شهروند ۱۲۳۵  پنجشنبه ۲۵ جون  ۲۰۰۹

اوج گیری جنبش ضد استبدادی و نقش حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان

۱-  انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران (۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ـ ۱۲ ژوئن  ۲۰۰۹) بستری فراهم آورد تا اختلافات و تضادهایی که سالهای طولانی در درون حاکمیت جمهوری اسلامی رشد و تعمیق یافته  و روی هم انباشته شده بودند، به نقطه انفجار برسد. این انتخابات هرچند تحت نظارت استصوابی ولی فقیه و شورای نگهبان یک نمایش “انتصاباتی” بود تا یک انتخابات واقعی با معیارهای متعارف، ولی شرکت نزدیک به  ۸۰% مردم ایران در انتخابات توانست فضای سیاسی حاکم بر ایران را زیر و رو کند.

جنبشی بزرگ علیه تقلب آشکار، دست بردن در آرای مردم و مخدوش کردن نتیجه انتخاباتی که تحت زعامت ولی فقیه و مباشرت احمدی نژاد انجام یافت، درگرفت. مردم ایران به امید اینکه فضای تاریک و سنگین سیاسی- مدنی حاکم بر ایران را قدری روشن تر و خفیف تر کنند در این انتخابات شرکت کردند.

 


 

۲-   قرار بود “انتخابات”، زورآزمائی جناح های رقیب درون حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی باشد، ولی شرکت وسیع مردم ایران در انتخابات، کاندیداهای مخالف ولایت فقیه – احمدی نژاد را بر سر یک دوراهی سرنوشت ساز قرار داد: آنها یا باید مانند انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری با یک چشم غره رهبر، نتایج دست کاری شده انتخابات را قبول کرده  و سر جای خود می نشستند (در دوره نهم نیز احمدی نژاد نفر سوم بود)، و یا اگر مصمم به ادامه راه برگزیده، یعنی ابطال انتخابات و برگزاری انتخاباتی جدید بودند، میبایستی برای جلب پشتیبانی میلیون ها نفر از مردم معترض ایران که وارد میدان مبارزه علیه یکه تازی ولایت فقیه شده بودند، ایستادگی کنند.  آنها به درستی راه دوم را برگزیدند.

در تاریخ هیچ جنبش ملی، طبقاتی، … جهان هیچوقت صفوف دو نیروی مقابل هم، صفوف روشن، شفاف، خط کشی شده و یکدست نبوده است.  امروز نیز نه صف ولایت فقیه – احمدی نژاد و نه صف مخالفان آن یکدست نیست و نمی تواند باشد، زیرا عناصر شرکت کننده در جنبش ضد استبدادی با خاستگاه های متفاوت ملی، طبقاتی، جنسی … بسیار متفاوت و نامتجانس در آن نقش بازی می کنند. ولی جنبش ضد استبدادی جاری علیرغم واقعیات فوق، در یک نقطه کلیدی متفق القول است:  “ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات جدید” ، که تحقق این شعار  پیامدی کمتر از پایان عمر “رژیم ولایت مطلقه فقیه”، نخواهد داشت.


 

۳-  در جریان مبارزه انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری، “مسئله ملی”، یعنی حقوق انکار شده ملیت های تحت ستم ایران که اکثریت قریب به ۷۰%  جمعیت ایران را تشکیل می دهند یکی از موضوع ها و تم های اصلی مبارزات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری ایران بود.  به جرأت می توان گفت که مسئله ملیت های تحت ستم ایران “مهر برجسته” خود را بر پیشانی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران زد، و این نتیجه مقاومت و مبارزه جانانه ملیت های غیر فارس ایران و در راس آن حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان و ترکان ایران برای تامین حقوق انکار شده خود در برابر استبداد فقاهتی حاکم بر ایران بود. این مبارزات توانست شناسائی حقوق خود را به معیار و محکی برای سنجیدن عیار مدعیان آزادی و عدالت تبدیل کند. در جریان مبارزه انتخاباتی از یک طرف، هر کدام از کاندیداها با شدت و ضعف متفاوتی براین “معضل” تاکید و راه حل ها و برنامه های خود را در سطح عمومی مطرح کردند. از طرف دیگر، نمایندگان ملیت های ایران، بویژه آذربایجانی ها در این روند توانستند مطالبات ملی خود را علنا و در سطح ملی مطرح کرده، و آن را به میان مردم خود در سطحی وسیع انتقال دهند.

