آرش عزیزی ـ تصمیم کمیته‌ی صلح نوبل در اسلوی نروژ بسیاری را در جا خشک کرد: جایزه به باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا که تنها هشت ماه است  …


شهروند ۱۲۵۱  پنجشنبه ۱۵ اکتبر ۲۰۰۹


 

جوایز نوبل در تمام رشته‌ها اهدا شد


 


 


 

تصمیم کمیته‌ی صلح نوبل در اسلوی نروژ بسیاری را در جا خشک کرد: جایزه به باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا که تنها هشت ماه است سمت جدید خود را عهده‌دار شده "به خاطر تلاش‌های فوق‌العاده برای تقویت دیپلماسی بین‌المللی و همکاری بین مردم مختلف" تعلق گرفت.


 

حتی خود اوباما هم نتوانست غافلگیری‌اش را پنهان کند. او در نطقی که بلافاصله انجام داد از این گفت که وقتی دخترش صبح او را بیدار کرده و خبر را به او داده است، حسابی غافلگیر شده است (ترجمه‌ی فارسیِ متن کامل سخنرانی اوباما را در همین شماره‌ی شهروند بخوانید).


 

سئوالی که بسیاری از سراسر دنیا می‌پرسیدند این است که چطور اوباما بدون این‌که دستاورد مشخصی در راه رسیدن به صلح داشته باشد این افتخار بزرگ جهانی را دریافت کرده است؟ به علاوه اوباما نه تنها دستاورد خاصی نداشته که حتی اگر آن‌چه را از بوش به ارث برده حساب نکنیم، خود نیروهای بیشتری به افغانستان اعزام کرده و قرار است تنور جنگ را در آن‌جا گرم‌تر کند و در ضمن زیر سایه‌ی حکومتش، کودتایی نظامی در هندوراس صورت گرفته است و استقرار پایگاه‌های جدید نظامی در کلمبیا توسط او به این معنی است که می‌تواند چشم به دخالت نظامی بیشتر در آمریکای لاتین داشته باشد.


 

بحث‌ها بلافاصله در انواع شبکه‌های اجتماعی بالا گرفت. یکی از کاربران توئیتر به نام جستر (از لندنِ انگلستان) نوشت:‌ "به نظرم او باید جایزه را تا زمانی که به صلح جهانی واقعی نرسیده، پس دهد". اظهارات مشابه سراسر سایت‌هایی همچون توئیتر و فیس‌بوک و البته صفحات روزنامه‌ها را پر کردند.


 

تاریخ جایزه‌ی صلح نوبل نشان می‌دهد که این جایزه بارها نه به کسانی که دستاوردهای مشخصی داشته‌اند بلکه به کسانی تعلق گرفته که در موقعیت اعمالی برای تغییرات قرار دارند. در واقع خود اوباما هم جایزه‌اش را به همین شکل تعبیر کرده است و آن را "فراخوان به عمل" خوانده است. خواندن ذهن اعضای کمیته‌ی نوبل مشکل نیست: شکی نیست که هر نظری راجع به اوباما داشته باشیم، او حول خود سر و صداها و جریانات بسیاری در آمریکا و سراسر جهان ایجاد کرده است. عقاید اوباما البته فرق چندانی با رهبران سابق حزببرندگان نوبل فیزیک دموکرات مثل بیل کلینتون ندارد و حتی می‌توان گفت معمولی‌تر و راست‌گرایانه‌تر از رئیس‌جمهورهای سابق همچون جیمی کارتر و فرانکلین روزولت است، اما نفس عدم تعلق او به اشرافیت سیاسی و شکست یکی از سران این اشرافیت (هیلاری کلینتون) توسط او و همچنین وعده‌ی او برای پایان دوران سیاه بوش و ایجاد "تغییر" باعث شد که میلیون‌ها نفر در سراسر جهان که از وضع آشفته‌ی جهانِ سرمایه‌داری ناراضی هستند، او را آینه‌ای از امید به فردای بهتر در قرن بیست و یکم بدانند. کمیته‌ی نوبل می‌خواسته از محبوبیت و شهرت‌ بی‌نظیر اوباما برای جلب توجه او به مسائل جهانی و هل دادن بیشتر او به سمت پایان جنگ‌ها استفاده کند. توربویرن یاگلند، رئیس کمیته‌ی نوبل، در پاسخ به منتقدانی که می‌گویند این جایزه خیلی زود داده شده، می‌گوید: "پاسخ من این است که اگر سه سال دیگر واکنش نشان می‌دادیم دیر بود. الان است که فرصت داریم واکنش نشان دهیم ـ همه‌ی ما".


