مثل اینکه بازهم یکی دیگر از ضرب المثل هایمان الکی الکی درست از آب درآمده است؟ همانی که می گوید خونه عروس بزن و بکوبه، خونه داماد هیچ خبری نیست.

این را دوستی که برای تعطیلات نوروزی به خارج از کشور آمده بود در مورد انتخابات می گفت و می گفت  فقط کسانی به انتخابات فکر می کنند و حرفش را می زنند که از این نمد کلاهی نصیب شان می شود.

گفتم ولی اینجا و درخارج از ایران برخی از سیاستمداران و نشریات و تلویزیون های خارجی هفته ای نیست که خبر یا میزگردی در این مورد نداشته باشند. کارشناسانشان می گویند اگر مشائی بیاید دست مفسدان اقتصادی را عین آقای احمدی نژاد از آرنج قطع می کند و اگر حداد عادل بیاید زنجیر عدل انوشیروان را دوباره برقرار می سازد…. با خنده گفت همانی که گفتم: خونه عروس بزن و بکوبه، خونه داماد هیچ خبری نیست. مردم گرفتار صف نان و گوشت هستند و تنها چیزی را که نمی پرسند کیلوئی چند است، انتخابات است. ضمناً خیالشان راحت است که آقای خامنه ای بالاخره یکی از آن رسیده هایش را برایشان سوا می کند!

اتفاقن چند روز بعد از ملاقات با این دوست ایرانی از آب گذشته، با چندتا از همکاران خارجی ام در ناهارخوری شرکت نشسته بودیم و غذا می خوردیم که یکی شان با دهان پر از من پرسید بالاخره معلوم شد کی دفعه بعد رئیس جمهورتون میشه؟

جواب دادم هنوز دو ماه و نیم مانده به انتخابات، چه جوری معلوم بشه؟

لقمه اش را قورت داد و گفت ولی همه میگن که در ایران اول رئیس جمهور انتخاب میشه بعد مردم را می برند پای صندوق ها که بهش رای بدهند؟

گفتم اینها همه اش شایعه است و پرسیدم حالا تو چیکار داری به کار انتخابات ما؟ مگر برایت فرقی هم می کند؟

با لبخند گفت برای من زیاد فرقی نمی کند ولی برای زن و بچه ام چرا. حیرتم بیشتر شد و پرسیدم یعنی چی؟ برای زن و بچه ات چه فرقی می کنه؟

با لبخند جواب داد خودت که می دانی، با حقوقی که من اینجا می گیرم، امکانش را ندارم که زن و بچه هایم را به تئاتر و سینما ببرم. تفریح ما در این هفت هشت سال اخیر، حرفها و سخنرانی های رئیس جمهور شماست!

از روزی که گفته نفت را می آورم سر سفره مردم، بچه های من از مدرسه که برمی گردند، کیفشون را که پرت کردند گوشه اتاق، می پرسند نفت اومد سر سفره ایرانی ها یا نه و غش غش می خندند.

یکی دیگر از همکاران با خنده گفت اونکه قدیمیه. هفته پیش که در مصاحبه تلویزیونی اش ازکارخانه دارها پرسید پراید را کیلویی چند با مردم حساب می کنید زن و بچه من نیم ساعت می خندیدند و از من می پرسیدند مگر در ایران ماشین را مثل پرتقال کیلویی می فروشند؟

یکی دیگر از حاضران پرسید اصلا چرا رئیس جمهور شما خودش اپوزیسیون دولت خودش شده؟ مگر نرخ اتوموبیل را خود دولت تعیین نمی کنه که ایشان از کارخانه های اتوموبیل سازی پرسیده پراید را کیلویی چند با مردم حساب می کنید؟ این حرف را باید مردم از دولت بپرسند نه دولت از مردم.

و یکی دیگر از حاضران متلک وار گفت رئیس جمهور ایران دستش پر و جنسش جوره. ایرانی ها را با یارانه سرگرم کرده، اسرائیلی ها را با ترس محو شدن از روی کره زمین و آمریکایی را با ترس نابودی اقتصادی و کنارکوچه نشستن و گدایی کردن! انتخاباتشون هم مهندسی شده است و حساب همه چیز را می کنند که آدم ناجوری از توی صندوق درنیاید.

آقا من دیگه طاقت نیاوردم. غیرتی شدم و با عصبانیت گفتم نمی فهمم شماها چکار دارید به کار مملکت ما و انتخاباتش؟ انتخاباتمون مهندسی شده است که باشه. اصلا زندگی مهندسی شده بهتره یا زندگی بی حساب وکتاب؟ خونه ای که مهندسی ساخته شده باشه بهتر و مطمئن تره یا خونه خشت و گلی که یک باد و باران خرابش کنه؟ ول کنید مملکت ما را و ناهارتون را کوفت کنید. خبرسازترین کشور جهان کشور ماست. عوض اینکه قدر بدانید، متلک می گوئید؟

توی دنیا یک بشار اسد که خبر تولید می کنه که اونهم فقط بلده بکشه و خبرهای غم انگیز تولید کنه. یه دونه کره شمالی هم هست که فقط هارت و پورت می کنه. این مائیم که انواع و اقسام خبرها را تولید می کنیم و دنیا را سرگرم می کنیم.

