پنجمین بار است که راهی مجمع عمومی سازمان ملل می شود. اما این سفر متفاوت است. میلیونها انسان دشنه را در دست هایش دیدند که از آن خون می چکد  …


شهروند ۱۲۴۹  پنجشنبه ۱ اکتبر ۲۰۰۹


 

دشنه خون آلود


 

پنجمین بار است که راهی مجمع عمومی سازمان ملل می شود. اما این سفر متفاوت است. میلیونها انسان دشنه را در دست هایش دیدند که از آن خون می چکد و انکار می کند و اکنون پشته ای از کشته را در وطن پشت سر نهاده است. احمدی نژاد و دولتش و همراهانش و ولی فقیه اش، رذیل ترین جناح فاشیسم را نمایندگی می کنند. آنها مجموعه ای از بدترین و زشت ترین ویژگیهای فرهنگی را در خود انباشته کرده اند، به  این دلیل دروغ می گویند، جنایت می کنند و شکنجه می کنند. احمدی نژاد نمادی از ورشکستگی فرهنگی و نماینده ی سنت مدرنیت عقب مانده است. روان پریشانی وی به گونه ای ظاهر می شود که ذهنیت به هم ریخته او را، وارفته تر به نمایش می گذارد. در ذهن او معراج و موشک، معجزه و سانتریفوژ و جن و اتم در کنار هم ردیف می شوند.


بررسی روان پارگی احمدی نژاد و حاکمان ایران، در تخصص من نیست، که دیگران این مهم را انجام داده اند، اما در درازای تاریخ، ابلهان فاشیست و دلقکان اجتماعی را دیده ایم که چگونه مسیر تاریخ را به بیراهه کشانده اند و مردم کشی و نسل کشی را به عنوان امری متداول جلوه داده اند و به نمایش گذاشته اند.

احمدی نژاد و دولتش نماینده ی لمپنیسم به ظاهر تحصیل کرده ای هستند که از درون حوزه های فقاهتی و پاسداران نظامی ـ امنیتی و ارگان های اطلاعاتی براساس باورهای ذوب شدگی در ولایت و حضور سریع امام زمان شکل گرفته اند.

آنان در پی آشفتگی ها و به هم ریختگی مذهبی، پس از تکانه سال ۵۷ برای تصرف و مصادره کلیه ارکان های قدرت و دولت به شکل خزنده دورخیز نمودند و در طول سالها به تناسب مسیر رویدادها و انحرافات، همه چیز را در اختیار خود گرفتند و مردم ایران را به گروگان گرفته و از دو سو، هم در وجه اقتصادی و هم در سمت و سوی دولتی، ایرانیان را در محاصره قرار دادند. احمدی نژاد با بی پروایی، ایرانیان را تحقیر می کند و بی محابا در تلاش نابودی ایران است و انتقام تاریخی احساس حقارت خود را می گیرد. ضمن تفاخر به تمدن و فرهنگ اسلامی و تفاضل به ارزش های دینی و بالیدن به اصول حکومت اسلامی، نفرت کینه توزانه ای از بند بند آهنگ کلماتش و خشم از تفکرات ارتجاعی اش و کینه از سنت تاریک اندیشانه اش ملاحظه می شود.

آنان می خواهند وجه مدرنیته جامعه را با ۷۰ میلیون انسان در سیاه چال های عقب ماندگی و تاریک اندیشی به بند بکشند. او یک آرمان گرای اسلامی است که اصول دینی را رعایت می کند، بدین دلیل دروغ می گوید، و با سیمایی آراسته به حق اسلامی و عدالت دینی تقیه می کند و عربده می کشد و پیش لوطی هم عنتربازی می کند. در عین بلاهت و نادانی، خود را داناترین تصور می کند و از برگ های رو رفته فاشیست های قرن پیشین استفاده می کند و همچون یک دلقک سئوال را با سئوال پاسخ می دهد و با این توهم که جامعه اروپا و آمریکا را به بازی بگیرد و پز کرامت دهد و در جوامع عقب افتاده و سنتی خود را ضد آمریکایی و ضد امپریالیست جلوه دهد و غرامتش را میلیونها ایرانی پرداخت کنند.