 

بعضی‌ها البته کاسه‌ی داغ‌تر از آش شده‌اند و بر خلاف خود اوباما این جایزه را نتیجه‌ی دستاوردهای او دانسته‌اند. مثلا ال گور، نایب‌رئیس جمهور سابق و برنده‌ی نوبل در سال ۲۰۰۷، گفته است که اوباما "بسیار لایق این جایزه است". و حتی دستاوردهای تاکنونی اوباما را برای این جایزه کافی دانسته است. او سخنرانی اوباما در سازمان ملل در مورد دنیایی بدون سلاح هسته‌ای و تغییراتش در برنامه‌ی دفاع موشکی در اروپای شرقی را مرتبط به "پیوستن به اجماع بین‌المللی برای مقابله با ایران و وادار کردن آن به پیروی از معاهده‌ی عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای" دانسته است. دیوید الیو، ستون‌نویس تورنتو استار، از این هم فراتر رفته است و این جایزه را "بزرگداشت غریزه‌های انسان‌دوستانه‌ای که زندگی اوباما در بزرگسالی سرشار از آن‌ها است"  دانسته و تصمیم کمیته‌ی نوبل را "تشویقی برای حفظ ایمانش (به این آرمان‌ها) در آخرین سمتش" دانسته است.


 

اما خیلی از منتقدان اوباما از راست، بیشتر داخل آمریکا، این نوبل را دقیقا همان "آتو"یی می‌دانند که منتظرش بودند. به نظر آن‌ها این جایزه اثبات می‌کند که اوباما "آمریکایی خوبی" نیست و بیشتر به درد اروپایی‌هایی می‌خورد که عاشق تحصیل‌کردگی و خوش‌سخنی او هستند و او را مثل ستاره‌های راک دوست دارند! راش لیمبا، منتقد معروف محافظه‌کار، در مصاحبه‌ی ایمیلی با پولیتیکو این جایزه را دعوت از اوباما دانسته برای این‌که "نیروها را در افغانستان افزایش نبخشد، علیه ایران و برنامه‌ی هسته‌ای‌اش موضعی نگیرد و به مقاصدش برای عقیم ساختن آمریکا ادامه دهد… آن‌ها عاشق آمریکای تضعیف‌یافته و خنثی‌شده هستند".

فقط لیمبای افراطی نیست که این انتقادات را مطرح کرده است. حزب جمهوری‌خواه خوب می‌داند چطور از فرصت‌ها استفاده کند و این جایزه را بهانه‌ای برای حملات بیشتر به اوباما قرار داده است. جمهوری‌خواهان و بسیاری از تحلیل‌گران این‌را رشوه یا "پیش‌پرداخت" اروپایی‌ها به آمریک
برندگان نوبل شیمی
ا می‌دانند برای این‌که کمتر دنبال هدف اعلام‌شده‌ی سلطه بر جهان باشد.


 

بسیاری اما مستقل از این‌که این جایزه "پیش‌پرداخت" و "فراخوان به عمل" باشد یا دستاورد زندگی اوباما، هرگونه امکان ارائه‌ی نقش مثبت توسط اوباما را نفی می‌کنند و به این حرکت جایزه‌ی کمیته‌ی نوبل حمله کرده‌اند. حتی کسانی که خودشان با تحلیل‌های مختلف قبلا به اوباما رای داده بودند.


