بعد از انرژی هسته ای، یکی از چیزهایی که انصافن حق مسلم ماست، انتخابات است. بدیهی است نه به خاطر اینکه برویم و برای خودمان رئیس جمهور انتخاب کنیم، این که حق مسلم رهبر است، از این نظر حق مسلم ماست که بعد از چهار سال سینه زنی و روضه خوانی و عزاداری و از صف نان بدو توی صف شکر، یک فضای شوخی و نشاطی در مملکت ایجاد می شود که آدم را گاه از خنده روده بر و به زندگی امیدوار می کند.

آدم شوخی شوخی و مجانی به تماشای نمایشی می نشیند که بزرگترین کارگردان های تئاتر هم نمی توانند نظیر آن را به روی صحنه بیاورند.

سیرک انتخابات در ایران

یکی می آید و می گوید من امام زمانم و آمده ام ثبت نام کنم تا رئیس جمهور ایران شوم. یکی می آید و اسم خودش را می گذارد بهروز وثوقی و می خواهد رئیس جمهور شود. چند خانم می آیند و می گویند می دانیم که در ایران زنان حق رئیس جمهور شدن ندارند ولی ما می خواهیم رئیس جمهور شویم ….! یک آشپز ثبت نام می کند لابد به این دلیل که اگر اسم این آش شله قلمکاری که پخته اند، اداره کردن مملکت است، من که آشپزم بهتر می توانم بپزم.

کاندیدای دیگری با درشکه خود را به وزارت کشور می رساند تا ثابت کند هدفش برگردندان مملکت به دوران خوشی است که مردم با اسب و الاغ رفت و آمد می کردند و مشکلات فعلی را نداشتند:

آقای احمدی نژاد اعلام می کند که مشائی یعنی احمدی نژاد و مشائی اعلام می کند که راه من، راه احمدی نژاد است.

کاندیدایی با درشکه آمد

خاتمی و هاشمی که هرکدام هشت سال رئیس جمهور بوده اند و دیده ایم که چه گلی به سرمان زده اند، تا لحظه آخر تعارف تیکه پاره می کنند که حاج آقا اول شما بفرمائید ثبت نام کنید بعد اگر نشد من می آیم …آن می گوید آخر نمی گذارند من رای بیاورم، و این می گوید اگر رهبر اجازه ندهد که آمدن فایده ای ندارد، بیایم که چه بشود؟

رفسنجانی در دقیقه ۹۰ اجازه رهبر را می گیرد و با نام جدیدش هاشمی، سوپرمن وار به میدان می آید تا با درایت خود همه مشکلات را حل کند!

فیس بوک پر است از اظهارنظرهای مردم عادی که: در ایران اول رئیس جمهور انتخاب می شود بعد برایش رای گیری می کنند. و تماشای همین آدم هایی که مثل عروسک های خیمه شب بازی به صحنه آورده می شوند، مدتی مردم را سرگرم می کند و از فکر یارانه ای که قرار است کم شود و رایانه ای که فیلتر شده است و قرار است فیلترتر! شود بیرون می آورد و لبخندی هرچند کم رنگ و بی رمق بر چهره آنان می نشاند.

خط و نشان کشیدن های الکی و اگر این بیاد اینطوری میشه و اگر اون نیاد اونطوری میشه تا مدتی تنور انتخابات را گرم و مردم را سرگرم نگاه می دارد و کارگردانان این نمایشنامه به دنیا پز می دهند که دیدید در مملکت ما انتخابات آزاد است و مبارزات انتخاباتی از آمریکا و فرانسه و انگلیس پرکشش تر و با شکوه تر؟!

اوباما در حال مستی

 

میگن یک شب اوباما در حال مستی از دهنش در میره و میگه خوش به سعادت اون ملتی که رئیس جمهورش احمدی نژاد یا مشائی یا رفسنجانی یا خاتمی یا رضائی باشه …البته میگن اوباما توی اون حال خرابی که داشته، اسم خیلی های دیگر را هم برده ولی چون مست بوده، اون اسم ها یاد کسی نمونده!

 

تماشاچی از چین بیاورید!

با هزار خواهش و التماس و من بمیرم، تو بمیری، همین هایی را که می بینید توانستند در میدان شهدای ساری جمع کنند.

آنوقت ها می گفتند توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد. حالا می گویند کیک، ساندیس، ساندویچ دیگر اثر ندارد. انصافن که دوره آخرالزمان است،خیر و برکت از همه چیز رفته است حتی از ساندیس!

کی فکرش را می کرد که رئیس جمهور مملکت دست آقای مشائی ولیعهد خودش را بگیرد و ببرد ساری، چهار ساعت سخنرانی اش را به تاخیر بیندازد بلکه بتوانند با آنهمه اتوبوسی که جور کرده اند، چند هزار تا تماشاچی جمع کنند ولی آخر سر هزار نفر هم جمع نشوند؟

تازه این بار آقای احمدی نژاد می خواست بگوید که ولیعهد من سرسفره هر ایرانی یک چاه نفت نقلی حفر می کند که مثل این فواره های تزئینی، نفت ازش فوران کند!

واقعن که دردسری شده است جمع کردن تماشاچی.

اتوبوس نو و آخرین مدل بیاورند، ساندویچ وکیک و ساندیس بدهند بازهم کسی حاضر نشود سوار شود و چند ساعتی به استقبال برود و برگردد.

همین کارها را می کنیم که می گویند مردم زبان خوش حالی شان نمی شود و باید با پس گردنی به استقبال بردشان. آخر پدرتان خوب، مادرتان خوب ، مگر طلبکارید ؟

به خدا اگر کدخدای یکی از دهات اطراف علمده مردم را صدا می کرد و می گفت بیائید می خواهم یک چیزی بهتان بگویم، بیشتر از این آدم جمع می شد.

می گویند یکی از روستائیان در پاسخ خواهش ها و التماس های یکی از همراهان آقای احمدی نژاد گفته است برادر ما که رابطه مون با چین خوبه، چین هم که آدم زیاد داره، همین خرجی که برای جمع کردن آدم در اینجا می کنین، بدین پول بنزین هواپیما و از چین سیاهی لشکر بیارین. تازه اونها چون فارسی بلد نیستند، وعده پول نفت را میارم سرسفره تون هم حالی شون نمیشه و بعداً ازتون طلبکار نمیشن !

اختراع یک دستگاه عجیب و غریب

 دانشمندان ژاپنی دستگاهی اختراع کرده اند به اندازه یک کف دست که می تواند فاصله نظرات آدم ها را با همدیگر اندازه بگیرد.

بااین دستگاه می شود قبل از انتخابات فهمید نظر کی به کی نزدیک تر است و کی درکدام کشور به زودی رئیس جمهور می شود!؟

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.