرگ و پُر تعداد است حتی در افغانستان. اما عادی سازی مناسبات در منطقه بدون توقف حمایت های بیدریغ ایران از حزب الله، حماس و سایر نیروهای موجود در منطقه که خواهان سقوط و نابودی اسرائیل هستند امکان پذیر نیست. بدیهی است که حل بحران خاورمیانه و مشکل اتمی ایران ضمن درهم تنیدگی شان به سرعت حل نخواهد شد. اکنون که زمان انتخابات ایران فرارسیده، برخورد با ایران ضمن توقف موقتی و در انتظار نتیجه ی انتخابات آن، موقعیت خاصی را به وجود آورده است. انگار که جامعه ی جهانی دور جدیدی از گفتگوها را برای حل مشکل اتمی نشانه رفته است. شاید جامعه ی جهانی سرانجام به این نتیجه رسیده باشد که باید با مسایل منطقه ی خاورمیانه به طور مجزا برخورد کند و هر یک را در جای خود مطرح و در صورت امکان راه حلی برای آن ارائه کند. اکنون پرسش این است که اگر چنین سیاستی در دستور کار باشد، چه نتیجه ای در دیدرس است؟ ایرانی ها ضمن کُند بودن در کنش هایشان، اما هم چنان اعلام می کنند که خواهان از سرگیری مذاکرات هستند. “اوباما” برنامه ی تغییر رژیم را از سیاست خارجی آمریکا کنار گذاشته و احترام خود به ایران را رسما اعلام کرده است. اما از سوی دیگر منابع آمریکایی معتقدند که برنامه ی مخفی دولت بوش برای خرابکاری در برنامه های اتمی ایران و قوی تر کردن مخالفان داخلی رژیم ایران، هم چنان ادامه دارد.


 

برنامه ی اتمی، هم بحث موقعیت است، هم بحث امنیت و یک گفتمان محدود را در بر نخواهد گرفت. بنابراین هم چنان که پیش از این گفتم، شاید با اجرای یک برنامه دوگانه بتوان دامنه ی گفتگوها را وسعت بخشید که هم موضوع عمومی خاورمیانه در آن چارچوب مطرح شود و هم مسأله ی اتمی ایران. با همه ی این ها آیا رئیس جمهور آینده ی ایران کسی خواهد بود که واقعا خواهان حل مسئله ی اتمی ایران در صلح و صفا باشد؟ یا آیا آنطور که “اوباما” وانمود می کند، حقیقتاً در پی حل مشکل اتمی ایران بدون راه کار نظامی است؟ اسرائیل و هواداران پُر قدرتش در آمریکا که به نوعی برنامه ریزان سیاست خارجی آمریکا هم هستند چه می شود؟

اما اکنون بگذارید به همه ی این قضایا با توجه به رویدادهایی که طی هفته ی گذشته رخ داده اند نگاه کنیم.

در روزهای پایانی هفته پیش کره شمالی چندین موشک را آزمایش کرد. در پاکستان درگیری ها همچنان بین نیروهای ارتش این کشور با شبه نظامیان طالبان در دره ی سوات ادامه دارد. در ایران در حاشیه برنامه های تبلیغاتی کاندیداهای پست ریاست جمهوری، بمبی در یک مسجد در شهر زاهدان منفجر که منتهی به هلاکت بیش از سی نفر شد. “اوباما” در دیداری که با “محمود عباس” رئیس جمهور تشکیلات خودگردان فلسطین در واشنگتن داشت، بار دیگر تشکیل دو دولت فلسطین و اسرائیل را مطرح و بر آن تأکید کرد و سرانجام در شهر اسلو یکی از کارشناسان و پژوهشگران مسایل امور خارجه ی آمریکا در گفتگویی اعلام کرد که آمریکا و دیگر کشورهای غربی خطر بمب اتمی ایران و کره شمالی را به طور اغراق آمیزی نمایش می دهند. این ارزیابی افراطی موجب شده است که در آمریکا فضای سیاسی ناسالمی در مورد این کشورها به وجود آید.

“در حقیقت باید بگویم که خطر بمب اتمی در جهان به هیچ وجه بدتر از سال های پیش نیست. احتمال این که تروریست ها کره خاکی را زیر و رو بکنند هم اصلا منتفی است. حتی موفقیت کشورهای ایران و کره شمالی در توسعه ی برنامه های اتمی خود، ضرورتا موجب بحران در جهان نخواهد شد. در واقع آنچه اهمیت دارد، هشدار به جهانیان علیه “هشدار دهندگان”؛ سیاست مداران، کارشناسان و روزنامه نگارانی است که خطر اتم را بیش از اندازه بزرگ می کنند.” آنچه در این پاراگراف آمد، جمع بندی پیام پروفسور “فرانسیس جی گَوین”، میهمان انستیتو نوبل در اسلو به مدیرعامل مرکز قانون و امنیت بین المللیِ روبرت اس استراوس در دانشگاه تگزاس* بوده است.

سخنان او در انستیتو نوبل اسلو، پنجشنبه هفته پیش، بسان مشعلی است بین خرمن بزرگی از آتشِ شرایط روزِ جهان. شرایطی که در آن کره ی شمالی باز هم دست به آزمایش اتمی زد، نگرانی از برنامه ی اتمی ایران هم چنان پا برجاست و حتی گفته می شود که احتمال این که طالبان بتواند در پاکستان به سلاح مخرب هسته ای دست یابد، کم نیست.