 

۴-  اکنون که موج اعتراضات سراسر ایران را فرا گرفته و این موج می رود که به یک جنش عظیم ضد استبدادی و ضد ولایت فقیه تبدیل شود، وظیفه حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان، ترکان ایران، و فعالان آن چه می تواند باشد؟

الف:  برخی از تشکلات و فعالان حرکت ملی آذربایجان با این استدلال که:

  چون:  انتخابات و حوادث متعاقب آن نتیجه جنگ قدرت بین جناح های حاکم رژیم جمهوری اسلامی است، و هر دو جناح تلاش می کنند تا از نیرو و انرژی جنبش ملی- دموکراتیک آذربایجان به نفع خود استفاده ابزاری کنند.

  چون: مناطق دیگر ایران (مناطق فارس نشین) هیچگونه پشتیبانی و حتی ابراز همدردی با قیام خرداد ۱۳۸۵ مردم آذربایجان نکردند.  سازمان ها، احزاب و نیروهای اپوزیسیون (چه داخلی- چه خارجی) آنها در جریان قیام خرداد آذربایجان یا، با بی تفاوت از کنار آن گذاشتند و یا علیه آن موضع گرفتند، و حتی در مواردی به لجن پراکنی علیه آن پرداختند.

 چون: مطبوعات، رسانه ها و حتی سازمان های حقوق بشر آنها با سانسور و حتی بایکوت خبری قیام خرداد آذربایجان موانع جدی در رسیدن فریاد مردم آذربایجان و نقض حقوق بشری آنها به گوش مراجع بین المللی ایجاد کردند و تلاش کردند تا مانع انعکاس واقعیاتی که در آذربایجان علیه مردم آن اتفاق می افتاد بشوند، لذا در سرکوب غیرمستقیم جنبش خرداد در آذربایجان با رژیم جمهوری اسلامی همکاری کردند.

  پس بنابر دلایل فوق:  بهتر است از این به بعد ما حساب خود را از آن مردم و جریان های متعلق به  آنها جدا کنیم.  این تشکلات و فعالان به مردم آذربایجان و ترکان ایران توصیه کرده و آنها را تشویق می کنند که: “روند اوضاع را از نزدیک تعقیب کنند” ولی “در اعتراضات شرکت نکنند”.  

تفکر فوق، در حد توان و دامنه تاثیر خود، می تواند به خانه نشین کردن برخی از تشکل ها و فعالان حرکت ملی آذربایجان و انفعال آنها انجامیده و نهایتا به نفع ربایندگان رای مردم، مستبدان، و سرکوبگران جنبش ضد استبدادی جاری در ایران، که عمدتا سرکوبگران حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان نیز هستند، تمام شود.  این تفکر نه تنها علیه منافع مردم آذربایجان، بلکه در خدمت باند ولایت فقیه ـ احمدی نژاد است، چنانکه آنها قبل از انتخابات نیز با انتشار نوار جوک خاتمی تلاش کردند حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان را به انفعال بکشانند.

این دوستان فراموش می کنند که جمهوری اسلامی ایران با ولایت مطلقه فقیه اش مانع اصلی تحقق خواست های ملی آنان است.  حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان ماهیتا مبارزه ای است علیه استبداد حاکم.  جنبش ضد استبدادی سراسری کنونی نیز، مبارزه ای علیه استبداد جمهوری اسلامی با ولایت مطلقه فقیه اش است.  این دو جنبش نه در مقابل هم که در کنار هم و مکمل هم اند. مردم آذربایجان و ترکان ایران سرنوشتی جدا از سرنوشت مردم ایران ندارند. مبارزه به خاطر حقوق برابر ملی جدا از مبارزه مشترک علیه استبداد رژیم جمهوری اسلامی نیست و نمی تواند باشد.


