هنگامی که در برابر UN با هم میهنان سبزم فریادهای آزادی و دشنامهای بیشماری را به احمدی نژاد می دادم، روز به پایان نزدیک می شد.

شهروند ۱۲۴۹  پنجشنبه ۱ اکتبر ۲۰۰۹


 

هنگامی که در برابر UN با هم میهنان سبزم فریادهای آزادی و دشنامهای بیشماری را به احمدی نژاد می دادم، روز به پایان نزدیک می شد. ناگهان احساس گرسنگی شدیدی کردم. بی گمان توانی برایم نمانده بود، پس از گذراندن شبی که ۱۲ ، ۱۳ ساعت به نشستن در اتوبوس و نخوابیدن سپری شده بود.

در این دم به یاد جوانها و مردمی که به گناه پس گرفتن حقشان به خیابانها آمده بودند و به سیاه چالهای رژیم کودتاچی رانده شده بودند، افتادم. آنهایی که کمترین شکنجه شان گرسنگی و تشنگی بود. آنجا بود که بیش از هر لحظه دیگر درد مشترک را فهمیدم. نه تنها گرسنگی را از یاد بردم، بلکه توان بیشتری یافتم و نیروی مبارزه در من افزون شد و همبستگی را بیش از پیش در میان مردم دیدم. آموختم من، هم سبزم، هم سفید و هم قرمز . من هر سه رنگم و یکی از مردم ایران.

 

 

عکس های این تظاهرات را در گالری عکس شهروند ببینید.