هر سال، بیشتر در فصل خشکی و گرما، آتش سوزی هایی در جنگل های کالیفرنیا و برخی نقاط دیگر رخ می دهند که در آنها صدها یا هزاران هکتار جنگل می سوزند و خاکستر می شوند. آتش نشانان این مناطق به تجربه آموخته اند که چگونه با دقت و سرعت عمل در فرونشاندن آتش ها بکوشند و میزان خسارت ها را به حداقل برسانند. کلید واژه های موفقیت در این زمینه “برنامه ریزی” و “هماهنگی” هستند.

آنچه که از بیش از۲۶ ماه پیش تاکنون در خاک بلازده و مصیبت کشیده سوریه می گذرد بی شباهت به آتش سوزی هایی که درجنگل ها رخ می دهند نیست.  با این تفاوت که نه تنها در آن از دقت و سرعت عمل خبری نیست بلکه کلید واژه ها هم به “بی برنامگی” و “ناهماهنگی” تبدیل شده اند.  آتش نشانان این فاجعه، که شعله هایش هرروز بیشتر زبانه می کشد و تاکنون بیش از ۹۰ هزار کشته و چندمیلیون پناهنده و آواره و بی خانمان داشته، مانند ارکستر بزرگی عمل می کنند که هریک از نوازنده هایش ساز خود را می نوازد و در نتیجه جز صداهای گوش خراش و آزارنده از آن شنیده نمی شود: یکی مانند سازمان ملل، که مثلا باید نقش هماهنگ کننده آتش نشانان را داشته باشد، با تانکر خالی از آب به محل آتش سوزی می شتابد و سرآسیمه و ناکارآمد به هر سو می دود و “بیانیه” های بی خاصیت صادر و ابراز “نگرانی”های بی اثر می کند.  یکی دیگر، که در واقع آتش بیار دربند منافع خودی است که جامه آتش نشان برتن کرده، با تانکرهای پر از نفت و بنزین به محل آتش سوزی می آید و می کوشد آتش را به منطقه ای هرچه وسیع تر سرایت دهد تا شاید خود را از بن بست برهاند: به گزارش خبرگزاری فرانسه، به نقل از نشریه حکومتی تشرین سوریه: «بانک مرکزی سوریه اعلام کرد که رژیم تهران یک اعتبار ۴ میلیارد دلاری به حکومت دمشق اعطاء کرده است… پیش بینی می شود به زودی یک خط اعتباری ۳ میلیارد دلار نیز به آن اضافه گردد».  گذشته از این که این پول ها ـ فزون بر میلیاردها دلاری که پیشتر به حلقوم حکومت خودکامه و جنایتکار بشار اسد ریخته شده ـ از گلوی مردم گرسنه و بینوای ایران بیرون کشیده می شود، طرفه این است که این کار با ادعای حفظ “محور مقاومت”ی انجام می شود که ظاهرا رسالت آن بازگرداندن سرزمین میلیون ها آواره فلسطینی به آنان است، در حالی که، در عمل پول های مردم نگونبخت ایران نه تنها کمترین اثری در بازگرداندن سرزمین فلسطینیان نداشته و ندارد و حتی خود فلسطینیان هم با آن موافق نیستند، بلکه موجب بی خانمانی و آوارگی میلیون ها نفر دیگر ـ این بار سوریه ای ـ نیز شده است!

از سوریه جز ویرانه ای باقی نمانده

از سوریه جز ویرانه ای باقی نمانده

یک آتش بیار دیگر، که حسابگرتر از حکومت آخوندی است، با حضور در صحنه با یک تیر چند نشان می زند.  این آتش بیار روسیه است که هم زمینه زدوبند و بده بستان با آمریکا را فراهم می کند، هم سلاح های در انبار مانده اش را به سوریه می فروشد و پولش را از حکومت آخوندی می گیرد و هم میدان جنگ را به صحنه آزمایش سلاح های جدید خود بدل کرده است.

قطر و عربستان سعودی هم در شمار آتش بیاران معرکه اند: قطر با صرف بیش از سه میلیارد دلار “جبهه النصره” وابسته به القاعده را به خدمت گرفته و عربستان سعودی نیز عهده دار تأمین مالی بنیادگراهای سلفی است.  این آتش بیاران رودرروی یکدیگر، خاک سوریه را تبدیل به یک میدان جنگ نیابتی کرده اند و جنبش آرام و مسالمت آمیز مردم سوریه را که با تظاهرات بدون خشونت با شعار “مردم سقوط نظام را می خواهند” خواستار نفی استبداد بودند، به یک جنگ داخلی فرسایشی ویرانگر تبدیل کرده اند.

از جمله آتش نشانان اصلی ـ یا آنها که با ادعای رهبری جهان چنین جامه ای برتن دارند ـ، ایالات متحده است که یا به “بررسی”های پایان ناپذیر سرگرم است و یا چنان مشغول بازی با “گزینه”های روی میزش است که اگر همه دنیا هم بسوزد به خود نمی آید.  اروپا هم که عنوان بی مسمای “اتحادیه” را یدک می کشد، به جای دودستگی دچار چند دستگی است و به راستی نمی داند چه می خواهد ـ یا می باید ـ بکند: در حالی که انگلستان و فرانسه خواستار مسلح کردن مخالفان رژیم بشار اسد هستند، آلمان موافق مشروط است و فنلاند، اتریش، جمهوری چک و سوئد به شدت با این کار مخالفت می کنند.  پس از بحث های وقت تلف کننده سرانجام وزیران خارجه کشورهای اروپایی به این نتیجه می رسند که اتحاد بی اتحاد و هرکشوری هرچه می خواهد بکند!

ترکیه و اسراییل نیز هریک به نوبه خود می کوشند از آب گل آلود ماهی هایی هرچه درشت تر بگیرند: ترکیه در عین حال که مدبرانه مراقب است که آتش جنگ به خاکش کشیده نشود، از سویی با پذیرفتن پناهندگان سوری در خاک خود بر سر آنان منت می گذارد و در دل مردم سوریه و حکومت آینده آن جا باز می کند و از بودجه های مخصوص پناهندگان سازمان ملل نیز بی نصیب نمی ماند، و از سوی دیگر، هم آمادگی خود را برای ایفای نقش ژاندارم منطقه به رخ غرب می کشد و هم امریکای آقای اوباما ـ که به شدت مبتلا به بیماری “هراس از مداخله” است ـ را سرکیسه می کند و امتیاز می گیرد.  اسراییل نیز با خرسندی بر مجموعه آنچه که در کشور بلازده همسایه اش می گذرد نظارت می کند و هرجا که احساس خطر کند ـ مانند انبار موشک های حومه دمشق ـ با یک حمله برق آسا آن را از بین می برد.

در چنین آشفته بازاری است که میانگین شمار کشته شدگان سوریه، از زمان آغاز تظاهرات مردمی در ۱۵ مارس ۲۰۱۱، به بیش از ۱۰۰ نفر در روز رسیده و بشار اسد جنایتکار با خونسردی می گوید: «۱۰۰ هزار کشته برای چنین درگیری طبیعی است»!

 با کشوری که در شرف ویرانی کامل است و آتش بیاران معرکه ای که هرکدام جز به منافع و مطامع خود نمی اندیشند، آیا می توان در خوشبینی رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، سهیم شد که در دیدار با پناهندگان سوری در شهر مرزی ریحانلی جنوب ترکیه به آنان نوید می دهد که: «نیروهای اپوزیسیون دیکتاتور دمشق را سرنگون خواهند کرد. روز رهایی نزدیک است»؟!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com