شهروند ۱۲۳۲  پنجشنبه ۴ جون  ۲۰۰۹
ترجمه: شهروند
کمتر کسی تردید دارد که رئیس جمهور بعدی ایران نه از طریق صندوق های رای، بلکه بر اساس تصمیم رهبر و اطرافیانش برگزیده می شود. چهار کاندیدای مذهبی خودی از سوی شورای نگهبان انتصابی برگزیده شده اند و  ماشین انتخاباتی تحت کنترل افراد  برگزیده نظام، کاندیدای مورد نظر را «انتخاب» خواهد  کرد.

با این حال انتخابات رئیس جمهوری در ایران معمولا شور و هیجان فراوانی را برمی انگیزد. علیرغم تحمل سرکوب، زندانی شدن مخالفان، و بسته شدن روزنامه های نیمه خودی، جامعه مدنی متحول و رو به رشد فعالانه از این دوره زودگذر انتخابات استفاده می کند تا با طرح خواست های مشخص خود، شکست های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رژیم اسلامی را برملا سازد و مشروعیت حاکمیت ملایان را به زیر سئوال برد .

تعداد فزاینده ای از فعالان سیاسی و سازمانهای جامعه مدنی سرخورده از رئیس جمهور «اصلاح طلب» قبلی و به دور از توهم امکان اصلاح رژیم، به جای حمایت از یک کاندیدای خاص،  پیکار جدیدی را تحت عنوان «گفتمان مطالبه  محور» سازمان داده اند تا کاندیداها را وادار کنند که به جای لفاظی مواضع خود را درباره این مطالبات روشن کنند. جنبش زنان ایران پیشاپیش این پیکار اجتماعی قرار دارد. حضور فعال زنان در این عرصه آنچنان وسیع است که کاندیداها به تظاهر متوسل شده و با زنان خود در گردهمائی های انتخاباتی حاضر می شوند. جوانان،کارگران اتوبوس رانی و سایر گروهها از جمله مادران طرفدار صلح نیز خواست های خود را مطرح کرده اند.


مطالبات طرح شده حیطه وسیعی از «رفع تبعیضات جنسی، قومی، و طبقاتی»، «آزادی های فردی، مدنی، و سیاسی، آزادی بیان، مطبوعات، و اجتماعات»، و «احقاق حقوق شهروندی» گرفته تا «تجدید نظر در مواد قانون اساسی» را در بر می گیرد.

واضح است که در نظام سیاسی ای که مبتنی بر «ولایت مطلقه فقیه» است، امکان تحقق این مطالبات  وجود ندارد و هیچ یک از کاندیداهائی که از صافی شورای نگهبان گذشته اند، و اصولا هیچ رئیس جمهور دیگری، اگر هم که بخواهد نمی تواند به این مطالبات  جامه عمل بپوشاند. گروه های فعال در جامعه مدنی به این واقعیات واقفند. به همین دلیل است که بحث عمده حول شک هاملتی دور می زند که آیا باید رای داد یا نداد. همچون انتخابات دور قبل که بسیاری از رای دهندگان عمدتا تحصیل کرده آن را تحریم کردند، گفته می شود که شرکت در چنین انتخاباتی به رژیم سرکوبگر ملایان حقانیت می بخشد. بحث دیگران متقابلا  این است که با توجه به چهار سال تجربه فاجعه بار دولت احمدی نژاد و دار و دسته نظامی ـ امنیتی اش، وخامت عظیم اوضاع اقتصادی علیرغم افزایش وسیع درآمد های نفتی، انحطاط فرهنگی، تشدید سرکوب سیاسی، و بحرانی تر شدن موقعیت بین المللی ایران، بهتر آن است که مردم در انتخابات شرکت کنند و برای پرهیز از کاندیدای بدتر به کاندیدای بد رای دهند.

تردیدی نیست که هر چهار کاندیدای برگزیده شده جزئی از دستگاه حاکمیت اند. محسن رضائی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران که رسما تحت تعقیب اینترپل (پلیس بین المللی) است، همچون احمدی نژاد عضو «اصولگرایان» یا بنیادگرایان اسلامی است. میرحسین موسوی آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی قبل از حذف این سمت است که در دوران صدارت اش قتل عام زندانیان سیاسی رخ داد و بیش از شش هزار زندانی بی هیچ محاکمه ای جان باختند. او محافظه کاری است که اصلاح طلب شده. مهدی کروبی که دو بار ریاست مجلس اسلامی را بر عهده داشته از اصلاح طلبان حکومتی و تنها کاندیدای روحانی این دوره است.

پیش بینی اینکه کدام یک از چهار کاندیدا بیشتر مقبول رهبر جمهوری اسلامی قرار خواهد  گرفت، و بر اساس این تصمیم ماشین انتخاباتی رژیم رای دهندگان تحت کنترل خود را از طریق شبکه وسیع مساجد، بنیاد ها، بسیج و دیگر نهادهای حکومتی به حرکت در خواهد آورد، بسیار دشوار است. تا کنون خامنه ای چندین بار به نفع احمدی نژاد صحبت کرده و «تصمیمات خوب» (!) او را ستوده است. اما شاید از خطرات انتخاب مجدد او نیز غافل نباشد و در آخرین لحظه نظر خود را تغییر دهد. میرحسین موسوی نیز که تا کنون هرگز رژیم را به چالش نطلبیده، و در غیاب کاندیدای بهتر پشتیبانی نسبتا وسیع رای دهندگان تحصیل کرده را به خود جلب کرده، ممکن است مورد تایید رهبر قرار گیرد.

به هرحال با آنکه نباید انتظار هیچ تغییر جدی را از این انتخابات داشت، حذف احمدی نژاد به نفع ایران و جهان است. بر اساس همین واقعیت است که بخشی از فعالان جامعه مدنی ایران رای دهندگان را بسیج می کنند تا بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند. جامعه مدنی ایران به طرف بلوغ بیشتری حرکت می کند و به فرصتی نیاز دارد که بتواند هژمونی ملایان را به طور جدی به چالش کشیده، به حکومت مذهبی پایان دهد، و حکومت دموکراتیک سکولار را مستقر سازد.


 

* سعید رهنما استاد علوم سیاسی دانشگاه یورک است.