سعید سلطانپورـ یکی از شرکت کنندگان در اعتصاب غذای همبستگی با مردم ایران در نیویورک ۲۴-۲۲ جولای ۲۰۰۹ عیسی رنجبران از زندانیان سیاسی چپ بود که …


شهروند ۱۲۴۳  پنجشنبه ۲۰ آگوست  ۲۰۰۹


 

گفت وگو با عیسی رنجبران زندانی سیاسی دهه ۶۰ 
 


 


 

یکی از شرکت کنندگان در اعتصاب غذای همبستگی با مردم ایران در نیویورک ۲۴-۲۲ جولای ۲۰۰۹ عیسی رنجبران از زندانیان سیاسی چپ بود که از استان کبک در کانادا، برای حمایت از این مراسم به نیویورک آمده بود و سه روز در آنجا فعالانه و بی ادعا کمک کرد.


 سعید سلطانپور در حال مصاحبه با عیسی رنجبران

دلیل شرکت شما در این حرکت چیست؟

ـ  من مثل بسیاری از مردم ایران برای حمایت از  آزادی و دموکراسی  مردم ایران در این مراسم شرکت کردم.  به عنوان یک زندانی سیاسی دهه ۶۰ و نماینده از طرف عده ای از زندانیان سیاسی که در فرانکفورت در اعتصاب غذا هستند، اعلام پشتیبانی می کنم و همین طور عده ای که از شهر کبک نتوانستند حضور بهم برسانند.


 

کی زندان بودی؟

ـ سالهای  ۶۰ .


 

کدام زندان بودی؟

ـ زندان اوین و قزل حصار.


 

دوران وحشت حاج داود رحمانی؟

ـ بله.


 

الان از نظر سیاسی تشابهات سیاسی زیادی با دوران ۶۰ وجود دارد. یک رئیس جمهوری را که در چارچوب سیستم انتخاب شده است، جناح دیگر می خواهد حذف کند.  زندانی سیاسی هم دارد، چه تفاوتهائی دارند؟

ـ تفاوت عمده ای وجود دارد. در سالهای ۶۰  آگاهی  فعالان سیاسی کمتر از آگاهی که بچه های نسل امروز دارند، بود. جنبشی که الان شکل گرفته نتیجه حضور نسلی است که در آن زمان متولد نشده بود و اینها  دموکراسی را برای همه  می خواهند. 


 

 درست می گوئی.  در آن سالها که رفتیم زندان یک خودکار بردم داخل بند. به  یکی از بچه ها ـ حمید بخارائی که الان در سوئد هست ـ گفتم. گفت اگر زندانبانها بفهمند پدر همه اتاق را در می آورند، زیرا هیچ کس حق نداشت چیزی بنویسد. به من گفت موقع استفاده از توالت ـ که هر ۲۴ ساعت ۳ بار به مدت نیم ساعت برای ۸۰ نفر مقرر کرده بودند، یعنی نفری ۵۰ ثانیه ـ بینداز توی توالت.  تا چندی قبل بسیاری از زندانیان سیاسی از تلفن همراه در اوین استفاده می کردند.

آیا سیستم عقلانی شده است؟ یا در سرکوب زندانیان سیاسی همان باور را دارند. علت این تفاوت ها چیست؟

ـ نه  عوض نشده اند. سیستم همانگونه که در سالهای ۶۰ به طور ددمنشانه ای علیه زندانیان سیاسی عمل میکرد عمل میکند. مانند مجازات قیامت (۱) توسط حاج داود در قزل حصار و لاجوردی در اوین. مسلما الان خبرهای شکنجه به دست ما نمی رسد ولی ما از زندانیان سیاسی دفاع می کنیم.


 

 به نظر می آید که وزارت اطلاعات پشت دستگیری ها نیست.  به گفته ی محسن آرمین، دست جناح موازی (وابسته به خامنه ای) در این دستگیری ها دیده می شود. در آن دوران هم بین سپاه و دادستانی اطلاعات کمتر رد و بدل می شد. آیا این اختلافات و دوگانگی به نفع زندانیان سیاسی ست؟

ـ من فکر می کنم از یک لحاظ به نفعشان باشد و از یک لحاظ به ضررشان،  ولی امیدوارم که با حضورمان در اینجا در کنار مردم بتوانیم مردم ایران را از استبداد نجات بدهیم. در آن دوران خبرها خیلی دیر بیرون می آمد. به دلیل اختناق شدید و شرایطی که کسی حتی حق حرف زدن را نداشت.


 

از تجربه ۶۰ چه چیزی را یاد گرفتی که دوست داری به نسل جوان انتقال بدهی؟

ـ تجربه ها زیاد است. در آن دوران اختناق زیاد بود. سران زندان اجازه نمی دادند کوچکترین خبری به بیرون درز کند. حتی در زندان، زندانیان از حق صحبت کردن محروم بودند.

