پروفسور فضل الله رضا در کتاب "برگ بی برگی" می نویسد: "شعر و هنر کلامی، در مرکز هویت ملی ما است". (1) خوشبختانه در این روزها که  …



 

شهروند ۱۲۳۸  پنجشنبه ۱۶ جولای  ۲۰۰۹

 

پروفسور فضل الله رضا در کتاب "برگ بی برگی" می نویسد: "شعر و هنر کلامی، در مرکز هویت ملی ما است". (1) خوشبختانه در این روزها که حماسه ی جنبش آزادی خواهی ملت ایران در داخل و خارج کشور، کوس رسوایی حاکمیت دین سالار را بر سر بازار زده و طشت بدنامی آن را از فراز بام جهان به زیر افکنده است، هر روز و حتی لحظه به لحظه شاهد این هستیم که گوهرهای تابناک دیگری به این گنجینه فرهنگی افزوده می شود.

متن شعرگونه ی زیبایی که دکتر رضا براهنی با عنوان "معنای نهایی آن نگاه خیره ی زنانه"، با الهام از ندا (نماد جاودانه تمام شهیدان گلگون کفنِ این جنبش) ابتدا به زبان انگلیسی نوشته و سپس به فارسی برگردانده اند و آن را در تظاهرات باشکوه ۲۶ جون در تورنتو برای انبوه جمعیت خواندند، به راستی یکی از همان "گوهرها" است. دوست داشتم فرازهایی از آن سخنان را زینت بخش این نوشته نمایم ولی با توجه به اینکه متن یاد شده، اخیرا در شماره ۱۲۳۶ شهروند به چاپ رسیده است، شاید نیازی به این کار نباشد. شعر زیبایی هم از "ر. پدرام" با نام "ندا با ماست، ندا از ماست" خواندم که نمونه متفاوت دیگری از تولیدهای فرهنگی این روزها است و دریغم می آید که قسمتی از آن را برایتان نقل نکنم. (۲)

…" تو را زدند

تا ما سخن از حق نرانیم

و جهان دادخواه تو گشت

پرنده را نشانه رفتند تا پرواز را بشکنند

ولی پرواز،

بی کران،

چون زمین و چون زمان

همچنان

پرتوان است و بی زوال"


در این هنگامه ی نبرد دلیرانه و آتش و خون، هر سلاحی و کلاً هر قطره ای از دریای بیکران و توفانی ملت، ارزش، نقش و اهمیت ویژه ی خود را دارد. صرفاً به عنوان مشت نمونه خروار، توجه شما را به هزاران عکس و فیلم که جوانان مبارزمان به سراسر دنیا می فرستند و یا آثار نیک آهنگ کوثر کاریکاتوریست نامدار و خوش فکری که او هم "از بد حادثه، اینجا (کانادا) به پناه آمده" است، و روزنامه تورنتو استار مورخ ۲۷ جون ۲۰۰۹، گزارش مفیدی درباره زندگی و آثار او منتشر کرده بود، جلب می کنم. آهنگها، ترانه ها و طنزهای تلخ آفریده شده در این دوره کوتاه جنبش نیز اهمیت هنری ـ سیاسی بسیار بالایی دارند.

از موضوع داستان دزدان قدری دور شدم. نیازی نیست که آن حکایت عبرت آموز و تفکرانگیز را با شرح جزییات و شاخ و برگ برایتان شرح دهم چرا که زنده یاد ایرج میرزا، بسیار ساده و روان و مختصر و مفید گفته است:

"دو نفر دزد خری دزدیدند/ سر تقسیم به هم جنگیدند

آن دو بودند چه گرم زد و خورد / دزد سوم خرشان را زد و برد"

داستان بسیار غم انگیزی است و پیوسته با خودم فکر می کنم چه خوب بود که در آن گیرودار "صاحب خر" سر می رسید و مالش را تصاحب می کرد.

به باور شخصی من، سه مصراع نخست شعر ایرج، دقیقا تحلیل سیاسی وضع امروز ایران است! همه می دانیم و دنیا هم می داند که آزادیهای اساسی و حق حاکمیت ملی ما، سالهای مدید است که دزدیده شده و اکنون بین دو باند مافیایی قدرت و ثروت، بر سر تقسیم غنائم، مجادله ی لفظی و درگیری پیش آمده است.

خوشبختانه تا لحظه ی نگارش این مقاله "دزدان دیگر" موفق نشده اند حاکمیت را از باند رقیب بربایند و به شکل تام و بلامنازع از آن خود و یا ایدئولوژی دینی خود نمایند. چرا؟ برای اینکه ملت هوشمند و شجاع ما دزد را شناخته، شجاعانه یقه اش را چسبیده، او را در دنیا رسواتر و بی آبروتر از پیش کرده و با جان و دل می کوشد که حقش را باز پس بگیرد. دزدان عادی، دارای شعور متوسط یا کمی وجدان، در چنین شرایطی فرار را بر قرار ترجیح می دهند ولی گرفتاری ما این است که نه تنها دزد هنوز در نرفته بلکه با کمال وقاحت و بی رحمی به جان مال باخته ی بدبخت افتاده و تلاش مذبوحانه می کند که با توسل به ابزارهای گوناگونی از قبیل دروغ پراکنی، عوام فریبی، سانسور، تهدید، وعده و وعید، بازداشت های گسترده، کشت و کشتار و غیره "مال دزدیده شده" را کماکان در تصرف غاصبانه ی خود داشته باشد و حفظ نماید!


 

هشدار جدی و بسیار مهم


 

باید همه چشم و گوش خود را باز کنیم و به هوش باشیم. افرادی که هنوز با بی شرمی به دنبال کلمه ی نظام صفت نامربوط "مقدس" را به کار می برند، آنهایی که برای قانونِ به اصطلاح اساسی رژیم، به اندازه سر سوزنی ارزش و اعتبار قائلند، آنان که مرمت خانه ای از پای بست ویران را وعده می دهند، همه (ولو اینکه به فرض حسن نیت و قصد خدمت هم داشته باشند)، دزدان بالقوه ی آزادی های اساسی و حق حاکمیت مردم هستند. هرگز چنان مباد که تاریک اندیشی و واپس گرایی بر خردورزی و ترقی خواهی چیره شود که اگر احیانا چنین شود، همان گونه که در بهمن ماه ۱۳۵۷، در پی ماجراهای انتقال قدرت از "شاه" به "شیخ" از چاله درآمدیم و در چاه شدیم. دوباره در چاهی دیگر که این بار ادعا می شود نوع ناب و اصیل! همان تفکر دین سالارانه است خواهیم افتاد.

با نگرشی به دست آوردهای عظیم این جنبش، آن هم در زمانی به این کوتاهی، به پیروزی نهایی ملت بزرگ ایران، ایمان راسخ دارم و بسیار امیدوار هستم که با همدلی و اتحاد و مداومت در مبارزه، خواهیم توانست بر روی ویرانه های جهل و خرافات و ستمگری، ایرانی آزاد و آباد و افتخارآفرین بسازیم.


 


 

پانویس ها:

۱ـ فضل اله رضا، برگ بی برگی، ویرایش دوم، صدای معاصر،  تهران ۱۳۸۳ .

۲ـ پیک هفته، شماره ۱۰۷ مورخ ۸ تیرماه ۸۸ .


 

ایمیل نویسنده:

golpayegani@sympatico.ca