 


 

 

ب-   اکنون که موج اعتراضات ضد استبدادی سراسر ایران را فرا گرفته، وظیفه حرکت ملی آذربایجان و فعالان آن است، که با خواست های ملی، شعارها و زبان ملی خود (ترکی آذربایجانی) و با تمام توان در هر نقطه ایران به جنبش ضد استبدادی بپیوندند و با تلفیق خواست ها و شعارهای ملی خود، با خواست های جنبش سراسری ضد استبدادی در مناطق ترک نشین ایران رهبری مبارزات را به دست گیرند. عقب نشاندن استبداد ولایت فقیه بیش از همه به نفع حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان، اقلیت های ملی، زنان، طبقات زحمتکش و محروم ایران است.  شعار “ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات جدید” در شرایط کنونی می تواند شعار اصلی و مشترک جنبش ضد استبدادی سراسری ایران و حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان باشد.

آذربایجان نه تنها باید پرچم دار مبارزه به خاطر حقوق برابر ملی برای ملیت های غیر فارس ایران، بلکه باید پرچم دار مبارزه علیه جمهوری اسلامی و استبداد ولایت مطلقه فقیه در سراسر ایران باشد. شرکت هرچه وسیع تر ما در جنبش ضد استبدادی، سبب قوت قلب مبارزان سراسر ایران و سبب همبستگی مبارزاتی ما در راه پیمائی طولانی به سوی آزادی، عدالت و تحقق خواست های ملی مان خواهد شد.

شرکت در این مبارزات آزمون بزرگی برای فعالان حرکت ملی ـ دموکراتیک آذربایجان در جهت پیوند زدن حرکت ملی با توده های میلیونی ترک های سراسر ایران و مکتبی برای صیقل یافتن تجربه  مبارزاتی و به دست گرفتن رهبری مبارزات در این مناطق است.  جنبش ضد استبدادی کنونی مکتب بی نظیری برای تربیت کادرهای جوان حرکت ملی است که از سال ۱۳۷۶ تا  جنبش ملی خرداد ۱۳۸۵، و تا به امروز در صحنه مبارزه حضور فعال داشته اند.

برخاستن موج عظیم ضد استبدادی در ایران هیچ گونه تضاد و منافاتی با سمت و سوی حرکت ملی ـ دموکراتیک آذربایجان نداشته، بلکه بستری برای تحقق خواست های ملی مان فراهم می کند. بدون شرکت در این مبارزات به دست آوردن حقوق ملی مان امکان ناپذیر است.  بدون آذربایجان پیروزی جنبش ضد استبدادی در ایران نیز غیرممکن است.  مردم ایران در انتظار و چشم به راه آذربایجان اند، تا دست در دست هم رژیم ولایت فقیه را بزیر کشند.

اکنون زمان قهر کردن، خانه نشین شدن و جدا کردن حساب مان با دیگر بخش های مردم ایران نیست.  آنهائی که تا دیروز هر گونه حرکت حق طلبانه مردم آذربایجان را با انگ ” تجزیه طلبی” و “پان تورکیسم” می کوبیدند، امروز جنبش میلیونی ضد استبدادی در ایران را “اراذل و اوباش” و “خس و خاشاک” می نامند!  انگ ها در تجربه مبارزاتی مشترک خود مردم ، رنگ باخته و رسوا خواهند شد.


 

**رژیم سرکوبگر ولایت فقیه، امروز، معترضین به نتایج انتخابات مخدوش را در آذربایجان و مناطق ترک نشین نه “اراذل و اوباش” و یا “خس و خاشاک” بلکه با اتهام “تجزیه طلبان با سابقه” و “پان تورکیسم” سرکوب می کند.