 

هوارد زین، تاریخدان مشهور آمریکایی، که از مردم خواسته بود به اوباما رای بدهند، اما در عین حال او را برای تغییرات واقعی تحت فشار قرار دهند، از این دسته است. او با اشاره به سابقه‌ی اهدای نوبل به کسانی همچون وودرو ویلسون، تئودور روزولت و هنری کیسینجر (که این آخری به گفته‌ی او به روشنی جنایتکار جنگی است) در مقاله‌ای که برای گاردین نوشته می‌گوید: "کمیته‌ی نوبل معروف به تخمین‌های سطحی و شیفتگی به سخنوری و اعمال توخالی و بی‌توجهی به تخطی آشکار از صلح جهانی است". زین می‌افزاید: "جایزه‌ی صلح را باید نه بر اساس وعده‌های داده‌ شده (مثل اوباما، این وعده‌دهنده‌ی خوش‌زبان) که بر اساس دستاوردهای واقعی برای پایان جنگ اهدا کرد و اوباما به اعمال مرگبار و غیرانسانی نظامی در عراق، افغانستان و پاکستان ادامه داده است".


 برندگان نوبل اقتصاد

جالب اما اختلاف نظر هوگو چاوز و فیدل کاسترو، دو رئیس‌جمهور چپ‌گرای ونزوئلا و کوبا، در این مورد است. چاوز که قبلا تعریفاتی شخصی از اوباما کرده (و با او دیدار کرده بود) گفته اهدای جایزه به اوباما مثل این است که به بازیکن بیس‌بال به خاطر این‌که فقط گفته می‌خواهد در ۵۰ بازی برنده شود و ۵۰۰ امتیاز بگیرد، جایزه دهند. چاوز در مطلبی که در روزنامه‌ها نوشته است به تصمیم اوباما برای برقراری پایگاه‌های نظامی جدید در کلمبیا و ادامه‌ی نبرد در عراق و افغانستان اشاره کرده است.

در مقابل فیدل کاسترو در کمال شگفتی این را "اقدامی مثبت" دانسته که به نوعی نقد سیاست‌های "نسل‌کشانه"ی پیشینیان اوباما در کاخ سفید بوده است. و البته طرفه آنجاست که آمریکا به رهبری اوباما همچنان با تحریم اقتصادی، که بسیاری جنایتکارانه می‌دانند، گلوی مردم کوبا را می‌فشارد، اما علیرغم اختلافاتش با چاوز، همچنان بزرگترین خریدار نفت از ونزوئلا است.


 

البته بازار طنازی هم در این میان باز است. مثلا ریچارد کوهن، ستون‌نویس شهیر، در واشنگتن پست گفته است:"جایزه‌ی پولیتزر برای ادبیات در کمال شگفتی به سارا پی‌لن تعلق گرفت چرا که او اعلام کرده "روزی یک کتاب می‌خوانم" ".


 

به هر تعبیر، جایزه‌ی صلح به اوباما بیش از این‌که تقدیر از چیزی باشد خود حرکت سیاسی مهمی است: حرکتی جسورانه از کمیته‌ی صلح نوبل که سال‌های پیش رو در مورد آن قضاوت می‌کنند.


