گزارش هفته، گروه سینمایی “نه ما نه سینما”

شنبه آینده فیلمِ”ویریدیانا” ساخته لوئیس بونوئل در سال ۱۹۶۱ پخش خواهد شد و آرش عزیزی درباره ­ی آن صحبت خواهد کرد و دو هفته دیگر هم، نه ما نه سینما میزبان منتقد معروف ایرانی آقای پرویز جاهد خواهد بود.

***

روز شنبه هفته گذشته “نه ما نه سینما” شاهد نمایش فیلم “میل مبهم هوس” آخرین اثرِ کارگردانِ شهیرِ سورئال، لوئیس بونوئل بود که بخشی از تم “روان شناختی” این فصل را شامل می شد. “میل مبهم هوس” همان طور که از نام فیلم بر می آید فیلمی چندلایه، قابل تأمل و گیج کننده است. این فیلم از رمانی معروف از نویسنده فرانسوی پیر لوئی، نوشته شده در سال ۱۸۹۸ به اقتباس گرفته شده است. رمان “زن و عروسک” فضای مبهمی از عشق و جنون (سادومازوخیسم) را به تصویر می کشد که در آن مرد فرانسوی اسیر خواسته های زن اسپانیایی است، برای این که بتواند با او هم آغوشی کند و زن نیز از این خواسته مرد به خوبی سوءاستفاده می کند. روابط و بازی های این دو پیچیده می شود و رمان و فیلم هر دو به خوبی، فضای امیالِ مبهمِ هوسِناک این دو را با ظرافت عجیبی به تصویر می کشند. بخصوص بونوئلِ فیلم ساز به خوبی از تغییرات حساب شده ­ی فیلمنامه نسبت به رمان بهره می برد تا در گنگ تر شدن و چندلایه شدن و سمبلیسمِ داستان، زیبایی های تصویریِ تازه ای خلق کرده و به رمان روحی تازه می دمد.

لوئیس بونوئل

میهمان این هفته گروه، تایاز فخری، فارغ التحصیل رشته ام بی ای (MBA) از دانشگاه رایرسون بود که در این جلسه ابتدا به تاریخچه کوتاهی از زندگی بونوئل اشاره کرد، سپس به مباحث نظری پیرامون روانکاوی فروید و یونگ پرداخت و تفاوتها و شباهت های این دو را مورد بررسی قرار داد. او به طور گذرا به بحث نقد روانکاوی و تأثیرش بر تئوری های نقد، مانند نقد مؤلف و نقد مرگِ مؤلف پرداخت و از پایه های متدولوژی (روش شناسی) نقدِ روانکاوانه صحبت کرد.

پس از این مقدمه، سخنران به نقد فیلم بر پایه موضوعاتِ مطرح شده پرداخت و سعی در باز کردنِ گره های معناییِ فیلم نمود. آیا تشخیص لایه های خودآگاهی و ناخودآگاهی شخصی و جمعی در اثری پیچیده، مانند میلِ مبهمِ هوس ممکن است؟ اساساً تا چه اندازه مکانیزم های روانی ناخودآگاه در ایجاد فیلمی اقتباسی که بونوئل ساخته تأثیر داشته اند؟ فیلمی که پر است از صحنه های اجتماعی- سیاسیِ به ظاهر مستند، همچون حضور پررنگ گروه های خرابکار تروریستی در سراسر شهر (و فیلم)؛ فیلمی که شاید به سببِ اقتباسی بودن یا به هر دلیل دیگری، از ذهنیت بونوئلِ جوانِ دهه های پیش، که شاهکاری چون “سگ آندولوسی” را خلق کرد، بسیار دور است، که گویی از آسمانِ تخیلِ سورئالیزم به زمین سختِ واقعیتها و “خودآگاهی” برخورد کرده باشد، آیا همه این ها دلیلی نیست بر اینکه نقد روانکاویِ فیلمی همچون میل مبهم هوس از ابتدا چهارچوبِ نقدی اشتباه برای این فیلم است؟

پاسخ سخنران جلسه به این پرسش همچنان «نه» بود! بر پایه تئوری های روانکاوی، بخش اعظم فعالیت های روانی یک هنرمند در فرآیند ایجادِ اثرِ هنری را تخیلاتِ نیمه خودآگاه او (daydreaming) و فعالیت های ناخودآگاهِ او مثل دیدن رؤیا و … تشکیل می دهند. بر این مبنا، هنوز در تحلیل فیلمی همچون میل مبهم هوس که به درستی تلاشی در جهت خودآگاه کردن آن نزد کارگردان صورت گرفته است، لایه های ناخودآگاه اثر آن قدر قدرتمند هستند که یا کارگردان به آن هیچ تسلطی نداشته، یا به سادگی حتی اگر با آن آشنا بوده (از آن جا که بونوئل به مباحث فروید علاقه داشته و حتی پیش از دوره های فیلمسازی آنها را مطالعه کرده است) در مقابلشان تسلیم و گوش به فرمان بوده، همان طور که شخصیتِ “متیو” در فیلم از “کونچیتا” منفعلانه تبعیت می کند و توهمِ “عاشقی” ایجاد می شود.

 به راستی می شود به بسیاری از صحنه های فیلم که جز با دیدگاه روانکاوی توجیه دیگری برای تفسیرشان نیست، این گونه نگاه انداخت و تا اندازه ای درک کرد که چرا صحنه قطار و مسافرینِ عجیبِ واگنِ “متیو” به این شکل روایت می گردد، چه رابطه پیچیده ای بین دو شخصیت “کونچیتا” که حتی در منطق روایی داستان یکی هستند وجود دارد، و حتی این رابطه چگونه به رابطه شان با تروریست ها مرتبط است تا بدین ترتیب قفل های معنایی فیلم به کمک نظریه های روانکاوی یکی پس از دیگری باز شوند و گره ناخودآگاه و خودآگاهی کارگردان برای تماشاگرِ مجهز به سلاح نقد، به ریسمان های مجزایی تبدیل گردند که در اثر نقد به خوبی مشخص شده و رد مؤلف هم بدین ترتیب رؤیت گردد.

 بونوئل که در اثر انفجاری در انتهای فیلم اش قصدش این بود که خود را به ابدیت پنهان سینما برساند، توسط این نوع نقد است که دوباره باز می گردد و فرارش از خودآگاهی (فیلم و سینما) ناکام می ماند. شاید برای همین است که بونوئل از روانکاوان متنفر بود! چون تنها آنها هستند که می توانند نقشه های هوشمند این نابغه سینما را، در جا زدن خودآگاهیِ ساختگی به جای ناخودآگاهی، بر آب کنند و دستش را رو.

صحبت پیرامون روانشناسی، نقد مؤلف و فیلم را در هفته آینده با نمایش”ویریدیانا”ی بونوئل، در اتاق شماره ۵۱۵۰ دانشکده اویزی تورنتو ادامه خواهیم داد.

namanacinema@gmail.com