برخی کسان را آدم سال هاست می شناسد؛ با این که به میزان سلامتی برای شما مهم هستند اما کمتر به ذهنتان خطور می کند که چنان که سزاوارشان است ببینیدشان. در شهروند که مردان در اقلیت هستند، و بزرگان قوم  زنان اند، نوشتن درباره ی زنی به نام آوری دکتر مغیثی خطر کردن مضاعف است. من قصد پرداخت همه جانبه به شخصیت علمی و پژوهشی دکتر هایده مغیثی را ندارم، اما در محفلی که برای قدرشناسی از ایشان در دانشگاه یورک برگزار شد، دیگران، مقامات و استادان دانشگاه چهره ای از او ترسیم کردند که من مشتاقانه از همکارانم در شهروند خواستم که حس و حال افتخارآمیز و سربلندانه ای را که به همه ی ما ایرانیان حاضر در آن مجلس دست داده بود در محدوده ی همین یادداشت هفتگی برای شما، نه عین به عین، بلکه به میزان رایحه ای از آن نسیم دل نشینی که بر ما وزیدن گرفت، بنویسم.

طرح توکا نیستانی

سال هاست که دکتر مغیثی را می شناسم. او از نادر زنان اهل علم و اندیشه است که کار خود می کند و با این که از شهرت و محبوبیت جهانی برخوردار است و در دانشگاه ها و محافل فکری و فرهنگی آثار او تدریس و یا تحلیل می شوند، اما چه بسا ما همشهریان او، حتی ما اهالی رسانه ها، کمتر از این زن ایرانی افتخارآفرین خبر داریم.

در عرصه ی مطالعات زنان، هایده مغیثی نه تنها در معیار زنان ایرانی، بلکه در مقیاس جهانی، یکی از کسانی است که آثار و اندیشه هایش مورد وثوق همگان است، و البته همراه با خشم بنیادگرایان مذهبی. این را استادان و همکاران دکتر مغیثی در آن محفل می گفتند. ابتدا رئیس دانشگاه از افتخاراتی که دکتر مغیثی برای دانشگاه یورک کسب کرده و از خدمات او تشکر کرد. معاون رشته های علوم اجتماعی دانشگاه از نقش مهم و انکارناکردنی دکتر مغیثی هم در دانشگاه یورک و هم در مطالعات فمنیستی جهانی، و نیز از خدماتش در زمانی که مسئول امور بین المللی این رشته ها بود، یاد کرد. دکتر شهزاد مجاب هم که خود نمونه دیگری است از زنان موفق و تأثیرگذار در کار و پژوهش و کوشش های علمی،  مقاله ی استادانه ای در بررسی آثار و افکار دکتر مغیثی نوشته بود که امیدواریم شهروند بخت چاپ ترجمه ی فارسی آن را پیدا کند. دکتر سعید رهنما با زبان طنز به بخشی از خاطرات پنجاه ساله خود از هایده مغیثی، همکار و همراهش، اشاره کرد.

دیگر همکاران و دوستان دکتر مغیثی از مقام علمی و تاثیر جهانی آثار و پژوهش های دکتر مغیثی سخن بسیار گفتند، که اگر بخواهم به همه ی آن ها بپردازم به سخن همکارم نسرین الماسی می رسم که حق ندارم زنی به بزرگی هایده مغیثی را در این ستون حبس کنم. قصد ندارم به جوانب مختلف شخصیت علمی و حضور انسانی و ستودنی هایده مغیثی بپردازم، اما نمی توانم این چند سطر را در ستایش زنی که در تنویر اندیشه و افکار خود من در سال ها بیش از هرکس دیگری اثر داشته است، با وجود مخالفت درست همکارانم ننویسم.

من هایده مغیثی را در آن هنگام که بسیار جوان بود، همچون جامعه ما در غربت، و سخنانی می گفت که برای من و  جامعه بیگانه ی  ما به مسائل زنان  بسیار غریب و ناآشنا می نمود، می شناسم. شاید بسیاری از عکس های دکتر مغیثی را که این روزها در همه جا می شود دیدشان من با همان دوربینی که به نظر می آید مانند خود من شیفته و تشنه ی آموختن از دکتر مغیثی بود گرفته ام.

دکتر مغیثی صبورانه در تمام این سال ها با حضور خردمندانه و بی جنجالش در جامعه ایرانی کوشیده است که توجه جامعه را به مسئله زنان و برابرخواهی آنان که اعتقاد دارد یکی از ارکان مهم آزادی خواهی و دمکراسی طلبی ست، معطوف کند.