 لاجوری و حاج داود شرایط غیر انسانی به وجود آورده بودند که همه از کوچکترین حقی محروم بودند.


 

توی اتاقی که بودی چند نفر بودند؟

ـ  ۱۲۰ نفر بودند . من چهار ماه زیر بازجویی بودم.


عیسی رنجبران 

کدام شعبه؟

ـ شعبه ۶ .


 

میدانم بدترین شعبه بچه های چپ،کدام بند بودی؟

ـ بند یک اتاق ۷  که ۱۲۰ نفر در آن بودند.


 

چند سالت بود؟

ـ  بیست  سالم بود.


 

فکر می کنم نسل سیاسی ما شکست خورده. نسل جدید از تجربه ما در مورد عدم به کارگیری خشونت دفاعی تجربه و درس گرفته است و خوب جلو می رود. به خشونت سیستم، واکنش نشان نداده است.

ـ در مورد شکست باید بگویم آقایی هم معتقد بود که ما بودیم که این قانون اساسی را به وجود آوردیم در حالی که در آن دوران ما با رژیمی روبرو بودیم که  هزاران نفر را کشته است. حداقل ۲۰ هزار نفر تایید شده است. ما  ۲۰۰  هزار نفر به طور رسمی زندانی سیاسی در سالهای ۶۰  داشتیم. چند سال دانشگاه را بستند.

این ها کسانی بودند که برای آزادی در خیابانها دستگیر شدند. بسیاری از این افراد بدون اتهامی بودند. تنها جرمشان این بود که هوادار گروه سیاسی بودند و آزادی را فریاد می کردند. 


 

لاجوردی حکم دستگیری و بازرسی سفید به گشت های دادستانی و بازجوهای اوین داده بود که  هر کسی را که مظنون بودند دستگیر کنند. لاجوردی معتقد بود هر کسی را که  دستگیر کردند باید در اوین بماند  تا  بیگناهی اش ثابت شود.

ـ  البته الان مانند آن سالها نمی توانند دستگیرکنند.


 

البته تفاوت عمده ای که بین این دوره با سالهای ۶۰ وجود دارد این است که ما در آن سالها اینقدر ایرانی در خارج از کشور نداشتیم. نظرت راجع به فعالیت های خارج از کشوری چیست که بتوانیم به مردم کمک کنیم؟

ـ ایجاد تشکیلاتی که وحدت داشته باشد و همه افراد با عقاید مختلف در آن عضویت داشته باشند، تنها می تواند راه نجات ما باشد. 


 

امیدواریم که هر چه زودتر همه زندانیان سیاسی آزاد شوند و همه مردم ایران به آنچه که می خواهند و حقشان هست برسند و یکبار دیگر بتوانیم ایران را و خاطرات گذشته را ـ هر چند تلخ ـ دوباره تجدید کنیم و دوستان را در آزادی ملاقات کنیم.

ـ منهم امیدوارم که بتوانم در آزادی به ایران سفر کنم و آن استقلال و یگانگی را که مدتهاست در آرزوی آن هستم شاهدش باشم.

 

عیسی جان سلام ما را به دوستانت در اعتصاب غذا برسان و نیز ایرانیان شهر کبک. با تشکر از شما.

ـ امیدواریم که همیشه خبرهای خوشی را از مردم ایران بشنویم.


 


 

پانویس:


 

۱ـ قیامت (قبر): محلی در زندان قزل حصار بود که زندانیان در دوران حاج داود رحمانی  در میان تختهای نئوپانی قبر مانند که از ۳ طرف  آنها را احاطه کرده بودند با چشم بند در سکوت مطلق و بطور مستمر در زیر فشارهای طاقت فرسای فیزیکی و روانی قرار می دادند تا آنها را بشکنند. در این محل فشارهای فوق العاده ای  بر زندانی وارد می شد. کم نبودند کسانی که روانشان در آنجا به شدت بیمار شد و دیگر توان نیافتند آن چه را که بر آنها گذشته بود بازگوکنند.

حاج داوود رحمانی متولد سال‌های میانی دهه ۲۰ شمسی است. او آهنگری بود که پس از انقلاب به کمیته انقلاب اسلامی و سپس اوین راه یافت و از آن‌جا در تابستان ۶۰ به ریاست زندان قزلحصار رسید و تا تیرماه ۱۳۶۳ در این سمت باقی ماند. وی پس از برکناری به زندان اوین برگشت و مدتی در بخش مدیریت زندان و قسمت آزادی‌ها فعال بود و سپس به کار سابق خود بازگشت.


 

Ssultanpour@yahoo.com