از حرام کردن چهارشنبه سوری داریم تا عوض کردن اسم سیزده بدر. از فاحشه خواندن همه هنرپیشه های زن داریم تا تحریم پسته و خرید و فروش مریض درآمبولانس. از اعتصاب غذای ۹۳ روزه داریم تا هجوم ایرانی ها به کردستان عراق برای شرکت درکنسرت خواننده های ایرانی و کنسل شدن کنسرت به خاطر تنگی جا. از دستگیری بیست تا امام زمان قلابی داریم تا زیر سئوال بردن تلفن های تصویری که حلاله یا حرام؟ از گران شدن دلار داریم تا فروش نفت به چین و گرفتن مارمولک پلاستیکی به جای پولش …. بابا قدر ما و کشورمان را بدانید. والا اگر ما نباشیم بدبخت می شوید، بلّا اگر ما نباشیم می میرید از بی خبری!

 

یک مشکل دیگر کم شد!

خوشبختانه یکی دیگر از مشکلات مردم ایران حل شد. این حل شدن یکی یکی مشکلات، از آن نعمت هایی است که قدرش را نمی دانیم. چون اگر همه گرفتاری ها یک جا از بین برود و آدم صبح که از خواب بیدارمی شود ببیند دیگر مشکلی ندارد، از خوشحالی سکته ناقص می کند و آن خودش می شود یک مشکل!

به گزارش دریچه فناوری باشگاه اطلاعات خبرنگاران، گلچین بیش از صد و ده قطعه سینه زنی و روضه برای دانلود کردن روی گوشی ها آماده شده.

درست است که برگزاری مجلس روضه در منزل کلی ثواب دارد، اما کلی هم خرج و زحمت دارد. رفتن به مجالس روضه خوانی نیز با ترافیک سنگین تهران کار ساده و کم خرجی نیست، اما اگر مردم این صد و ده تا روضه ای را که آماده پخش است روی تلفن همراهشان دانلود کنند، همچنان که در تاکسی بار نشسته اند و عازم محل کارشان هستند یا در مطب دکتر منتظر نوبت هستند می توانند به روضه مورد علاقه خود گوش کنند، آرام آرام سینه بزنند، هم وقت خود را به بطالت نگذرانند و هم با اشکی که می ریزند، توشه ای برای آخرت خود فراهم کنند.

بوی خوش جنگل!

یک ضرب المثل جدید برایتان اختراع کرده ام که حظ کنید.  فرموده ام: هر ملتی به اندازه لیاقتش از جنگل های کشورش استفاده می کند. علت اختراع  این ضرب المثل هم این است که می بینم این خارجی های بی لیاقت از جنگل هایشان فقط دو تا استفاده می کنند، یکی برای تلطیف هوا و دیگر استفاده از چوب درخت ها در حالی که ما ملت انواع و اقسام راه ها را برای استفاده از جنگل کشف کرده ایم.

تبدیل جنگل زیبای کلاردشت به مرکز نگهداری زباله، جلوی فسق و فجور را گرفته است

از جنگل به عنوان سیزده بدر که حالا اسمش را گذاشته اند روز طبیعت استفاده می کنیم. استفاده از جنگل به عنوان توالت عمومی که جای خود دارد و احتیاج به گفتن ندارد. قطع درختان و ساختن آپارتمان به جای درخت راهی است که چند سالی است کشف و مد شده. دفن زباله در جنگل که رسمی است نو و دولت پسند و البته ساختن میز و کمد از چوب درختان جنگلی هم یادمان نرفته.

استفاده از جنگل به عنوان مرکز دفن زباله این خاصیت را هم دارد که تا تقی به توقی بخورد مردم راه نمی افتند بروند توی جنگل و صد جور فسق  و فجور بکنند!

 

جوک

یک منبع آگاه در گفتگو با پایگاه خبری تحلیلی قم فردا اعلام کرد که در یک ماهه گذشته بیش از بیست نفر با عنوان مدعیان دروغین امام زمان در مسجد مقدس جمکران دستگیر شده اند.

 

میگن یک نفر ادعای خدایی کرده بود، وقتی دستگیرش کردند قاضی برای اینکه او را بترساند گفت خبر داری ماه پیش یک نفر ادعای پیغمبری کرده بود کشتیمش؟

یارو بدون اینکه خم به ابرو بیاورد گفت: خوب کاری کردید، من نفرستاده بودمش!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.