جنبش وسیع ۴ ماهه اخیر دست او را رو کرد و دیگر مردم منطقه خاورمیانه و جنوب آفریقا برای شعارهای وی تره خرد نمی کنند و او بازی را باخته است. زینت مرصع و پرده حقارت از روی لاشه حکومت اسلامی به کنار زده شد و همگان آگاه شدند که چه می گذشت و چه می گذرد. پروژه کشتار، شکنجه و تجاوز به ایرانیان، خبر از روند خطرناکی می داد، حادثه کثیفی که نشان می داد در این مرز و بوم موجوداتی در حال پرورش هستند که به دشواری می توان نام بشر بر روی آنها نهاد. احمدی نژاد، نماینده ی جریانی است که برای ماندن در قدرت و حفظ بیضه اسلام، شکنجه می کند، تجاوز می کند و به فردی کوچکترین اجازه ی اعتراض نمی دهد. آنان تنها دشنه را می شناسند و قلب پاره پاره شده میلیونها ایرانی و چکیدن خون از دستانشان و انکار کردن همه چیز حتی جانباختگی ندا و سهراب و … اما دلشورگی در جایی دیگر هم نهفته است، و آن ضرورت نادیده نگرفتن نیروی پوپولیسم فاشیسم دینی است. اگر رای احمدی نژاد فقط یک میلیون هم باشد، بایسته است ریشه ی اجتماعی فاشیسم را جدی بگیریم و فقط با تحلیل های کودتا و تقلب بسنده نکنیم.


 

ام القرای اسلام می لرزد

 

وحشت سراپای حکومت ولایتی فقاهتی را در ام القرای اسلام فرا گرفته است، و این یکی از ویژگیهای دولت های کودتا است. حکومت اسلامی است و الله اکبر شعار اصلی حکومتیان است، اما از الله اکبر گفتن مردم می ترسند، نماز جمعه از مراسم عبادی حکومتیان است، اما از آمدن مردم به نماز جمعه وحشت دارند. از شب احیا برگزار کردن مردم بر خود می لرزند. از باز شدن دانشگاهها و از علوم انسانی دست پرورده خودشان می ترسند. از پارک رفتن مردم و برگزاری مراسم فوتبال و به نیویورک رفتن و نشستن با سران اروپا و حرف زدن با آمریکا وحشت دارند. سیدعلی خامنه ای یک حجت الاسلام درجه ۳ است که فقط ۶ ماه در نجف بوده و امروزه به عنوان مقام معظم رهبری صحنه گردان کودتاچیان است، از ترس و وحشتش هلال ماه را یک روز زودتر رویت می کند و اول شوال را یک روز زودتر اعلام می کند. چون از عید فطر هم می ترسند و این در تاریخ اسلام بدین گونه سابقه نداشته است.

مراجع و مجتهدان جامع الشرایط همچون گلپایگانی، مکارم شیرازی، منتظری، جوادی آملی، سیستانی و … و سایرین روز دوشنبه را عید فطر اعلام کردند. بیچاره هلال ماه شوال که تابناکی و درخشش آن، بدینگونه، وحشت بر وجود خامنه ای و لرزه در درون این رژیم انداخته است. آیا از "خدا" چقدر باقی مانده است.


 



 

بهشت شداد سازمان ملل

 

حدود ۸۰ نفر، در سفرش، او را همراهی کردند. بجز مشایی و الهام و چند نفر … از "هلو"های حکومتی که سازندگان "هاله" های امام زمانی بودند، فردی به نام "حمید مولانا" او را در پشت پرده همراهی می کرد و صحنه گردان تماس های پنهانی وی با لابی های مشکوک و محافل خواستگان تروریسم اسلامی بود. ولی این جناب حمید مولانا کیست؟ حمید مولانا پس از چند دهه زندگی در آمریکا، به ناگاه در ولایت ذوب شد و به دین مبین اسلام فقاهتی مشرف شد. او از طراحان پروژه "نظام رسانه های اسلامی" است و هر از گاهی در جوار یار گرمابه و رفیق گلستان اش برادر حسین شریعتمداری، به امر خطیر یادداشت نویسی در روزنامه کیهان مشغول است. به راستی حمید مولانا کیست؟ آیا در این ۳۰ سال در آب و نمک خوابیده بود؟ یا از آن "هلو"هایی بود که یک شبه از درون هاله امام زمان به دولت نظامی ـ امنیتی نازل شد؟

میلیونها ایرانی خطابه ای خطاب به سازمان ملل دادند:

عالیجنابان: تجربه تاریخ و سیاست می گوید؛ در کشورهایی که فقط حاکمان حق حرف زدن دارند هیچ حرفی را از طرف نمایندگان آن سرزمین باور نکنید. در لیبی فقط معمر قذافی و دولتش و در ایران فقط خامنه ای و احمدی نژاد و دولت نظامی ـ امنیتی اش حق حرف زدن دارند، آنان را باور نکنید.

آقایان: آیا این جناب معمر قذافی، همان معمر قذافی سال ۱۹۸۸ است که باعث انفجار هواپیمای پان آمریکن شد و دویست و اندی انسان بیگناه جان باختند؟ آیا گفت وگوی ۵ دقیقه ای وی با رئوفت اسلامی با برادر یکی از قربانیان حادثه ۱۹۸۸ او را منزه و پاک می کند و از یک تروریست اسلامی به یک فرشته روحانی طرفدار دمکراسی تبدیل می کند."

