همایش علیه اعدام و در ستایش زندگی

 

شهروند ـ فرح طاهری: دو سال پیش خبر اعدام دو برادر جوان در اصفهان منتشر شد و در پی آن ویدیوهایی از سوگواری خانواده و مردم و مراسم تشییع این دو جوان در یوتیوب به نمایش درآمد.

تصور اینکه مادری، همزمان، تنها پسرانش را از دست بدهد، آنهم نه به واسطه ی فجایع طبیعی یا بیماری یا جنگ، که با اعدام، خیلی سخت بود. هیچ انسانی با دیدن آن تصاویر نمی توانست از سوگواری با آنان خودداری کند.

این مادر امروز در تورنتوست و نهاد “مادران علیه اعدام” را راه اندازی کرده است.

مهوش علاسوندی در تظاهرات علیه اعدام در تورنتو

مهوش علاسوندی، در کنار همسرش بیژن فتحی، روز شنبه ۱۸ می ۲۰۱۳ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک، از راه اندازی این نهاد خواهد گفت.

در گفت وگویی تلفنی از او می پرسم از چه زمان فکر ایجاد چنین نهادی در ذهنش جرقه زد. با صدایی متین و در عین حال محکم می گوید: در ایران که بودم با اعدام هایی که می شد شدیدا تحت تأثیر قرار می گرفتم و ناراحت می شدم، اما وقتی که جریان فرزندان خودم پیش آمد مخصوصا زمانی که خیلی تلاش کردیم این اتفاق نیفتد و آنها خیلی عجولانه و بدون حکم و بدون حضور وکیل و قاضی و دادستان، دو فرزند مرا اعدام کردند، به عمق فاجعه بیشتر پی بردم.

جمعیت زیادی جلوی زندان جمع شده بود و در آخرین دیداری که من با فرزندانم داشتم، آنها به من گفتند برو خانه، اینها الان اعدام نمی شوند و بهت خبر می دهیم، اما پس از یک ساعت دیدیم که آمبولانس از در زندان بیرون آمد و به من گفتند برو پزشکی قانونی فرزندانت را تحویل بگیر.

حق من این بود که بدانم بچه هام چه زمانی و به چه جرمی دارند کشته می شوند. طبق قانون خود جمهوری اسلامی اینها باید قبل از اعدام سه روز می رفتند در قرنطینه و با حضور مددکار اجتماعی و پزشک به ما ملاقات می دادند، در حالی که دقایقی بعد از آخرین ملاقات ما، بچه ها را اعدام کردند.

وقتی در پزشکی قانونی، من جای کبودی طناب دار را دور گردن بچه ها دیدم، حالم دگرگون شد و باورم نمی شد که این اتفاق افتاده. مثل آدمی که دچار توهم بشه نشستم بین این دو و شروع کردم بدن گرم آنها را ماساژ دادن تا بلکه زنده شوند. در آن لحظات به جای گریه و زاری خشم عجیبی وجودم را گرفت و همان لحظه تصمیم گرفتم که هر طور شده باید علیه اعدام صدایم را بلند کنم. این نهاد، نهاد مادران است اما پدران و خواهران و برادران و همسران، همه می توانند عضو شوند. کارش علیه اعدام است و مستقل است و کاری به هیچ گروه و دسته و سازمان و شخصیتی ندارد، فقط هر کس را که می خواهند اعدام کنند، من علیه آن بلند می شوم. اعدام یک قتل عمد است که توسط حکومت های مستبد انجام می شود، برای اینکه هیچ انسانی به هیچ دلیلی، تحت هیچ نام و عنوانی حق ندارد زندگی کسی را بگیرد، من مصرانه ایستاده ام که علیه اعدام فعالیت کنم. این نهاد را هم در تورنتو به ثبت رسانده ام و اعلام رسمی اش را هم گذاشتم روز شنبه ۱۸ می که دومین سالگرد سر به دار شدن بچه های من است و این مراسم همایشی خواهد بود علیه اعدام و از همه خواسته ام شرکت کنند.

