این صفحه به بهائیان تعلق دارد

مروری بر تعالیم آئین بهائی

( اقتباس ازآثار هوشمند فتح اعظم و دیگر نویسندگان بهائی )

بهائیان به مفهوم بعضی از لغات و نامها به معنایی که نزد عامّه معمول است، معتقد نیستند، یکی از خوانندگان عزیز سؤال کرده اند اگر چنین است پس چرا در آثار بهائی، این کلمات بطور مکرّردیده میشود مثل کلمه  “فرشته”.   با تشکر از این خواننده گرامی که به نکته خوبی اشاره کرده اند این هفته را به بحث پیرامون همین مطلب میپردازیم.

همۀ ما درزبان روزانۀ خود از بعضی کلمات و مثالها، برای توصیف آنچه که فقط درقالب احساس میسّر است،  استفاده میکنیم.  مثلاً می‏گوییم، فلانی چیزی به من گفت که آتش گرفتم، یا می‏گوییم، از فِراقش سوختم، یا دیدار تو چشم مرا روشن کرد. حال آن که نه آتش گرفتیم، نه سوختیم و نه چشم ما تاریک بود که روشن شود، بلکه فقط با این کلمات احساس خویش را اظهار میکنیم، یا شاعری به چه زیبائی احساس خودرا از حاصل عمر بیان میکند:

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست             خام بُدم، پختــه شدم، سوختم

در آثار بهائی داریم که: «معلومات انسانی  به دو قسم است. قسمی معلومات محسوسه است، یعنی شیئی که چشم یا گوش یا شامّه و یا ذائقه و یا لامسه ادراک نماید،. اما قِسم دیگرمعقولات (حقایق عقلانی) است، که صورت خارجی ندارد و غیر محسوس است. مثلاً قوۀ عقل محسوس نیست و صفات انسانیه محسوس نیست، بلکه حقایق معقوله هستند، و همچنین روح انسانی حقیقت معقوله است، و چون خواهی که این حقایق معقوله را بیان نمایی، مجبور بر آنی که به صورت محسوسات بیان نمایی، مثلاً حُزن (غم) و سرور از امور معقوله است و چون آن کیفیت  روحانیه را بیان خواهی، گویی، دلم تنگ شد یا قلبم گشایش یافت و حال آن که در روح انسان و قلب، نه تنگی حاصل و نه گشایش، بلکه کیفیتی است روحانیه و معقوله …».

این است که انبیای الهی نیز مفاهیم معقول را، چون هر معلم دیگری، در قالب محسوسات بیان می‏فرمایند.  این مربیان آسمانی در میان قومهائی ظهور کردند که ازتربیت انسانی ودانش بی بهره بودند با وجود این توانستند آئین آسمانی خود را ترویج دهند و موجب ترقی مردمان عصر خود شوند. اما برای تربیت آن نفوس عقب مانده و کوته فکر، مجبور بودند که با زبانی با آنها سخن بگویند که بتوانند معانی روحانی عالی معنوی را به آنان تفهیم نمایند.   تاریخ بشرنشان میدهد که تا یکی دو قرن پیش، اکثرنقاط دنیا برای هرمدتی  تحت حکومت شخصی مقتدر و مستبد قرار می‏گرفتند که برای چند نسل بعد از خود نیز، سلسله ‏ای حکومتی تأسیس میکردند.  نقاشی‏هایی که در کتاب‏های قدیم راجع به دربار شاهان و فرمانروایان جهان کشیده‏اند، در واقع، آنچه درتصوّر مردم بود، تصویر می‏کردند که یقیناً شما هم در کتاب‏ها و مینیاتورهای مختلف دیده‏اید. شاهی بلند بالا و خوبرو، تاجی بر سر نهاده و بر تخت زرنگاری نشسته یک طرفش میرغضب با ساطور، طرف دیگر داروغه‏ با تازیانه‏ای بلند، مجرمی در مقابل تخت زانو زده و وزیران دست راست و دست چپ به داوری نشسته و انبوه خلایق نیز ناظر به این صحنه‏اند. در واقع با این تصاویرقدرت خود را به نمایش میگذاشتند.    این تصاویر برای ما بسیار آموزنده است و می‏بینیم، پیغمبران گذشته که یکتاپرستی را ترویج نموده‏اند، گاه در کتاب‏های خود چنین تصاویری را با ابعادی بسیار بزرگتر برای شناساندن خدا، به مردم نا آگاه زمان خویش منتقل کرده‏اند، زیرا فقط از آن راه بود که مردم را به پرستش خدا که ضامن سعادت آنها بوده است، می‏توانستند رهبری بکنند.   این است که مثلا ما در تورات دربارۀ یَهوَه چنین تصویری از خدا داریم که مالک اقوام است و فرشتگان را در اطراف خود دارد، مانند میکائیل که مُوَکِّل باران ونعمت است و اسرافیل که کاری دیگر دارد.   در دین زردشت، اهورامزدا نیز فرشتگانی در کنار خویش دارد که هر یک، از جانب دادار جهان برای آدمیان، مُوَکّل کاری است.   این امر در قرآن مجید نیز دیده میشود که خداوند بر عرش، یعنی تخت خود، نشسته و حامل آن هشت فرشتۀ هستند.    ظهور ثانی حضرت مسیح نیز چنین است که در حالی که فرشتگان جهانِ بالا در اطراف او هستند، سوار بر  اَبر، از آسمان با بوق  وکُرنا و تعداد زیادی ملائکه بر زمین می‏آید.  که در تصاویر کتب دینی در قرون گذشته موارد فوق منقوش بوده و هست.

اما خونندگان گرامی، روش هزاران سال پیش ، امروز قابل قبول نیست. این است که بسیاری از مردم دنیا از دین بیزار شده‏اند. حال آن که دیانت بهائی به ما آموخته است که مقصود از این گونه تعبیرات و مثالهای کتابهای آسمانی، قصّه پردازی نیست. بلکه تدبیری بوده برای توضیح مطالب عالیه‏ معنوی و زبانی قابل فهم برای مردم آن زمان.

اما بازگردیم به سؤال خواننده عزیز دربارۀ “فرشته”.  آن چه آئین بهائی می‏گوید، فرشته کسی است که پاک‏ سیرت و خالی از شهواتِ جسمانی و دارای صفات یزدانی باشد، به عبارت دیگر فرشته لقبی است که حاکی از باطن انسانهای پاک سِرِشت است که در بین خلق هستند، نه آن که موجودات آسمانی باشند. در این جهان تعدادشان محدود، ولی وجود دارند. اما چون در این عالم کمیابند جایگاه و مقام آنهارا در کنار خداوند انگاشته اند.

در آثار بهائی بیان فرشته چنین آمده است: « …چون صِفات حَسَنه و اخلاق فاضِلِه از انسان صادر شود، شخصی است آسمانی و فرشته‏ای است ملکوتی و حقیقتی ربّانی (الهی) و جلوه‏ای رحمانی».

خوانندگان گرامی، این گونه متشابهات  کتب مقدّسه‏ که مفهوم واقعی آنها درک نشده است هزاران داستان عامیانه به وجود آورده که متأسفانه جزئی از دین در آمده است و همین نشان می‏دهد، که باید اوهام و خرافات را از صحنه خِرَد انسانی پاک کرد

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقالات از طریق ایمیل هستید یا راجع به تعالیم بهائی سئوالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:      پیامگیر :     ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵         ،      ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :     www.reference.bahai.org/fa