او در گفت وگو با سایت تغییر برای برابری تأکید می کند: «برابری خواهی» ـ که خود ابعاد گوناگونی از برابری جنسیتی، قومی و ملی، مذهبی و عقیدتی، و طبقاتی، دارد، و من در اینجا بحث خود را به برابری جنسیتی محدود می کنم ـ ، رابطه تنگاتنگی با آزادی های فردی و سیاسی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر دارد. برابری جنسیتی بدون وجود یک جنبش قوی فمینیستی حاصل نمی شود، و جنبش فمینیستی به وجود دموکراسی و آزادی های سیاسی و مدنی وابسته است.

در این سال ها دکتر مغیثی در بسیاری از کشورهای جهان به گونه ای و در میان زنان کشورهای اسلامی به شکل ویژه ای حضور و حرمت داشته، انگار که در جایی از جهان زنی دانا و اهل درد و دل نگران هست که نه امروز و اینجا که فردا و دیرترها را هم در امر زنان و سرنوشتشان با هوشمندی و درایت رقم می زند. امری که برای ما مردان بی علم و اطلاع آن سرزمین ها از نان شب هم ضروری تر است که در موردش بیاموزیم و عمل کنیم، اگر طالب آزادی و دمکراسی هستیم.

کارنامه دکتر مغیثی پر بار است و پر جایزه، از آن جمله می توان به  انتخاب اخیر ایشان به عنوان “عضو” بنیاد ترودو که معتبرترین افتخار آکادمیک در کانادا به حساب می آید اشاره کرد که برای فعالیت های پژوهشی در عرصه حقوق بشرانه و شهروندی خود به دریافت آن نائل شده است.

 و به راستی که در دو عرصه ی حقوق بشر و شهروندی مسئول، حضور دکتر مغیثی از هر عرصه ی دیگری پر رنگ تر است، بدان معنی که او در زمینه های دیگر هم وقتی کار و پژوهش می کند و مقاله و کتاب می نویسد، باز از مسئولیت شهروندانه غافل نیست. اولین کتاب عمده دکتر مغیثی “پوپولیسم و فمینیسم در ایران” است که نخستین و جامع ترین کتابی ست که در زمینه جنبش زنان در دوران انقلاب بهمن نوشته شده است (گویا این کتاب پس از سال ها اخیرا به فارسی ترجمه و بزودی منتشر می شود).

کتاب “فمینیسم و بنیادگرائی اسلامی” دکتر مغیثی  در سال ۲۰۰۲ از سوی جامعه کتابداران دانشگاهی امریکا برنده جایزه “بهترین کتاب آکادمیک در رشته جامعه شناسی” شد. این کتاب به چندین زبان خارجی ترجمه شده، و البته در چند کشور اکثرن مسلمان جزو کتاب های ممنوعه است! از دیگر آثار او “دیاسپورای مسلمان در کانادا و فراسو” است که به طور مشترک با دکتر رهنما و مارک گودمن نوشته شده و توسط انتشارات دانشگاه تورنتو منتشر شده است.

همان طور که در ابتدا گفتم در این ستون بر سر آن نیستم که از کار و آثار کسی حرف و حدیث کنم که نقش بسیار مهم و پر رنگی نه تنها در جامعه ما ایرانیان که در عرصه آکادمیک و در سطح جهان دارد، تنها می خواستم به  شیوه ی خود ادای احترامی به ایشان کرده باشم.

شک ندارم که در پیوند با زندگی و آثار دکتر مغیثی به زودی کاری درخور تعمق و تأمل در شهروند خواهد شد تا من از این شرمندگی به سلامت بگذرم!

*دکتر هایده مغیثی، دکترای جامعه شناسی سیاسی، استاد دانشکده مطالعات برابری و استاد مطالعات زنان دانشگاه یورک در کانادا است و مسئولیت های مختلفی از جمله عضویت کمیته اجرایی مرکز مطالعات مهاجرت و رئیس کمیته اجرایی مرکز تحقیقات فمینیستی در دانشگاه یورک در کانادا را عهده دار بوده است.

از ایشان مقالات فراوانی به زبان فارسی و انگلیسی و نیز چندین کتاب مهم پژوهشی در رابطه با مسائل زنان به زبان انگلیسی از جمله «زنان و اسلام: مفاهیم انتقادی در جامعه شناسی»، «فمینیسم و بنیادگرایی اسلامی: محدودیت های تحلیل پست مدرن»، «پوپولیزم و فمینیسم در ایران» و… منتشر شده است.