این مادر رنجدیده از فرزندانش می گوید: محمد ۲۸ ساله و عبدالله ۲۷ ساله و هر دو متأهل بودند. همسر محمد باردار بود. محمد و همسرش هر دو دبیر ورزش بودند و هر دو باهم دستگیر شدند و همسرش را هم سه ماه در زندان نگه داشتند. از زمان دستگیری تا اعدام هم ۱۳ ماه طول کشید، ۹ ماه را در انفرادی بودند، در بند اطلاعات زندان دستگرد اصفهان.

مهوش علاسوندی در کنار همسرش بیژن فتحی علیه اعدام سخنرانی می کند در حالیکه تکه هایی از پیراهن فرزندانش را به عنوان پرچم مبارزه اش در دست دارد

می گویم، چرا بند اطلاعات؟ می گوید: آنها اتهامی که به فرزندان من زده بودند سرقت مسلحانه بود در حالی که در قوانین جمهوری اسلامی سرقت مسلحانه از سه سال تا ده سال زندان دارد. ولی بچه های مرا بدون حکم، بدون دادگاه و خیلی عجولانه اعدام کردند. در روز خاکسپاری، دادستان حبیبی، دادستان پرونده ی محمد و عبدالله، مرا تهدید کرد که شما با روزنامه ها و رادیوهای بیگانه مصاحبه کردید و آبروی ما و سران مملکتی را بردید و من هم آبروی شما را می برم. گفتم، چه جوری آبروی مرا می برید، گفت فیلمی دارم که از بچه های شما گرفتم و آن را در روی پرده در خیابان های شاهین شهر نمایش می دهم، به او گفتم که در تمام شهرهای ایران نمایش دهید، چون در آن فیلم دو نفری را می بینید که صورتهاشان پوشیده است و شما می گویید بچه های من هستند. اگر بچه های من بودند چرا در بند اطلاعات زندان بودند و در همان بند اعدام شدند. بعد از شکایت هایم به بان کی مون و دیگران، همین دادستان حبیبی، اسمش رفت در میان اسامی افراد تحریم شده اتحادیه اروپا به عنوان فردی که ناقض حقوق بشر است.

خانم علاسوندی توضیح می دهد: عبدالله ۷۰ روز قبل از اعدام نامه ای نوشت و گفت اعترافاتی که از من و برادرم گرفتید براساس شکنجه و تهدید به تجاوز به خود و همسرانشان بوده، من این نامه را شخصا تا بازرسی کل کشور، تا بیت رهبری، دادگاه قضایی، شورای زندان ها و تمام جاهایی که از نظر قضایی به این موضوع مربوط می شد، با امضای عبدالله بردم و رسید هم گرفتم. عبدالله گفته بود ما در دست شما اسیر هستیم و حکم اعدام هم به ما داده اید، پس قبل از اعدام به این اعتراض ما رسیدگی کنید که مجبورمان کردید علیه خودمان اعتراف کنیم.

خانم علاسوندی می گوید: به آنها گفته بودند جرم شما سرقت مسلحانه و اقدام علیه امنیت ملی ست و گفته بودند محمد ۱۰۰ تیر در طلافروشی پردیس کرج شلیک کرده، محمد من که خدمت سربازی نرفته بود، کسی که خدمت نرفته چه جوری می تونه ۱۰۰ تیر شلیک کنه بدون اینکه یکیش خطا بره و به کسی بخوره؟  خودشان می گویند خون از بینی کسی نیامده.

خانم علاسوندی تأکید می کند، ماجرایی که برای بچه های من ساختند پیچیده تر از این است. من بنا به حفاظت از افرادی که ممکن است در خطر بیفتند فعلا بیش از این نمی توانم بگویم ولی اسنادی دارم که به موقع، منتشرشان خواهم کرد.

همایش علیه اعدام روز شنبه ساعت ۲ تا ۶ بعدازظهر در سالن اجتماعات شماره ۵۱۰۰ خیابان یانگ برگزار خواهد شد و همزمان به طور زنده با صدا و تصویر از اتاق پالتاک “مادران علیه اعدام” پخش می شود.

Category= Middle East

Sub Category= Iran

Room Name= Madaran Alihe Edam