 

آمریکا و جهان پس از هشت سال ریاست‌جمهوری بوش چنان از دست او و ویژگی‌هایش که خصوصیات بعضا مشمئزکننده‌ی نظام سیاسی آمریکا را به نمایش گذاشت به تنگ آمده بود که از ظهور اوبامایی که بر خلاف بوش تظاهر به بلاهت را افتخار نمی‌دانست و دوست داشت با تظاهر به خوش‌بینی از "امید" و "تغییر" صحبت کند، به شدت استقبال کرد. این گونه بود که میلیون‌ها نفر از مردم محروم و زحمتکش جهان چشم امید به اوبامایی دوختند که عقایدش (و البته حامیان مالی‌اش) تفاوت چندانی با پیشینیان نداشت، اما در چشمِ آن‌ها وعده‌ی آوردن نسیمی جدید به قدرت‌مندترین سمت جهان می‌داد. این گونه بود که برای اولین بار در سال‌های اخیر حتی شخصیت‌هایی مثل هوارد زینی که در بالا از او نقل کردیم، نوام چامسکی و مایکل مور که در فیلم آخرش تمام نظام سرمایه‌داری را زیر سئوال برده و خواستار الغای آن شده به اوباما رای دادند. حدود دو سال است که اوباما این گونه برای میلیون‌ها نفر مطرح بوده است و جایزه‌‌ی صلح نوبل استفاده از همین جو است و نام او را بیشتر مطرح می‌کند و به تعبیری فشار بیشتری بر او می‌گذارد. اعمال اوباما در سال‌های پیش رو معین می‌کند که غافلگیری از اعطای جایزه به او چقدر برحق بوده است.


 


 



 


 

سایر جوایز نوبلِ امسال


 

تکلیف جوایز نوبل در سایر رشته‌ها نیز هفته‌ی گذشته مشخص شد.

چنانکه قبلا گفته بودیم از دکتر توفیق موسیوند، پزشک ایرانی-کانادایی (که گزارش حضورش در جشن مهرگانِ دکتر مریدی را در ه
برندگان نوبل پزشکی
مین شماره می‌خوانید) به عنوان یکی از نامزدهای دریافت این جایزه نام برده می‌شد. علاوه بر دکتر موسیوند از دو کانادایی دیگر، ارنست مک‌کالوچ و جیمز تیل، به خاطر کشف سلول‌های بنیادین در دهه‌ی ۱۹۶۰ به عنوان نامزدهای احتمالی نام برده می‌شد گرچه آن‌ها قبلا در مصاحبه با کندین پرس گفته بودند با توجه به زمان بسیاری که از کشفیات‌شان گذشته انتظار دریافت این جایزه را نداشته‌اند.

انتظارات کانادایی‌ها راه به جایی نبرد و این سه فرد آمریکایی بودند که به خاطر کشف آنزیم‌های مربوط به رشد سرطان جایزه‌ی نوبل پزشکی امسال را دریافت کردند. جایزه‌ی ۱.۵ میلیون دلاری (دلار کانادا) به طور مشترک به سه محقق آمریکایی الیزابت بلک‌بورن، کارول گریدر و جک شوستاک اهدا شد. نکته‌ی جالب این است که برای اولین بار دو زن جایزه‌ی نوبل پزشکی را تصاحب می‌کنند. بلک‌برن ۶۰ و گریدر ۴۸ ساله قبلا جایزه‌ی کاناداییِ گاردینر را دریافت کرده بودند. شوستاکِ ۵۶ ساله که سی سال است در مدرسه‌ی پزشکی هاروارد، ژنتیک درس می‌دهد هم ارتباطی با کانادا دارد: او قبلا دانشجوی دانشگاه مک‌گیلِ مونترال بوده است.


 

اما سر کانادایی‌ها بالکل هم بی‌کلاه نماند. یکی از سه نفری که جایزه‌ی نوبل فیزیک را دریافت کرده است متولد کانادا است و شهروندی مشترک این کشور و آمریکا را دارد. ویلارد اس. بویلِ ۸۵ ساله که متولد امهرستِ نوا اسکوشیای خودمان است، البته سال‌ها است در آزمایشگاه‌های بل در نیوجرسیِ آمریکا فعالیت می‌کند. او به همراه همکارش در این آزمایشگاه‌ها، جورج ئی. اسمیت، و چارلز ک. کائو، استاد دانشگاه چینیِ هنگ کنگ (که سابقه‌ی کار در انگلیس و‌ آمریکا و هنگ کنگ را دارد و ملیت هر سه کشور را هم داراست) برنده‌ی جایزه‌ی امسال شده است. کارهای این سه دانشمند نقش مهمی در تاریخ بشری داشته و به تولد دوربین‌های دیجیتال و سایر فن‌آوری‌های مشابهی که امروزه اینقدر فراگیر شده‌اند، انجامیده است.