خانمها و آقایان: ۸ سال پیش، چند خیابان آنطرف تر، در مانهاتان، بیش از ۳ هزار انسان جان باختند و دو نفر از هم اندیشان عوامل آن حادثه با هزار سلام و صلوات و به به و چه چه در سالن کنفرانس مجمع عمومی سازمان ملل، حضور بهم می رسانند. یکی از آنان به مدت ۹۶ دقیقه یعنی بیش از ۶ برابر وقت تعیین شده، شما مدعیان دمکراسی را به مضحکه می کشاند و اساسنامه تان را پاره می کند و با اغتشاش فکری به یاوه گویی می پردازد، و دومی یعنی احمدی نژاد از مهرورزی و دمکراسی دم می زند. آقایان آیا تصور نمی کنید که سازمان ملل به یک سازمان آوانتوریستی و هرج و مرج طلبانه ای تبدیل شده است؟ آیا فکر نمی کنید که سوراخ دعا را گم کرده اید و دمکراسی را با لایه آوانتوریسم و تزئین هرج و مرج طلبی آغشته کرده اید؟

عالی جنابان: همان زمانی که احمدی نژاد شعار زنده باد عشق و دوستی می داد، در کنار من بانوی ۷۰ ساله ای از یکی از ایالات دوردست ایستاده بود که فرزندش در سال ۱۳۶۷ و در جریان فاجعه ملی جان باخته بود و این بانوی محترم با دلی خراشیده، تمام روز، حکومت اسلامی را نفرین می کرد. احمدی نژاد شعار زنده باد آزادی را سر می داد و من در حال گفت و گو با یک خانم ۲۸ ساله ایرانی مقیم کالیفرنیا بودم که در سال ۱۳۶۰ در زندان سنندج متولد شده بود. همان کردستانی که آقای رئیس جمهور منتخب ولی فقیه از فرماندهان "کردکشی" بود.

احمدی نژاد از دمکراسی صحبت می کرد، و من به ناله های دخترک زیبای ایرانی که از ایالتی از جنوب آمده بود گوش می کردم که مادرش در سال ۶۷ جان باخته بود و او بر این باور بود که همین احمدی نژاد تیر خلاص را بر مغز مادرش زده است. هرگز چشمان تابناک و نمناک این دخترک زیبا را فراموش نخواهم کرد. چشمان درخشان وی به زیبایی چشمان ندا بود.

عالی جنابان: به مبارکی دومین پایگاه مخفی سانتریفوژهای غنی سازی اورانیوم در نزدیکی شهر قم کشف شد، آیا می گذارید که دولت احمدی نژاد پیش لوطی عنتربازی کند و برای  مجامع بین المللی و آژانس، خطبه مذهبی قرائت کند و نیروی پوپولیسم فاشیسم دینی اش را به رخ شماها بکشد؟ ایرانیان بمب اتمی نمی خواهند. دمکراسی، آزادی، حقوق بشر درخواست می کنند.

خانمها و آقایان: می دانید که تظاهرات وسیع مردم در روز قدس، یکی از اصلی ترین فعالیتهای بین المللی اسلام سیاسی را، سکه یک پول کرد. ایرانیان با رستاخیز وسیع خود، از جهانیان خواستند که حکومت اسلامی باید در عرصه بین المللی به انزوای سیاسی کشیده شود.

هموطنان: اکنون که فاشیسم حاکم، شمشیر را از  رو بسته، می گیرد و می بندد و می کشد، در این آرزوست، که عده ای هر چند کم شمار و اندک، روی به پیکار مسلحانه بیاورند و از کارزار پیکار مسالمت آمیز فاصله بگیرند و سرکوبگران از این فرصت طلایی استفاده کنند و رستاخیز عاری از خشونت را به عنوان امری امنیتی مطرح کنند و همانند مبارزات سال ۱۳۶۰ بر اوضاع مسلط گردند.

آرمان خواهی به انسان استواری می دهد، اما "مردم خواهی" چشم ما را به دیدن مردم و گوش ما را به شنیدن صدای آنان حساس می کند.

بنابر این هیچ گرایش و بینش سیاسی، به تنهایی قادر به نجات وطن نیست و پیروزی در گروی همگرایی و همرایی و همسویی کلیه نیروهای سیاسی و اجتماعی است. مشکل ایران، حکومت اسلامی و آرمان ایرانیان، دمکراسی، حقوق بشر و آزادی است.

ایرانیان به پا خاسته اند. رستاخیز سیاسی و اجتماعی ایرانیان آغاز شده است. وطن آزاد خواهد شد.

 

عکس های این تظاهرات را در گالری عکس شهروند ببینید.

 

 

 

 

تگزاس ـ ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۹

 

rezaalavim@yahoo.com