“گَوین” معتقد است که انگار جامعه ی جهانی قصد دارد که کره شمالی و ایران را با تحقیر ملاقات کند. او در بخشی از سخنان خود می پرسد: “هیچ یک از ما به راستی می داند که چرا این کشورها تمایل دارند که سلاح هسته ای بسازند؟ نه، اما بیشتر کشورهای دارنده ی سلاح اتمی، به خاطر امنیت خودشان و تضعیف موقعیت دیگران برای دستیابی به این سلاح مخرب سرمایه گذاری کردند. پس، پیش از هر چیز باید شرط خواری و خفت برای دیدار با این کشورها کنار گذاشته شود.”

آنگاه که “گوین” به مسأله ی چین می رسد، سخنان خود را مدلل می کند بر مطالعاتی که در مورد چین در زمان تلاش آن برای دستیابی به سلاح اتمی (۱۹۶۰)، انجام شده است.

او می گوید: چین آن روز خطر بزرگتری برای آمریکا بود تا کره شمالی و ایران امروز. “مائو” هم همانطور که امروز رهبر کره شمالی “کیم یونگ ایل” دیوانه قلمداد می شود، بی مغز به حساب می آمد، اما با همه ی این ها کسی به چین حمله نکرد چرا که سیاست همکاری کلید حل بحران است و نه حمله نظامی. چین هم چنانچه تاریخ نشان داده است با به دست آوردن سلاح اتمی در قبال جامعه ی جهانی بی مسئولیت عمل نکرده است.

اگر سال های بعد از دستیابی چین به سلاح اتمی را مطالعه کنیم به این نکته خواهیم رسید که این کشور بعد از رسیدن به سلاح اتمی عقب مانده نگاه داشته شده است. این که عامل آن سلاح اتمی است یا نه، ما چیزی نمی دانیم و به همین سبب هم باید با دید تردید و حتی بدبینانه به همه ی کسانی که در اندیشه ی حمله به کشورهای دارنده ی سلاح اتمی هستند، به شدت هشدار داد و آنها را از بازی با آتش برحذر داشت.

پروفسور “گوین” در این آرزو است که نه کره شمالی و نه ایران سلاح اتمی نداشته باشند. اما او خود می گوید، واقعا دشوار است که با سیاست توقف دستیابی این کشورها به سلاح هسته ای بدون این که از عواقب خطرناک این سیاست خبر داشت، حرکت کرد. عراق شاهد خوبی است برای اجرای سیاست توقف دیگر کشورها. چرا باید یک بار دیگر بدون آن که یقینی در کار باشد با جنگ سرد روانی و به کارگیری واژه های سخت و شدید و سپس با حمله نظامی با نام توقف دستیابی به سلاح اتمی، اشتباه “بوش” را که اکنون خانم “کلینتون” می گوید “سازمان سیا دولت بوش را فریب داده است”، تکرار کنیم؟ او بر این باور است که حمله به عراق آن هم تحت رهبری آمریکا می تواند موجب تشدید علاقه ی ایران و کره شمالی برای دستیابی به سلاح اتمی باشد.

ما باید بدانیم که ایران نه نابخرد است و نه دیوانه. آنها در منطقه ای از جهان قرار دارند که ضمن ناآرام بودن، چندین همسایه دور و نزدیک شان از سلاح اتمی برخوردارند. در کنار این وضعیت، در داخل ایران هم، سلاح اتمی موضوع بیشتر بحث های اکنون کاندیداهای ریاست جمهوری است. “گوین” می گوید: “اندیشه ی حمله ی به ایران دیوانگی محض است. او هم چنین معتقد است که برای رسیدن به منطقه ای امن بهتر است که فشارها بر ایران را کمتر کنیم به جای این که مدام از آنها بخواهیم که غنی سازی اورانیوم را متوقف کنند.

“گوین” معتقد است که نگرانی این که طالبان در پاکستان موفق به پیشروی نظامی می شود و احتمالا به مخازن اتمی دست خواهد یافت و به این ترتیب تندروهای اسلامی از سلاح اتمی برخوردار می شوند هم، بی پایه و اساس است و تحلیلی است اغراق آمیز.

در همین مورد او می افزاید: “اغلب کشورها با تمام هستی خود از انبار و مخازن اتمی نگهداری می کنند، چرا که دست یافتن به آنها در بدو امر کاری آسان هم نبوده است. من که هیچ نشان یا علامتی که دال بر عدم کنترل دولت پاکستان بر مخازن اتمی خود باشد طوری که القاعده یا طالبان بتواند به آنها دسترسی داشته باشد، مشاهده نکرده ام. آنچه که باید به جهان هشدار داد، ادعاهایی است که بدون هیچ تحقیقی موجب نگرانی مردم می شود.

“گوین” نسبت به این برداشت که موقعیت کنونی با آنچه که در دوران جنگ سرد اتفاق افتاد، متفاوت است با دید انتقادی می نگرد و معتقد است که باید از تاریخ درس آموخت. در همین مورد او در بخش پایانی سخنان خود در انستیتو نوبل اسلو گفت: خیلی از تهدیدهایی که ما این روزها شاهد آن هستیم، پدیده ی جدیدی نیستند، این ها همان هایی هستند که در زمان جنگ سرد هم وجود داشته اند. او سخنان خود را معطوف می کند به هراس از دستیابی تروریست ها و دزدان دریایی به سلاح اتمی. او در پایان می گوید: “بهتر است که جهان بیش از آن که دلمشغول این باشد که دیگران به سلاح اتمی دست نیابند، با برنامه و همکاری های مشترک مانع کاربرد این سلاح در آینده باشد.”


 


 

پانوشت:

Robert
S.
Strauss
Center
for International Security and Law,

University of
Texas