برنده نوبل ادبیات 

نوبلی که ما ایرانی‌های ادب‌دوست معمولا اخبارش را دنبال می‌کنیم امسال به نویسنده و شاعری کمتر شناخته‌شده رسیده است: هرتا مولر، نویسنده‌ی رومانی‌الاصل آلمانی. این در حالی است که زمزمه‌ی اعطای جایزه‌ی امسال به چهره‌های شناخته‌شده‌یی همچون آدونیس، شاعر سوری، یا ماریو وارگاس یوسا، نویسنده‌ی شهیر پرویی به گوش می‌رسید.

آثار هرتا مولر البته در در دو دهه‌ی گذشته در جهان شناخته شده و به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است. خانم مولر در ایران به کلی هم ناشناخته نیست و یکی از کتاب‌های او به نام "سرزمین گوجه‌های سبز" توسط غلامحسین میرزا صالح به فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات مازیار منتشر شده است. (هفته‌ی آینده ترجمه‌ی فارسی قطعاتی دیگر از مولر را در شهروند بخوانید). آقای میرزاصالح، مترجم فارسی، در مصاحبه با رسانه‌ها مولر را "آخماتوای آلمانی" (اشاره به آنا آخماتوا، شاعر شهیر روس) دانسته و گفته استقبال از او در ایران "بسیار خوب" بوده است. به گفته‌ی میرزا صالح، " در سال ۱۳۸۰ که کتاب منتشر شد سخنرانیهای متعددی در ایران درباره مولر انجام شد و استقبال خوبی هم از این کتاب صورت گرفت."

"قرار" و "نفس‌های بریده" از دیگر آثار مشهور او هستند. کمیته‌ی نوبل علت اعطای جایزه به مولر را "تمرکز شعر و صراحت نثر دانسته" که با آن موفق به "تصویر سرزمین خلع یدشدگان" شده است. آثار خانم مولر بیشتر به تصویر شرایط دشوار زندگی در رومانی تحت حکومت استالینیستیِ نیکولا چائوشسکو و تعقیب آلمان‌تبارها توسط نیروهای اشغالگر شوروی در این کشور می‌پردازد. این یکی از دفعات متعددی است که کمیته‌ی نوبل جایزه را به آثاری که به شرایط زندگی در اروپای شرقی می‌پردازند، اعطا می‌کند.


 

نوبل شیمی به ونکاترامان راماکریشان، توماس استیتز و آدا یونات تعلق گرفته که به ترتیب آمریکاییِ هندی‌الاصل ساکن بریتانیا، آمریکایی و اسرائیلی هستند. تحقیقات آن‌ها در زمینه ساختار و کاربرد ریبوزوم، کارخانه‌ی پروتئین در سلول، علت دریافت جایزه عنوان شده است. این تحقیقات به پیشرفت‌های مهمی در تولید و توسعه‌ی آنتی‌بیوتیک‌ها انجامیده است.


 

جایزه‌ی نوبل اقتصاد که غیررسمی است و توسط کمیته‌های نوبل اهدا نمی‌شود، امسال به دو اقتصاددان آمریکایی، الینور اوستروم و الیور ئی. ویلیامسون رسید. این دو جایزه را به خاطر "تحلیل حکومت اقتصادی" دریافت کردند. خانم اوستروم اولین زنی است که نوبل اقتصاد را ازآن خود می‌کند.